فكر ميكنم توانايي تو در وزن كم كردن بهدليل اشتياق زيادي است كه براي اين كار داري. بههمين دليل است كه وقتي حتي بهشدت گرسنهاي، در برابر اشتياقت به خوردن مقاومت ميكني. كاش من هم انگيزه تو را داشتم! محمد گفت: تو اشتباه ميكني؛ چون نميداني تحمل گرسنگي براي من چقدر دردناك است. در واقع بايد بگويم كه اگر وزن كمكردن من فقط بهدليل شور و شوق داشتنم بود، احتمالا يكيدو هفته بيشتر دوام نميآوردم و بالاخره شكست ميخوردم. من خيلي زود متوجه شدم كه محمد درست ميگويد. نظم، خودانگيختن دروني و تسلط بر خود نميتوانند دائمي باشند و سرانجام دير يا زود از بين ميروند. آن وقت است كه ما دوباره به همان وضعيت قبلي برميگرديم و انجام كاري كه ميخواهيم را متوقف ميكنيم! محمد براي من توضيح داد كه براي شروع از روشهاي بسيار زيادي استفاده كرده بود اما در نهايت تنها 2روش براي او كار كردند: «اول: غذاهاي ناسالم و چاقكننده و شكر را از زندگيام كاملا حذف كردم. بستني، آبنبات، كلوچه و كيك را از زندگيام حذف كردم و جاي خالي قفسههايم را با انتخابهاي سالمتري پر كردم. دوم: در يك برنامه رژيم غذايي تازه ثبتنام كردم. براي يكماه هر روز صبح مسئولين اين برنامه، غذاهاي سبكي را كه بهشدت پروتئينشان كنترل شده بود به من تحويل ميدادند. غذا خوشطعم و لذيذ بود. من هم تنها چيزهايي را ميخوردم كه آنها به من ميدادند و نه هيچچيز ديگر.» متوجه شديد كه محمد چه كار كرده بود؟ با اين دو كار محمد نيازش را به داشتن تعهد شخصي و دروني براي پرداختن به برنامه كاهش وزن كم كرده بود؛ در واقع محمد در كنار تعهد شخصي محيط پيراموناش را طوري تغيير داده بود تا احتمال انتخاب كارهاي مفيد جهت كاهش وزن را تا حد امكان افزايش دهد!
طعنههاي آرزو!
مدتها تصميم داشتم براي داشتن اندامي ورزيده و متناسب، به باشگاه ورزشي مراجعه كنم. البته من مثل محمد مشكل اضافه وزن نداشتم و اتفاقا مشكلم برعكس محمد كمبود وزن بود اما اين كار را نميكردم؛ چرا؟ مثل همه تصميمات معروف به «تصميمات شنبهاي»؛ «اين شنبه كه بيايد من تحول خودم كه هيچ؛ تلنگر زدن بر كهكشانها را آغاز خواهم كرد!» مشكل اينجاست كه شنبه موعود هيچوقت فرا نميرسد! اما چرا اين وضعيت رخ ميدهد؟ اين سؤال را ميشود جور ديگري هم مطرح كرد: چرا اغلب برنامههاي جذاب زندگي ما ازجمله شروع به ورزش كردن اجرا نميشوند؟ من حداقل در مورد خودم ميدانم كه تنبلي، ترس از شكست خوردن در رسيدن به هدفهايم از ورزش كردن، سخت بودن و انرژيبر بودن ورزش و البته بهانهها و توجيهاتي نظير وقت نداشتن همگي موانعي بودند كه من بايد براي شروع كردن ورزش بر آنها غلبه ميكردم اما چطور ورزش كردن را كليد زدم؟
من 2 مرحله را طي كردم كه آنها را به شما هم پيشنهاد ميكنم:
بگذار تا ازمقابل درهاي تو بگذرم!
واقعيت ماجرا اين است كه اگر چه شعار دادن راحت است اما در نهايت من هيچ راهي بهتر از ايجاد تعهد دروني نميشناسم. مثل محمد كه تصميم گرفت با وجود تمام سختيها، كار كاهش وزن را شروع كند. اين متعهدكردن خود، يك اجبار و الزام دروني است و هيچكس نميتواند آن را به شما تحميل كند. بنابراين در ابتدا بايد يك تصميم مشخص بگيريد و سر تصميمتان بايستيد كه ورزش كردن براي شما نهتنها خوب است بلكه ضروري است! منتها مرحله اول سختترين مرحله بود؛ ثبتنام كردن در باشگاه ورزشي!
اما من راههاي زير را امتحان كردم:
1- مسير رفتوآمدم را جوري تغيير دادم كه هر روز حتما چشمام به تابلوي باشگاه ورزشي نزديك منزلمان بيفتد.
2- هر هفته تعدادي مطلب خاص درباره لزوم ورزش كردن براي حفظ و ارتقاي تندرستي مطالعه كردم.
3- از يكي از اعضاي خانوادهام خواستم هر روز به من يادآوري مؤكد بكند كه چرا در باشگاه ثبتنام نميكنم؟
بايد اعتراف كنم كه اين آخري مؤثرترين روش ممكن بود! درهرحال يك عصر سرد زمستاني بود كه من بالاخره به باشگاه رفتم و ثبتنام كردم.
گر بر سر نفس خود اميري مردي!
همه ميدانيم كه انجام كارهاي جديد و مفيد خوب است و باعث ايجاد تحول در زندگي ما ميشود. ورزش كردن هم كار لذتبخشي است اما درهرحال آثار مفيد آن براي محسوس شدن به كمي زمان نياز دارد. مشكل اينجاست كه خيلي از ما تحمل گذشتن همين زمان اندك را نداريم و ميخواهيم خيلي زود هماورد رستم دستان شويم! (و متأسفانه بههمين دليل است كه استفاده از داروها و مكملهاي غذايي غيرمجاز و خطرناك تا اين حد در باشگاههاي ما رواج يافته است.) اين ماجرا يك سر ديگر هم دارد؛ همه ما با علم به اينكه نبايد كارهايي را كه ميدانيم در بلندمدت ما را از مسيرمان منحرف ميكنند انجام دهيم، باز هم آنها را انجام ميدهيم چرا اين كارها را متوقف نميكنيم؟ چه چيزي صحبت نكردن با تلفن همراه را سخت ميكند؟ پاسخ اين سؤال هر چه باشد همان عاملي است كه باعث ميشد من در ادامه ورزش كردنم ثابتقدم باقي نمانم. چرا بهجاي ورزش كردن سراغ اينترنت نروم؟ چرا دست به بازيهاي رايانهاي نزنم؟ چرا زماني كه براي ورزش كردن اختصاص داده بودم را نبايد صرف كار لذتبخشي مثل خواب بكنم؟ تجربه محمد به من نشان داده بود كه اگر دوست دارم ورزش كردنم را ادامهدار كنم، بايد هم انگيزه درونيام را حفظ كنم و هم محيط و سبك زندگيام را طوري تغيير بدهم كه مرا مجبور به ادامه دادن رفتار صحيح ورزش كردن بكند.
دوپينگ براي انگيزه درون
اما چطور انگيزه درونيام را حفظ و تقويت كردم؟ براي اين كار من از 2 محرك بزرگ دروني استفاده كردم:
اول: ترساندن خودم از عواقب انجام ندادن كار و بزرگنمايي اين ترس (براي دادن شهريه كلاس ورزش پول دادهاي و اين پول را كه با زحمت فراوان درآوردهاي، نبايد به راحتي از دست بدهي!)
دوم: بزرگنمايي مداوم موفقيتهايي كه در پايان مسير ورزش كردن نصيب من ميشد و مقايسه كردن آن منافع با انرژي لازم براي ورزش كردن و سختيهاي اين كار در ذهنم (مثلا داشتن بدني ورزيده و اندامي متناسب كه خود باعث كاهش مشكلات كارهاي ديگرم ميشد!)
اگر ميخواهيد رفتارتان را تغيير دهيد، با كمي ترس شروع و بعد پاداش گرفتن را تجربه كنيد. ترس، كاتاليزور خوبي است. ترس نيروي محركه آغازين ما براي آغاز انجام هر كاري است. چيزي كه در مورد ترس، مفيد است، ايجاد يك تجربه كنوني از آينده محتمل است: اگر ورزش نكني... اما ميدانيم كه ترس، خستهكننده و استرسزا و ناراحتكننده است و تمركز صرف روي آن باعث نابودي انگيزهها ميشود. اينجا زمان برداشتن گام دوم است؛ پاداشدهي! پاداش ما را براي ادامه دادن به عادت خوبمان به جاي عادت بد قبلي ترغيب ميكند. من براي خودم فقط پاداشهاي دروني درنظر نگرفتم؛ بلكه بعد از هر بار ورزش كردن بهخودم جايزهاي (بهكوچكي خريدن يك بستني با طعم مورد علاقهام) ميدادم! اما مشخص است كه اين كارها كافي نبودند. همانند موفقيت محمد در كاهش وزن، براي ادامه دادن ورزش كردنم، بايد محيط پشتيبان خودم را هم ميساختم.
سؤال اصلي من در مرحله دوم در واقع اين بود: آيا محيط و سبك زندگيام را هم طوري تغيير دادهام كه احتمال ادامه دادن و بهسرانجام رساندن يكي از مهمترين اولويتهاي زندگيام يعني ورزش كردن افزايش چشمگيري يابد يا خير؟ براي بسياري از ما پاسخ اين سؤال «خير» است. ما كار بزرگي را آغاز ميكنيم اما كمي كه بگذرد بهسختي ميتوانيم به ياد بياوريم كه قرار بود روي چه چيزي تمركز كنيم؛ البته اگر از اول اين را ميدانستيم! در اين مرحله روزهايمان تلخ و آشفته ميشوند؛ چرا كه با وجود تلاش بسيار زياد براي برگشتن به مسير درست و انجام آن كاري كه بايد، پيشرفت چنداني نداريم. بدينترتيب وقتي آخر هفته ميرسد، در عذاب وجدان ناشي از ورزش نكردن غرق ميشويم و ديگر فراموش ميكنيم كه اول هفته آرزو داشتيم اين هفته چند كيلوگرم وزنه بزنيم، چند كيلومتر بدويم و چند ساعت شنا كنيم.
مرحله بعدي هم اضطراب است؛ اينكه باز هم مدتها از تصميم به شروع ورزش گذشته و من به سمت تحقق اين هدف بزرگ زندگيام، هيچ گام حتي كوچكي هم برنداشتهام! راهحل اين مسئله، فقط ترغيب و انگيزشبخشي بهخودمان نيست. صادقانه بگويم و شما هم ميدانيد كه اين راهحل هميشه به طور كامل جواب نميدهد. نظم دروني و خودكنترلي معمولا غيرپايدار هستند؛ چون در بسياري از محيطهايي كه ما زندگي ميكنيم، عوامل پرتكننده حواس، انتظارات بسيار زياد ديگران و كارهاي جذاب، جايگزين گوناگوني وجود دارند كه ما را از زندگي كردن مطابق ارزشها و اولويتهاي اصليمان بازميدارند. اين كار شبيه تلاش براي كاهش وزن همزمان با زندگي در يك شيرينيفروشي است!
راههايي براي فرار از بيتحركي
تحقيقات نشان داده است كه داشتن فعاليت بدني منظم براي مردان اولويت پايينتري دارد؛ بهخصوص مرداني كه 30تا 50ساله هستند.
بهانهها
شايعترين دلايلي كه اين افراد براي فرار از ورزش منظم بيان ميكنند، مشغوليت كاري و نداشتن وقت كافي براي ورزش است.
بسياري از آنان تصور ميكنند تنها ورزشهاي سخت و سنگين ميتواند مفيد باشد و حاضر نيستند زماني را براي فعاليتهاي سبك مثل پيادهروي و نرمش اختصاص دهند.
بعضي ديگر مشكلاتي چون چاقي مفرط، كمردرد، پا درد و خستگيهاي مداوم را بهانه ميكنند و تن به ورزش نميدهند.
و البته جمع بزرگي از فراريان ورزش منظم، هزينههاي باشگاهها و تجهيزات ورزشي را بزرگترين دليل ورزش نكردن ميدانند.
ضدبهانهها
براي ورزش كردن لازم نيست كار و بار خود را تعطيل كنيد. زمان توصيه شده براي ورزش 30دقيقه در روز است كه حتي ميتوانيد اين 30دقيقه را به 2بخش 15دقيقهاي تقسيم كنيد. بنابراين قبل از شروع كار روزانه، بين كار و در زمان استراحت و يا حتي در پايانروز ميتوانيد زمان كوتاهي را بهورزش اختصاص دهيد و زندگي سالمتري داشته باشيد.
لازم نيست براي داشتن فعاليت منظم ورزشي حتما وارد رينگ بوكس شويد يا بادي بيلدينگ كار حرفهاي باشيد، كسي از شما انتظار شركت در مسابقات جهاني را ندارد. كافي است هر روز و بهطور منظم پيادهروي يا كمي نرمش كنيد و يا حتي بگرديد و با مشورت اهل ورزش رشته ورزشي مورد علاقهتان را پيدا كنيد؛ خدا را چه ديديد شايد با پيادهروي ساده آغاز كرديد و در نهايت به يك المپيكي حرفهاي تبديل شديد!
بد نيست براي مبارزه با بيانگيزگي ورزش كردن، يك پايه پيدا كنيد. دوست، همكار، اعضاي خانواده يا حتي همسايههاي پايه براي اين كار خيلي خوب هستند. به اين ترتيب كمتر ميتوانيد از ورزش كردن فرار كنيد.
وقتي براي بيماران و ناتوانان جسمي و حركتي هم ورزش وجود دارد، مطمئن باشيد ورزش مناسب براي شما كه كمردرد يا پادرد داريد هم وجود دارد؛ بنابراين نميتوانيد دردهاي مقطعي را براي ورزش نكردن
بهانه كنيد.
حتي اگر هيچ پولي هم براي ورزش كردن و ثبتنام در باشگاههاي محلي نداشته باشيد، ميتوانيد پيادهروي يا از وسايل ورزشي موجود در پاركها استفاده كنيد. بعضي نرمشها هم هستند كه نه وسيله خاصي ميخواهند نه فضاي عجيب و غريبي. با جيب خالي هم ميشود ورزش كرد و سلامت ماند.
و در آخر يكبار براي هميشه بنشينيد و از فوايد ورزش كردن بخوانيد و بدانيد؛ همه فوايدش را؛ از تندرست ماندن تا سلامت روح و شادابي و زيبايي و... . بعد هم خيلي زود تصميمتان را براي آغاز ورزش كردن، عملي كنيد. پشيمان نخواهيد شد.