سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۸:۰۹
۰ نفر

علی نعمتی شهاب: بیایید کمی به این تصویر بیندیشیم: صبح زود از خواب بیدار می‌شوید. نگاهی به ساعت می‌اندازید: وای! دوباره باید برم سرکار!

دیدنش خنده‌ها به دل می‌کرد!

بعد با توجه به اينكه دير هم شده، با دلخوري رواني و عجله سعي مي‌كنيد زودتر كارهايتان را انجام بدهيد و خودتان را به محل كارتان برسانيد. تازه وقتي به محل كار مي‌رسيد، استرس و ناراحتي ناشي از بودن در آنجا تا شب لحظه‌اي راحت‌تان نمي‌گذارد. اينگونه است كه در يك چرخه‌ منفي بي‌پايان، روزها را با ناراحتي از كار مي‌گذرانيد و شب‌ها را هم با استرس اين كار لعنتي!

آزمايشگاه اديسون در سنين پيري او و چند سالي پس از كشف لامپ آتش گرفته بود و مأمورين آتش‌نشاني هم نمي‌توانستند كاري براي نجات آن انجام دهند. موضوع را به پسر اديسون اطلاع دادند تا او به پدرش اطلاع دهد. پسر سراسيمه خودش را به محل آزمايشگاه رساند تا ببيند چه اتفاقي افتاده است. در راه هم با خودش فكر مي‌كرد كه چگونه اين خبر بد را به پدر بدهد. آخر اين آزمايشگاه، تمامي دل‌خوشي پيرمرد در زندگي‌اش بود اما وقتي پسر به محل آزمايشگاه رسيد، پدر را ديد كه گوشه‌اي نشسته و با لبخند به شعله‌هاي سركش آتش نگاه مي‌كند!

اديسون پسرش را كه ديد لبخندي زد و گفت: پسرم آمدي؟ مي‌بيني چه منظره زيبايي‌است؟ رنگ آن شعله‌هاي بنفش را مي‌بيني؟ احتمالا فسفرها دارند مي‌سوزند!
ـ پدر چطور مي‌تواني اينقدر راحت بنشيني و به سوختن تمام عمرت نگاه كني؟
ـ پسرم الان از دست هيچ‌كس كاري برنمي‌آيد. اما اين صحنه‌ هيچ وقت تكرار نخواهد شد! فردا در مورد بازسازي‌ آزمايشگاه فكر مي‌كنيم...

يك سال بعد اديسون گرامافون را اختراع كرد. اديسون كه هميشه از شرايط و نوع كارش راضي بود، آن شب هم باديدن زيبايي‌هاي به‌وجود آمده از نابودي آزمايشگاه‌اش خودش را نباخت. او كه بارها و بارها طعم شادي ناشي از شغل‌اش ـ يعني مخترع بودن ـ را چشيده بود، مي‌دانست كه آن شادي هنوز سر جايش است و البته تجربه‌ دوباره‌ آن موفقيت‌ها همچنان ممكن است. او مي‌توانست دوباره با سختكوشي اختراعات بيشتري كند! فكر مي‌كنم بسياري از ما اگر جاي اديسون بوديم، احتمالا از شدت غم گوشه‌ عزلتي را گيرمي‌آورديم و تا آخر عمر به آسمان چشم مي‌دوختيم كه چرا؟ چرا من؟ شايد هم راه ديگري براي خودمان پيدا مي‌كرديم؛ « ديگر تا مدتي از كاركردن خبري نيست و در نتيجه از استرس و سختي كار راحت مي‌شويم!» چه اتفاقي مي‌افتد؟ چرا كسي مثل اديسون اينقدر از كارش شاد است و از آن لذت مي‌برد كه حتي اميد دوباره شروع كردن آن به ر غم از دست رفتن همه‌‌چيزش غلبه مي‌كند و در مقابل بعضي‌ها از كار كردن شاد نيستند؟ آيا اينكه اينقدر از تعطيلات استقبال مي‌كنيم، نشانه‌اي نيست از همين كه كار، براي‌مان بيشتر بار خاطر است؟

شانسي به نام شادي؟

بسياري از افراد تصور مي‌كنند كه شادي در محيط كار مربوط به عوامل بيروني است نه دروني؛ يعني محيط كار بايد شرايط فيزيكي (مثلا نور و دماي) مناسبي داشته باشد، كاري كه به ما داده مي‌شود را دوست داشته باشيم، مشكلات و استرس‌هاي روزمره وجود نداشته باشند، دعوا و تنشي پيش نيايد و... .

جالب است بدانيد كه از نظر لغوي ريشه‌ كلمه شادي در زبان انگليسي، كلمه‌‌ ايسلندي happ است كه به معني خوش‌شانسي يا شانس است. بنابراين آيا شاد نبودن ما در محيط كار ريشه‌ در تصادفي بودن شادي دارد؟ مطالعات متعددي براي كشف رابطه‌ ميان كار و شادي انجام شده است كه نتيجه‌ آنها اين است كه شاد شدن از طريق كار كردن انتخابي است نه تصادفي. در واقع در اين مطالعات مشخص شده است كه شادي يك عامل ذاتي نيست (بعضي آدم‌ها ذاتا شاد هستند) و اصلا به شانس هم وابسته نيست!

در واقع مشخص شده كه شادي واقعي، در انتخاب كردن چيزي كه دوست داريد انجام دهيد،هدف از انجام كار و اينكه چگونه آن را انجام دهيد، نهفته است. بديهي است كه بسياري از ما نمي‌توانيم كار و همكارانمان را خودمان انتخاب كنيم اما در عين حال همه ما نحوه برخوردمان با مسائل را خودمان برمي‌گزينيم؛ يك ديدگاه مثبت، خوش‌بينانه و باز يا ديدگاهي نااميدانه و خشمگينانه نسبت به كار، زندگي و دنيا. نبايد فراموش كنيم كه مهم‌ترين مسئله در مورد شادي بسامد آن است و نه شدت آن! تحقيقات ثابت كرده كه آنچه باعث حفظ شادي انسان مي‌شود، تعداد اتفاقات خوب در يك بازه‌ زماني است نه ميزان خوب بودن و شادي‌آفريني آن اتفاقات؛ به‌عبارت ديگر طول شادي مهم است نه عرض آن! همين مسئله نشان‌دهنده‌ اهميت بسيار زياد اتفاقات كوچك شادي‌آفرين در زندگي روزمره‌ ماست. شاد ماندن ـ و نه شاد بودن ـ مثل كم كردن وزن است. هيچ نسخه‌ شفابخشي وجود ندارد. بايد با تمرين و در طول زمان اين مهارت را كسب كرد. بنابراين به شادي‌هاي كوچك زندگي روزمره هر چقدر مي‌توانيد اهميت بدهيد و تا مي‌توانيد براي خودتان شادي بسازيد!

اما چگونه مي‌توانيم شادي و اميد و خوش‌بيني را در محيط كار انتخاب كنيم؟ نخستين گام خاموش كردن نداي نااميد دروني‌تان ـ همان صدايي كه مدام در ذهن شما مي‌گويد نمي‌شود و نمي‌تواني ـ است. گام دوم سخت‌تر است: اينكه مسئوليت شادي و خوشبختي خودتان را بپذيريد و به‌جاي ملامت دنياي نامهربان، اندكي به كارهايي كه مي‌توانيد انجام دهيد فكر كنيد.

مهارتي به‌نام شادي

وقت اقدامات عملي است. چند تمرين‌ براي شاد بودن هر چه بيشتر در محيط كار به شما پيشنهاد مي‌كنيم.
لبخند بزنيد: لبخند زدن مستقيما با شاد بودن در ارتباط است. در بلندمدت مغز ميان لبخندزدن و شاد بودن رابطه برقرار مي‌كند. باور نمي‌كنيد؟ اين را امتحان كنيد: لبخند بزنيد (يك لبخند بزرگ!) و تلاش كنيد در مورد يك موضوع ناراحت‌كننده فكر كنيد: در اين حالت يا لبخند را كنار مي‌گذاريد يا آن فكر ناراحت‌كننده را!

نگراني را متوقف كنيد: نگراني يكي از بهترين ويژگي‌هاي بشر است. نگراني احساسي است كه پشت سر آينده‌نگري، برنامه‌ريزي و پيش‌بيني قرار دارد. ما نگران مي‌شويم؛ چون برخي پيشامدهاي آينده نامشخص هستند و اين احساس، راهنمايي است براي ما تا شروع به فكر كردن درباره شيوه‌ برخورد با آن پيشامدها كنيم. مشكل وقتي پيش مي‌آيد كه ما درباره‌ چيزهايي كه خارج از كنترل ما هستند زياد از حد فكر‌كنيم.

يك زنگ تفريح به‌خودتان بدهيد: زنگ تفريح‌ها فرصت مناسبي را براي تأمل كردن فراهم مي‌آورند. اغلب در چنين زمان‌هايي است كه ايده‌هاي برتر و عميق‌ترين ادراكات انسان‌ها نسبت به زندگي پديدار مي‌شوند.

نگاه بلندمدت داشته باشيد: در هر موقعيتي كه قرار مي‌گيريد، بهترين كار ممكن را انجام دهيد. فراتر از موقعيت امروز، خودتان و كارتان را ببينيد.

به ياد داشته باشيد كه كارتان بخشي از وجود شماست: هويت‌تان را بيش از اندازه‌ لازم به كارتان وابسته نكنيد. فكر كردن در مورد اينكه الان بايد كجا باشيد را كنار بگذاريد. فارغ از اين خيال‌ها، با تمام توان به كاري كه همين الان داريد انجام مي‌دهيد، مشغول باشيد.

بخشي از كارها را كه مي‌شود به ديگران واگذار كنيد: خيلي از اوقات ما خودمان را درگير كارهايي مي‌كنيم كه ديگري مي‌تواند بهتر از ما انجام بدهد يا اينكه بهتر است كه خودمان را درگير آنها نكنيم. وقتي كه اينگونه به كارها نگاه مي‌كنيم، درگير تعداد زيادي از كارهاي مختلف مي‌شويم كه از همه‌شان هم باز مي‌مانيم.

شفاف‌سازي كنيد: به جاي نگران‌بودن در مورد عكس‌العمل رئيس‌تان يا مشكلي كه ممكن است با همكارتان داشته باشيد، همين الان پيش او برويد و مشكلات را با هم مطرح و حل‌شان كنيد.

وقتي از محل كارتان بيرون رفتيد، مشكلات كاري‌تان را از ذهن‌تان پاك كنيد: همانطور كه موقع رفتن به خانه با همكاران‌تان خداحافظي مي‌كنيد، با مشكلات كاري‌تان هم خداحافظي كنيد. فردا صبح مي‌توانيد دوباره نگرانشان شويد!

يك چيز را هم فراموش نكنيد: هيچ‌كس جز شما مسئوليتي براي شاد بودن و خوشبخت شدن شما ندارد. پس شاد شدن را به‌تعويق نيندازيد؛ همين حالا وقت آغازكردن است!

در يك زمان فقط يك كار انجام دهيد:

نگذاريد حواس‌تان همزمان متوجه چند كار متفاوت باشد تا هم همه‌ آن كارها را نتوانيد درست انجام دهيد و هم نگران انجام‌شدن‌شان باشيد!

كارها را از روش متفاوتي انجام دهيد:

بخشي از مشكلات كاري براي بسياري از افراد ملال و خستگي از انجام كارهاي روتين است اما اشكال كار جاي ديگري است؛ خيلي وقت‌ها ما به يك روش انجام كار كه از ابتداي ورودمان به يك كار ياد گرفته‌ايم مي‌چسبيم و آن را بارها و بارها ادامه مي‌دهيم؛ بنابراين اشتياق خود را به‌كار با انجام دادن آن از يك روش متفاوت بازگردانيد. همه‌ تلاش خود را براي ياد گرفتن و رشد كردن و به چالش كشيدن خود به‌كار بگيريد. مسئوليت بيشتري بپذيريد يا تلاش كنيد كارهايي را انجام دهيد كه روزي فكر مي‌كرديد هرگز موفق به انجام آنها نخواهيد شد. حتي اگر مسئوليت‌پذيري‌تان خيلي به شما اجازه انعطاف‌پذيري را نمي‌دهد، ديدگاه متفاوتي را نسبت به مسئوليت‌هاي كنوني‌تان اختيار كنيد.

 

کد خبر 272079

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha