اين راننده اصفهاني، سعي كرده است تا تنگناهاي ناشي ازكوچكي تاكسي و بيحوصلگي مردم را با خواندن كتاب مرتفع سازد. البته اين جملات دليل اصلي وي براي اين كار نبودهاست. كامراني ميگويد: «قبل از اينكه راننده تاكسي شوم تكنيسين صنايع غذايي بودم امابهعلت بدهيهاي زيادي كه بعد از خريد خانه داشتم مجبور شدم با تاكسي كار كنم. اين تاكسي را مدتها قبل از خريد خانه داشتم اما بعد مجبور شدم بيشتر از آن استفاده كنم. روزهاي اولي كه بهعنوان راننده تاكسي مشغول بهكار شده بودم خيلي سخت ميتوانستم با مسافران ارتباط بگيرم و فكر ميكردم سختتر از اين شغل در دنيا وجود ندارد اما كمكم به اين كار عادت كردم. كامراني روزانه 12تا 14ساعت با تاكسي كار ميكرده تا بتواند بدهيها و مخارج زندگياش را تأمين كند.
فرار از روزمرگي
روزمرگي موضوعي است كه كامراني معتقد است در انتظار تمام افرادي است كه نميتوانند در زندگي خود تغييراتي انجام دهند. ميگويد: «تاكسيهاي زيادي در حال كار و جابهجايي مسافر هستند اما آنها تنها كار روزانه خود را انجام ميدهند و پس از مدتي نيز اين كار براي آنها كسالت بار ميشود و تنها به اين دليل بهكار خود ادامه ميدهند كه بتوانند منابع مالي خود را تأمين كنند. البته من هم در ابتدا براي تأمين مايحتاج زندگيام كار روي تاكسي را آغاز كردم. روزهاي اول دوست داشتم كاري داشته باشم كه مستقل باشد و بهاصطلاح آقاي خودم و نوكر خودم باشم اما بعد از مدتي كه فشار كار زياد شد تصميم گرفتم تا با نوآوري در كارم اين روزمرگي را از خودم دور كنم».
داخل تاكسي كامراني مملو از كتاب است؛ از غزليات حافظ گرفته تا كتابهايي كه خاطرات كودكي و نوجواني را زنده ميكند. در تاكسي فرهنگ ميتوان براي هر رده سني كتابي پيدا كرد.
كامراني ميگويد:«فضاي ماشين جوابگوي قرار دادن جلدهاي كتاب بيشتري نبود به همين دليل مجبور شدم از تعداد محدودي كتاب استفاده كنم. ابتدا سعي كردم براي ايجاد تنوع در تاكسي جملاتي از بزرگان و ائمه را در ماشين نصب كنم و اين جملات را روي كاغذ با فونت و رنگهاي بسيار زيبا مينوشتم؛ تا مدتي به همين صورت پيش رفتم. هرچند وقت يكبار هم مطالب را به روز ميكردم و سعي داشتم تا جملاتي كه پيش روي مسافران است خيلي تكراري نباشد».
وي ميگويد: «شايد بهنظرتان اين كار سطحي و ساده به چشم آيد ولي به اعتقاد من و حتي بيشتر مسافران روح تازه و زيبايي به كالبد ماشين ميبخشد چرا كه باعث سرزنده شدن و حتي آموختن بسياري از جملات كاربردي و زيبا ميشود كه شايد تاكنون حتي به گوشتان هم نخورده باشد».
راننده تاكسي خوشذوق اصفهاني ميگويد: «روزي خانمي به همراه فرزند كوچكش در ماشين من مسافر بود. وي بعد از ديدن جملاتي كه در تاكسي نصب شده بود، گفت: من چند وقتي بود از زندگي خود بهطور كامل نااميد شده بودم و شوقي براي زندگي نداشتم. شما با اين جملاتي كه در تاكسي خود نصب كردهايد به من اميد تازهاي براي زندگي داديد و من مديون شما هستم».سخنرانيهاي بزرگان به جاي ترانههاي سطح پايين خوشحاليايكه از وصف آن لحظه از صداي كامراني، راننده خلاق تاكسي شنيده ميشود نشان از شوق و علاقه وي در ترويج فرهنگ زيباي كتابخواني دارد.
اين راننده تاكسي كه نميتوانست خود را قانع به چسباندن تنها چند جمله قصار در تاكسي كند اقدام به پخش صوتي جملات قصار و حتي سخنرانيهاي معروف و شنيدني از بزرگان ايران ازجمله استاد الهي قمشهاي از طريق ضبط ماشينش كرد تا بتواند راه ارتباط را بيشتر از پيش با مسافران خود باز كند؛ «هميشه به اين مسئله اعتقاد داشتم كه نبايد براي پيشبرد اهداف خود به يك عمل ابتدايي بسنده كرد و ميتوان با ارائه شيوههاي جديد در رشد و شكوفايي يك عمل مؤثر واقع شد. در ادامه كار خود و ابتكار در خلاقيت تاكسي كتاب در مرحله دوم اقدام به گزيده كردن جملات قصار و زيبا از زبان بزرگان كردم تا با پخش كردن آن، دقايقي مفيد را براي مسافران ايجاد كنم. در برخي از موارد تعدادي از مسافران علاقهاي به سخنان نشان نميدادند و وقتي با خبر ميشدند كه راوي آنها يكي از سرشناسان عرصه فرهنگ است مشتاقانه گوش ميدادند. اين كار رابهتر از اين ميدانستم كه ترانههاي سطح پايين را براي مسافران پخش كنم».
رضايت مسافران و حتي دعاي خير آنها يكي از عوامل اصلي براي ادامه كار كامراني است: «يكي از عواملي كه من را تشويق و ترغيب به ادامه كار ميكند رضايت مسافران است. از ابتدا يقين داشتم اين رضايتمندي رزق و روزي من را زياد ميكند و همينطور هم بود».
كرايه تاكسي مصوب ندارم
«همسفران! شما در تاكسي فرهنگ مجاز هستيد هر مبلغي كه بهنظرتان منطقي و منصفانه است، بهعنوان كرايه پرداخت كنيد». اين متن جملهاي است كه روي كاغذي جلوي ماشين نصب شده است و اين اختيار را به مسافران داده تا منصفانهترين مبلغي كه عرف است را پرداخت كنند. كامراني باور دارد كه اين عمل بركت پول را در زندگيش زياد ميكند و هيچگاه از اين عمل خود پشيمان نشده، حتي گاهي اوقات بهخاطر اين كار از مسافران هديهاي هم دريافت كرده است.
در تكميل اين عمل فرهنگي در تاكسيكامراني بالاخره پاي كتابخانهاي كوچك به تاكسي وي باز شد تا مسافران در لحظاتي كه در اين تاكسي مسافر هستند از خواندن كتابها لذت ببرند. وي ادامه ميدهد: «بعد از گذراندن روزهاي مستمر از اين كار به اين نتيجه رسيدم كه بايد نظمي در تاكسي خود براي استقرار كتابها حاكم كنم و اين نظم تنها ميتواند با قرار دادن كتابخانهاي كوچك در تاكسي نمايان شود». كتابخانهاي كوچك روبهروي مسافر صندلي جلو يعني درست روي داشبورد ماشين تعبيه شده است؛ كتابهاي علمي، روانشناسي، جملات پندآموز و قصار و حتي كتابهاي نوستالوژيك زيبا كه تنوع خاصي به كتابخانه داده است.
اين راننده تاكسي هديه كتاب يا فروش كتاب را در اين تاكسي يكي ديگر از كارهاي خود بيان ميكند و اضافه ميكند: «در اكثر موارد مسافران بهدليل كسري وقت نميتوانند از مطالب كتابهاي داخل تاكسي بهره ببرند. بعضي از مسافران كه محتواي كتاب را دوست دارند از من درخواست دارند تا كتاب را به آنها بفروشم و من هم اين كار را ميكنم و با پول بهدست آمده از فروش اين كتاب اقدام به خريداري كتابي ديگر براي كتابخانه ماشين ميكنم». «تاكسي فرهنگ» نامي است كه محسن كامراني 30ساله براي تاكسي خود انتخاب كرده و براي اينكه بهكار وجهه رسمي دهد، اقدام به ثبت شركتي با نام «پديدآورندگان رؤياي رنگارنگ» با آدرس اينترنتي مشخص كرده است.
«ثبت اين اقدام فرهنگي و ايجاد لوگو و نام شركت از كارهايي بود كه دوستان و برخي از مسافران من براي رسميت بخشيدن بهكار پيشنهاد ميكردند و باور داشتند براي اينكه اين اقدام فرهنگي زيبا جا بيفتد بايد آن را بهصورت رسمي معرفي كنم».
كامراني ميگويد: «قصد دارم با اين كار به ترويج فرهنگ كتابخواني كمك كنم اما از زيباترين خاطراتم ميتوانم به حضور شهردار اصفهان در تاكسي خود اشاره كنم كه بهصورت اتفاقي و بدون برنامهريزي قبلي اتفاق افتاد. يك روز شهردار اصفهان را ديدم و از وي خواستم كه در تاكسي من بنشيند. وي از اين كار من بسيار تجليل كرد و گفت كه من ميتوانم با اين كار ارزشمند به ترويج علم و فرهنگ كتابخواني كمك بسزايي كنم ». تشويقهاي همسر كامراني وي را در ادامه اين راه مصممتر كرده است: «شايد به جرأت بتوانم بگويم كه همسرم از مشوقان اصلي من است كه من را هميشه براي ادامه كار و به سرانجام رساندن آن تشويق و ترغيب كرده است زيرا ايستادگي وي در مقابل مشكلات باعث شد تا من هم در ادامه راهم موفق شوم».