او سالهاست كه عكاس زير آب است و در راستاي حفظ محيطزيست عكاسي ميكند. اين شكارچي ديروز، امروز بيش از 30هزار فريم عكس از اعماق درياها و اقيانوسهاي جهان در آرشيو خود دارد.
هيجاني به اسم غواصي
فرهاد سعيدي نژاد جوانتر از آن است كه به راحتي بتوان باور كرد آرشيو عكساش از موجودات دريايي و اقيانوسها يكي از حرفهايترين مجموعه عكسهاي ايراني در اين حيطه است. مرد جواني كه قرار است در اين گزارش با او آشنا شويم اهل تهران است اما سالها پيش بهخاطر موقعيت كاري پدرش همراه با خانواده به نزديكي آبهاي خيلج فارس رفتند و ساكن بندرعباس شدند. بندر و آبهاي شور به او كمك كرد تا شناگر قابلي شود و همين توانايي وسوسهاش كرد تا دست به تفنگ ببرد و ماهيهاي آبهاي مرجاني را شكار كند. او در اينباره ميگويد: «زماني كه ساكن بندر شديم شروع كردم به شنا در آبهاي شور. اين شنا كردن به من آنقدر هيجان ميداد كه باعث ميشد هر روز در آبها تمرين شنا كنم تا اينكه يك روز با چندين غواص آشنا شدم و صميميتي بين ما بهوجود آمد و علايقمان را درخصوص شنا با هم در ميان گذاشتيم. يكي از دوستانم به من گفت اگر غواصي ياد بگيرم ديگر هيچچيز برايم لذت بخشتر از شنا نخواهد بود».
شروع شكار
او براي نخستين بار به پيشنهاد دوستش لباس غواصي تن كرد و وارد آب شد؛ «دوستم تجهيزات كامل غواصي داشت و به من روحيه داد و گفت كه من ميتوانم به راحتي غواصي كنم. پيش از اينكه وارد آب شوم چند نكته را به من آموزش داد و دل به آب زدم و شروع كردم به غواصي زير آب».
چندي بعد او براي نخستين بار با شكار ماهي آشنا شد و تصميم گرفت كه حتي براي يكبار هم شده شكار ماهي را در اعماق دريا تجربه كند؛ «پيش از اين هم ميديدم كه عدهاي با تفنگهاي مخصوص زير آب ميرفتند و بعد با كلي ماهي از آب بيرون ميآمدند. وسوسه شدم تا اين شكار را تجربه كنم. بهنظرم خيلي جالب بود با تفنگهاي نيزهدار سمت ماهيها شليك كني و بتواني ماهي شكار كني». او همراه يكي از دوستانش زير آب رفت و با اسلحه به سمت يك باراگودا شليك كرد؛ موفق شد كه ماهي شكار كند. اين شكار آنقدر برايش خوشايند بود كه فرداي آن روز، دل به آب زد تا باز ماهي شكار كند. اين كار بارها و بارها تكرار شد و او ديگر به شكار ماهي معتاد شده بود. سعيدينژاد ادامه ميدهد: «به ماهي شكاركردن اعتياد پيدا كرده بودم. خيلي طول نكشيد كه نام ماهيها را ياد گرفتم. شكارچيان ماهر در هفته يكبار به شكار ميرفتند اما من با چند گروه آشنا شده بودم و در هفته حدود 3 بار و هر بار با يكي از آن تيمها به شكار ماهي ميرفتم». او از شكار ماهي پولي در نميآورد بلكه فقط براي يخچال خانهاش ماهي شكار ميكرد و خانوادهاش هم با اين موضوع بسيار موافق بودند و او را تشويق ميكردند؛«من اهل فروختن ماهيهايي كه شكارم ميشدند نبودم بلكه آنها را به خانه ميبردم تا مادر غذا درست كند. خوب به ياد دارم مادرم ميگفت كه چقدر خوب است كه فرهاد شكار ماهي ميكند. اين طوري ما هر بار ماهي تازه طبخ ميكنيم و ميخوريم و هزينهاي هم براي ماهي پرداخت نميكنيم».
تفنگ را زمين گذاشتم
اما يك دوربين باعث شد همهچيز براي شكارچي جوان تغيير كند؛ «حدود چند سالي فقط ماهي شكار ميكردم تا اينكه يك روز با دوستي آشنا شدم كه به من توضيح داد نبايد هر ماهياي را شكار كرد. او به ماهياي كه من شكار كرده بودم اشاره كرد و گفت كه نسل اين ماهي در حال انقراض است و به هيچ وجه نبايد آنها را شكار كرد. درست همان موقع من دوربيني براي عكاسي از زير آب خريده بودم. همين حرف باعث شد يك روز به جاي تفنگ دوربين بهدست بگيرم و از موجودات آبهاي شور عكاسي كنم. اين كار لذتبخشتر از شكار بود. عكاسي باعث شد من به زندگي اين موجودات بيشتر دقت كنم و اكوسيستم را بشناسم. هر عكسي زير آب ميگرفتم دربارهاش تحقيق ميكردم. ماهيها را ميشناختم و شاخصههايشان را ازبرميكردم؛ همهچيز برايم تغيير كرد. ديگر تفنگ را كنار گذاشتم و تصميم گرفتم از اين موجودات عكاسي كنم. در ساحل اگر كسي را حين شكار ميديدم جلو ميرفتم و با او صحبت ميكردم و به او توضيح ميدادم كه به جز ماهيهايي مانند باراگودا و ماهيشير ماهي ديگري را شكار نكند. ديگر مرجانها را شناخته بودم؛ بهخاطر همين سعي ميكردم به كساني كه براي آكواريوم خانهشان مرجانها را از آبهاي آزاد جدا ميكنند و به آب شور آكواريوم ميبرند توضيح دهم كه اين كار چقدر اشتباه است. من ديگر با فرهاد سالهاي پيش فرق كرده بودم و دوست نداشتم حتي در لحظه عكاسي ماهيها را بترسانم چه برسد به اينكه آنها را شكار كنم.»
ازلارك تا ايتاليا
جزيره لارك نزديكترين جزيره به تنگه هرمز است. نخستين باري كه فرهاد در آنجا شروع به عكاسي كرد در همين جزيره بود. پس از سالها، زماني كه عكاسي حرفهاي زير آب را ياد گرفت تن به آبهاي بكر جزيرههاي هرمز، جزيره هندورابي، جزيره كيش، جزيره قشم و هنگام، ابوموسي، شيدور، آبهاي عمان، درياي امارات، درياي مديترانه، آبهاي جزيره ساردينيا كه در ايتالياست، آبهاي مالديو و... سپرد و عكاسي كرد. در اين سفرها اتفاقهاي عجيب و غريب زيادي براي او رخ داد كه سراسر پر از هيجان بود.
ملاقات با مارماهي
در آبهاي خليجفارس هزاران مارماهي زندگي ميكنند اما يكي از اين مارماهيها از دست آقاي عكاس شب و روز ندارد. فرهاد سعيدي نژاد خانه مارماهي را ميشناسد و هروقت كه دلش براي مارماهي عزيزش تنگ ميشود دم در خانه او سبز ميشود و از اين موجود عكاسي ميكند اما انگار مارماهي از اينكه بدون دعوت آقاي عكاس را مقابل در خانهاش ببيند زياد خوشحال نميشود؛ به همينخاطر چندي پيش دور از چشم سعيدي نژاد خانهاش را عوض ميكند و به محض اينكه ميآيد يك نفس راحت بكشد باز هم عكاس دوربين بهدست خانه جديدش را هم پيدا ميكند و سراغش ميرود؛«اگر اين مار ماهي زبان داشت ميگفت نميخواهم مدل تو باشم. دست از سرم بردار اما من از عكاسي از او لذت ميبرم و نميشود به اعماق آبها بروم و سراغي از او نگيرم. فكر ميكنم او هم ديگر به من عادت كرده است.»
سفرهماهي برقدار
يكي از خاطرات فرهاد سعيدي نژاد برميگردد به شنا با سفرهماهي. ميگويد تقصير خودش بوده كنجكاوي كرده و به سفره ماهي خيلي نزديك شده اما از قضا سفرهماهي غولپيكر، برقي از آب در آمده و براي اينكه آقاي عكاس را گوشمالي بدهد از خودش برق توليد كرده. تمام تنش لرزيد و دستش لمس شد. باورش نميشد كه يك سفرهماهي برق از خودش توليد كند. به زور خودش را به بالاي آب رساند. بدنش سوزنسوزن ميشد و دستش تا چند ساعت لمس بود. بعد از آن بود كه تحقيق كرد و فهميد اين دوست غول پيكر به سفرهماهي برقي معروف است و ميتواند تا 240ولت برق توليد كند و به محض احساس خطر به دشمنش برق بدهد.
بدون تجهيزات تنفسي
اين مرد ماجراجو يكي از معدود كساني است كه ميتواند بدون تجهيزات تنفسي در عمق 35متري آبهاي شور شنا كند و از موجوداتي كه ما نميبينيم تصوير ثبت كند اما او براي اين كار دليل دارد. خودش ميگويد بدون همراه داشتن تجهيزات، موجودات بيشتر به او اعتماد ميكنند و اگر با تجهيزات باشد موجودات زنده اعماق دريا كمتر به او اعتماد ميكنند و نميگذارند از آنها عكس بگيرد.
سعيدي نژاد تأكيد ميكند كه براي موجودات جالب زير آب، انسان موجودي ناشناخته و ترسناك است و اگر با كلي تجهيزات پرسر و صدا وارد حريم آنها شويم و حركتهاي تند از خودمان نشان دهيم بيشتر آنها را ميترسانيم و آنها را مجبور به فرار از محل زندگي خود ميكنيم.
شنا با كوسهها
كوسه موجودي است كه در آبهاي آزاد خيليها از آن ميترسند و تا نامش به ميان ميآيد لرزه به تنشان ميافتد اما عكاس موجودات عجيب و غريب كه باشي روايتهاي جالبي براي تعريف كردن داري و خاطرات زيادي در ذهنت جا خوش مي كنند. يكي از خاطرات مرد ماجراجوي اعماق آبها رويارويي با كوسه است. او نهتنها بارها كوسه ديده بلكه سر از كشور امارات درآورده و با كوسهها شنا كرده و از آنها عكاسي كرده است. او يكبار در آبهاي خليجفارس با چند از دوستانش به غواصي رفت و مشغول كنجكاويهايش بود و سمت يك سنگ مرجاني رفت و ميخواست سر از كار يك لابستر دربياورد كه ناگهان ديد 2 دوستش با سرعت به بالاي آب رفتند و دوست ديگرش هم به او علامت ميداد كه فرار كند. مانده بودكه قضيه از چه قرار است، برگشت و ديد كه كوسهاي حدودا 2 متري در نزديكي آنهاست. به دوستش علامت داد كه حركت نكند. او درباره كوسه اطلاعات خوبي داشت و اين موجود ترسناك را به خوبي ميشناخت و ميدانست به حركت سريع حساس است و براي دفاع از خود ممكن است حمله كند. مقابل كوسه ايستادند و حركت اضافياي نكردند. كوسه چند باري اطراف آقاي عكاس و دوستش دور زد و زماني كه كنجكاوياش فروكش كرد، بدون اينكه احساس خطر كند از كنار آنها رد شد و رفت.
دلش براي كوسهها ميسوزد. بهنظر او اطلاعرساني درباره اين موجود بسيار اشتباه بوده و حين اينكه عكسهايش را با كوسهها نشان ميدهد ميگويد كه اصلا اين موجود شگفتانگيز آنگونه كه در فيلمهايهاليوودي و روايتهاي بين مردم جلوه داده شده ترسناك نيست.
سعيدينژاد اين روزها از عكاسي از موجودات اعماق دريا درآمدي ندارد و از شغل ديگري كسب درآمد ميكند اما ميخواهد بهزودي تجهيزات خودش را حرفهايتر كرده و به دل آب بزند و از اين موجودات زيبا و شگفت انگيز عكاسي كند؛ «دوست دارم عكسهايم پلي باشد براي اينكه شكارچيها يا كساني كه طبيعت زير آب را تخريب ميكنند با ديدن آنها دلشان بلرزد و از طبيعت زير دريا حمايت كنند.»