- الان مشغول چه كاري هستي؟
يك سريال طنز براي شبكه ٣ ميسازم.
- پژمان [جمشيدي] هم هست؟
نه. پيمان قاسمخاني مشاور ماست، محراب هم طراح صحنه است.
- تمش چيه؟
كلا تم متفاوتي دارد. يك داستان اجتماعي شهري معاصر درباره ماجراهاي يك خانواده هفت، هشت نفره است. اين كار را خيلي دوست دارم و اميدوارم مثل ساختمان پزشكان يا پژمان، مورد توجه قرار بگيرد.
- انگار هميشه اينطوري بوده كه هر كاري را كه خودت دوست داشتي، موفق شده.
اميدوارم اين هم اين طوري بشود. اين سريال ٥٠ قسمت دارد و من اميدوارم حداقل ٣٠ قسمتش موفق بشود.حالا ممكن است ١٠ قسمت متوسط و ١٠ قسمت ضعيف هم داشته باشد.
- اين كه چندسالي است شبكه ٣؛ پرمخاطب ترين شبكه تلويزيوني ايران، بهترين ساعات پخش را به تو ميدهد، يعني تبديل به يكي از مهم ترين سريال سازهاي مديوم تلويزيون شدي. قبل از تو هم افرادي بودند كه نظير اين موفقيتها را داشتهاند،اما تو نسبت به خيلي از آنها بي تكلف تري، اين از كجا ميآيد؟
لطف شماست!
- نه! جدا.خب! از رفتار بيرونيت پيداست. خيلي راحت هستي.
خب! من چندتا سريال ساختم كه مردم خوششان آمده، از درون كه فرق چنداني نكردهام.
- رستوران گردي هم ميكني؟
نه خيلي، اصلا! ولي رستوران رفتن را خيلي دوست دارم. معمولا جايي را پيدا ميكنم و مدتي زياد به آنجا ميروم. كلا غذا را خيلي دوست دارم. به نظرم در همه جاي دنيا غذاها را ميتوان به دو دسته تقسيم بندي كرد؛ غذاهاي خوشمزه و غذاهاي خيلي خوشمزه.
- پس شما هيچ دور ريزي نداري!
آره. مثلا در دوره دانشجويي دوستانم ميگفتند بياييد به خاطر كيفيت غذاي سلف دانشگاه، تجمع اعتراضي راه بيندازيم. من هميشه مخالف بودم. ميگفتم خيلي هم غذاي دانشگاه خوب است و بايد تجمع كنيم و از آنها تشكر كنيم! در سربازي هم همين طور. خيليها غر ميزدند، اما من ميگفتم كه خيلي هم خوب است. بنابراين غذاها يا خوب هستند يا خيلي خوب. تا حالا غذاي بد نخوردم؛ يعني آدم وقتي گرسنه است، همه غذاها برايش خوب و جذاب است و وقتي هم گرسنه نيست، خب نبايد غذا بخورد.
- اين علاقه به غذا را از بچگي داشتي؟
نه! اتفاقا بچه كه بودم، بيشتر از الان غذا ميخوردم، ولي الان علاقهام به غذا خيلي بيشتر شده. تازگيها علاقه ام به خوردن و خوابيدن و خلاصه يللي-تللي كردن بيشتر شده است! مثلا شُل و ول يك گوشه بنشينم و كاري نكنم و بقيه را نگاه بكنم يا با دوستهايم حرف بزنم. تازگيها فهميدم كه چقدر اينها كارهاي خوب و به درد بخوري است. هدف همين لذت بردن از زندگي است. البته به شرطي كه آن قدر نخوري كه دلت درد بگيرد يا چاق شوي يا بگويي چقدر خوردم! كم بخور، هميشه بخور!
- در كشور ما معمولا دو جور مدل رستوران داري جذاب هست، جاهايي كه خيلي شيك و تر و تميز هستند و جاهايي هم كه شايد ظاهرشون خيلي مرتب نباشه ولي خيلي غذاهاي خوشمزه خيلي خوبي دارند.
بله! من خودم اين دومي برايم راحت تر است. صبحانهها يك جايي ميروم اطراف چهارراه قصر؛عباس آقا كه املتهاي خيلي باحالي دارد. صبح زود، رفتگرها و پستچيها آنجا ميآيند.، فضاي خوبي دارد. من اين جور جاها را بيشتر ميپسندم. يا يك رستوران معروف قديمي در منوچهري هست كه بيشتر روزهاي تعطيل به آنجا ميروم. قبلا كه دكور خاصي نداشت و ظاهر قديمي داشت خيلي بيشتر ميچسبيد، الان كه داخلش را بازسازي كردهاند، صفايش كمتر شده. يا آن همبرگري معروف تو خيابان خواجه عبدالله...
- آنجا ميروي، چي ميخوري؟
همبرگر و چيزبرگر. سالادهاش هم خيلي خوب است.
- به نظرت چرا غذاهاي اصلي و سادهاي مثل نان و پنير يا نيمرو هميشه جذاب هستند؟
همه خيلي اين غذاها را دوست دارند. شايد به نيازهاي فيزيكي بدن نزديك ترند. من خيلي تخم مرغ را دوست دارم. انواع پختش هم فرقي نميكند، ولي نيمرو در صدر آنهاست.
- اهل تزييناتش هم هستي؟
آره ولي همان نيمروي كلاسيك با نان سنگك و فلفل سياه را از همه چيز بيشتر دوست دارم. محبوب ترين غذاي من است. البته اگر سفت نباشد و زرده اش هم قشنگ شل باشد، كمي هم زيرش سرخ شده باشد.
- ديگر عاشق چه غذايي هستي؟
بعد از نيمرو، غذاي محبوبم چيزي است كه به نظرم اصلا سالم نيست؛ سوسيس. من سعي ميكنم غذا خوردنم را خيلي كنترل كنم. ميتوانم مدت زيادي گرسنه باشم و چيزي نخورم! ولي در مقابل سوسيس و نيمرو، حتي وقتي هم كه سير هستم نميتوانم مقاومت كنم؛ سوسيس با يك ذره خردل تند.
- در سريالهاي شما نديدم كه غذا سوژه شده باشد. درحالي كه براي عكاسي و فيلم برداري خيلي جذاب است و...
بله! خيلي زيباست هم از نظر رنگ و هم از نظر طعم و بو. استاد اين كار آقاي مهرجويي است.مثل كارهايي كه در فيلم مهمان مامان، سارا و حتي پري كردهاند. داريوش رفيعي هم خيلي خوب در ماهيها عاشق ميشوند اين تصاوير را در آورده است.
- بين شهرهاي ايران، اصفهان از نظر غذا و رستوران خيلي درجه يك است...
نه! من كه ميگويم، تبريز و مشهد!
- به نظرم اصفهان بهتر است...
آره؟ من مدتهاست كه ديگر اصفهان زندگي نميكنم،ولي يك بريوني هست از همين نوع رستورانهايي كه گفتي! فقط اصفهانيها (بريوني)بلد هستند. اصفهان كه ميروم هميشه به آن سر ميزنم. توصيه ميكنم بريوني كه ميخوريد، آب گوشتش را هم فراموش نكنيد. در اصفهان، خورش ماست را هم بايد بخوريد.
- شيرين است!
آره خيليها دوستش ندارند، چون دقيقا نميدانند چه هست. گوشت را آنقدر ميكوبند و با ماست قاطي ميكنند كه به اين باحالي ميشود. فرني اصفهان را هم توصيه ميكنم. اين فرني را سرد و با شيره ميخورند. دوغ و گوش فيل هم بي نظير است. باورت ميشود؟
- دوغ با گوش فيل كه شيرين است؟ اصفهانيها چرا اينقدر شيريني دوست دارند؟
نميدانم! ولي كنار خيابانيهايش عالي است.
- و بعدش هم قليان؟
من اصلا قليان نميكشم. شايد آخرين بار ١٧ سال پيش بود! ١٤ سال است كه سيگار را هم ترك كردهام.
- سخت است!
آره! اول ترك ميكني، بعد نميشود، ولي نبايد نااميد شد. دوباره ترك ميكني، باز هم نميشود، اما وقتي شد بايد سعي كني كه ديگر نكشي. اگر باز هم سيگار كشيدي، نبايد ناميد شوي. بايد بازهم بخواهي كه ترك كني. آن قدر كه از سيگار بدت بيايد. خيلي سخت است، ولي بالاخره ممكن است.
- وابستگي به سيگار را ميشود با غذا خوردن مقايسه كرد؟ مثلا من چنين حسي به شيريني دارم! ميدانم چاق تر ميشوم ولي باز هم ميخورم!
من بار آخري كه ترك كردم ١٠ روز زندگي ام تعطيل شد، ولي الان دقيقا ١٣ سال و نيم است كه سيگار نكشيده ام.
- همشهري 6 و 7