آلودگي هوا رمق جان آدم را ميگيرد. اگر هم روزي هوا گرم باشد و وارونگي هوا اتفاق نيفتد و شهر نفس بكشد، حوصلهاي نميماند تا بخواهيم از فرصتهاي مختلف زندگي كه در شهر فراهم شده است استفاده كنيم.
پريشاني مثل خوره به جانمان ميافتد و بيخيال هم نميشود. پنجشنبه و جمعهها هم كه فراميرسد به كوه و صحرا پناه ميبريم و شبها نيز به بستري كه بتواند ما را تا صبح حمل كند و ما هم دم بر نياوريم ولي هيچ كجا خبري از آرامش نيست. هنوز قلب بيقرار است و جان پرتلاطم، روح هم سركش و طغيانگر.
روانشناسان معتقدند در ساختار انسان بيقراري موج ميزند. انسانها به طرز عجيبي در اين عصر تكنولوژي در چنگال غم غربت گرفتار شدهاند و بهدنبال ريسمان رضايت خاطر ميگردند. آمارها نشان ميدهد كه در جوامع غربي، جمع زيادي از جوانان دچار اتفاقي به نام نيهيليسم شدهاند؛ پوچگرايي. چطور ميشود كه آب و نان فراهم باشد، سفرهاي خارجي و مبلمان لوكس و اتومبيل آخرين مدل در پاركينگ پارك باشد ولي در زندگي حس خوبي نباشد و از زندگي كردن جز سختي، چيزي احساس نشود.
گويي در دنيا به دنبال چيز ديگري هستند كه چون به آن نرسيده و يا احيانا از آن روي بر تافته دچار پوچگرايي شدهاند. قاعده بازي روشن است. انساني كه اين روزها گم شدهاي دارد، از يك بعد اساسي خود غافل شده است. اساسا انسان از روح و جسم تشكيل شده است كه بعضا اين بعد نامرئي انسان چون ديده نميشود مورد غفلت واقع ميشود. اتفاقا همه انسانيت و قوه متحركه و نقطهاي كه مديريت جسم را هم بر عهده دارد همين روح است كه حتي گاهي ميان مومنين فراموش ميشود.
روح انسان هم غذا ميخواهد. اگر به او غذا نرسد پژمرده ميشود. ما انسانها در اين عصر زندگي مدرن ارتباطات و تكنولوژي گاهي چنان از معنويت فاصله ميگيريم كه گويي به آن هيچ علاقهاي نداشتهايم. علاقه روح به معنويت است. چشم جان انسان به آسمان است. اگر ارتباط ميان آسمان و عالم بالا با جان آدمي قطع شد، راه را گم و مسير را اشتباهي طي ميكنيم كه سر از ناكجاآباد در ميآورد.اين روزها بساط معنويت جور است. سفره عزا پهن است. آنها كه چشيدهاند ميدانند طعام اين سفره همهاش آرامش است. به مسجد و هيئت محلمان سري بزنيم وضويي بگيريم بر سر خوان امام حسين (ع) متنعم شويم.