نخستين دليل اين است زماني كه تعداد زيادي بيكار در جامعه داريم و نميتوانيم براي آنها شغل ايجاد كنيم، نميتوانيم مدعي باشيم كه مردم دچار تنبلي شدهاند. زماني ميتوانيم چنين ادعايي داشته باشيم كه براي همه افراد جامعه زمينه اشتغال پايدار ايجاد شده باشد و افراد به دلايل واهي از رفتن به سر كار سر باز بزنند. در اين صورت ميتوانيم بگوييم مردم تنبل هستند. اگر مردم كشور ما تنبل هستند چرا براي گذران زندگي 3شيفت كار ميكنند؟ اين 3شيفت كار كردن با تنبل بودن همخواني ندارد. اينكه آماري ارائه ميشود درخصوص ساعات كاري در كشور ما و مقايسه ميشود با كشورهاي اروپايي و آمريكايي هم صحيح نيست. اوايل سالجاري بود كه عنوان شد در خوشبينانهترين حالت، ساعت مفيد كار در ايران، روزانه تا 2 ساعت است كه ميزان هفتگي آن به بيشتر از 11ساعت نميرسد؛ حال آنكه ميزان كار مفيد هفتگي در ژاپن به 40تا 60ساعت و در كرهجنوبي به 54تا 72ساعت ميرسد.
بر اين اساس گفته شد ميزان ساعت كار مفيد سالانه در ژاپن بهعنوان كشور توسعه يافته به 2 هزار و 420ساعت، در كرهجنوبي 1900ساعت، آلمان 1700ساعت و در آمريكا به 1360ساعت ميرسد؛در عين حال ميزان ساعت كار مفيد در ايران، سالانه از 800ساعت فراتر نميرود؛ اين در حالي است كه در پاكستان ساعت كار مفيد سالانه يكهزار و 100ساعت و در افغانستان 950ساعت گفته شده است. اما من اين آمار و نسبت دادن تنبلي به ايرانيان را قبول ندارم چرا كه كار در كشورهاي توسعه يافته تعريف شده است. در اين وضعيت اگر فردي طبق زمانبندي كه در اختيار دارد كار محوله را انجام ندهد از بقيه همكاران خود عقب ميافتد و در نهايت توبيخ ميشود. اما اگر در كشور ما عنوان ميشود كه ميزان كار مفيد افراد 3ساعت است اين موضوع بهدليل تنبلي كارمندان نيست، مشكل نبود كار اثرگذار در ادارههاست. در كشور ما به اين دليل حقوق افراد متناسب با فعاليت آنها نيست و كمتر است كه نميتوانيم از آنها بخواهيم كه مثلا 8ساعت در روز كار كنند. همين كارمندان ناچارند بعد از ساعت كار اداري به مشاغل دوم و سوم روبياورند. از سوي ديگر افرادي كه در ادارهها استخدام ميشوند شايسته آن كار نيستند و با رابطه سر كار آمدهاند و عملا نميتوانند كار مفيدي انجام دهند. همين سرجاي خود نبودن افراد متخصص باعث ميشود تا اين آمار غلط درخصوص مردمي كه به سختكوشي معروفند داده شود.