علی‌اصغر محمدی: براساس گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی‌کارمفید کارمندان ایرانی در سال91 (به‌خصوص در بخش دولتی) 22دقیقه در روز است.

این در حالی است که سال پیش از آن این رقم یک ساعت و چهار دقیقه یا به‌عبارتی 64دقیقه بود. با این حساب، کار مفید کارمندان نسبت به سال پیش از آن به یک‌سوم کاهش یافته است.برخی با انتقاد از نرخ بهره‌وری و کار مفید نیروی انسانی کشور، معتقدند بازدهی کار در ایران نسبت به دیگر کشورها بسیار پایین است و این مسئله را مانع اصلی توسعه یافتگی کشور بیان می‌کنند. برخی دیگر نیز می‌گویند تعطیلات رسمی کشور زیاد است و این میزان تعطیلات برای اقتصاد کشور زیانبار است.همچنین برآوردهای دیگری نشان می‌دهد که از 44ساعت کار هفتگی قانونی در کشورهای توسعه‌یافته 28ساعت به‌صورت مفید انجام می‌شود و در ایران با وجود انجام 44ساعت و بیشتر کار در هفته ساعات کار مفید فقط 11ساعت است.مرکز پژوهش‌های مجلس اعلام کرد که در خوش‌بینانه‌ترین حالت ساعات کار مفید در ایران در هر روز تا دو ساعت است که میزان هفتگی آن به بیشتر از 11ساعت نمی‌رسد. البته برخی آمارهای دیگر نیز این میزان را شش تا هفت ساعت در هفته برآورد کرده‌اند. با این حال میزان ساعات کار مفید هفتگی در ژاپن 40تا 60ساعت و در کره‌جنوبی نیز 54تا 72ساعت برآورد می‌شود.برخی معتقدند میزان کار مفید در کشور ما در مقایسه با سایر کشورها بسیار پایین است و ما مردمان تنبلی هستیم ؛ مثلا اگر ساعت کار مفید یک کارمند ایرانی در طول سال حدود 800ساعت باشد، در ژاپن 2420ساعت درکره‌جنوبی 1900ساعت در آلمان 1700ساعت و در افغانستان 950ساعت است.کارشناسان دلایل زیادی را در این‌باره مطرح می‌کنند؛ ناکارآمدی سیستم اداری کشور، پایین بودن دستمزد‌ها و حقوق، ضعف مدیریت و نظارت، سیستم فرسوده اداری، ضعف فرهنگی و آموزشی کارکنان، بی‌انگیزه بودن،تعریف نشدن فرهنگ کار، نگرش خاص افراد به بهره‌وری و ناتوانی دولت در حمایت کافی از تولید، اقتصاد مبتنی بر فروش نفت ، تنبلی تاریخی و دلایل زیاد دیگری که در جای خود قابل بررسی است و می‌توان به آن استناد کرد. درباره کار مفید و مسائل و حواشی آن با دکتر فرزاد فخیمی، دارنده دکتری علوم اداری از دانشگاه سوربن، محقق، عضو هیأت علمی دانشگاه و مولف چندین عنوان کتاب در زمینه مدیریت گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که می‌خوانید.

  • آقای دکتر فخیمی! لطفا تعریفی از کار مفید ارائه بفرمایید.

پیش از تعریف کار مفید لازم است اشاره‌ای به تاریخچه کار داشته باشیم و پس از آن بگوییم کار چیست، کارنکردن چیست و وجه افتراق آنها چیست. اولین چیز مکتوبی که ما راجع به کار داریم سنگ‌نبشته‌ حمورابی است که در بین‌النهرین کشف شده. در این سنگ‌نبشته کار یا شرح وظایف مدون شده وبه صورت خیلی ابتدایی به نوع کار، میزان کار و میزان دستمزد اشاره‌ شده که در کتاب‌های مدیریتی هم آمده است.

در بقیه موارد ما مستنداتی درباره اندازه‌گیری کار که بتوانیم بگوییم کار مفید چیست نداریم، جز زمان انقلاب صنعتی و اولین فردی که در‌باره اندازه‌گیری کار مفید حرف می‌زند و اینکه کار مفید را اندازه بگیریم و به آن پول بدهیم رابرت‌ تیلور است که از سنجیدن زمان و حرکات سخن می‌گوید که ما در مدیریت به آن زمان‌سنجی و حرکت‌سنجی می‌گوییم.

آقای تیلور کارش این بود که بتواند آن اوقات پرتی که کارگر و کارمند به دلیل معارضه با کارفرما و سرمایه‌دار به طور طبیعی ایجاد می‌کند را از طریق دادن انگیزه مالی به کننده کار (کارگر) به حداقل برساند تا بدین‌روش حرکت‌های انفعالی کارمند را که باری به هر جهت کاری انجام می‌دهد به اقدامات و فعالیت‌های مثبت و هوشیارانه تبدیل کند؛ چگونه؟ برای مثال مطرح می‌کند شما چرا آهسته‌کار می‌کنید. از این سرتا آن سر سالن رفتن شما یک ربع ساعت طول می‌کشد اما وقتی زنگ پایان ساعت کاری به صدا درمی‌آید به سرعت محل کار را ترک می‌کنید و سوار سرویس‌ها می‌شوید.

تیلور به این نتیجه رسید که بین کارفرما و کارگر یا بین کارمند و کارگر و سرمایه‌دار تعارض وجود دارد که می‌توان این تعارض را به یک دوستی تبدیل کرد؛ از طریق ایجاد کار مفید و به‌گونه‌ای که منافع کار مفید بین کارگر و کارفرما تقسیم شود. این کار با موفقیت انجام شد اما در طول زمان معارضه کارگر و کارفرما ادامه داشته و داستان‌های مدیریتی در این‌باره زیاد گفته می‌شود. مکاتب مختلف مدیریتی تغییر کرد تا بتواند از این زیر‌کاردر روی و به بطالت گذراندن کار کم کند و به کیفیت و مقدار مفید آن بیفزاید. البته تا حدودی با مشارکت‌دادن کارگران در سهام کارخانه‌ها، فروش سهام به کارگران و با دادن انگیزش‌های مختلف به این مقصود می‌رسند.مثلا کارخانه بنز به این نتیجه رسید که برای کنترل خودروها پس از طی مراحل مختلف مونتاژ، در مرحله نهایی که رنگ‌آمیزی است باید مهندسان عالی‌مقامی بگذارد که محصولات را کنترل کنند تا ماشین‌ها معیوب از کارخانه خارج نشده و به آبروی بنز لطمه وارد نشود. خب مهندسان عالی مقام حقوق هنگفتی دریافت می‌کردند. برای جلوگیری از افت کیفیت اتومبیل‌های بنز و واگذار نکردن میدان به رقبا، مدیران این شرکت به کارگران اعلام کردند به هرکسی که طی سه، چهارسال مهندسان کنترل کیفی هیچ اشتباه و ایرادی از کارش نگرفتند، یک اتومبیل بنز نسبت به رتبه و موقعیتش به قیمت تمام شده می‌دهند.

این تمهیدات موجب شد تا هیچ نقصی در خط تولید اتومبیل‌های بنز مشاهده نشود. مشخص شد کارگر با انگیزه گرفتن یک بنز کارش را به بهترین نحو ممکن انجام می‌داد و شرکت بنز هم با حذف مشاغل پرهزینه مهندسان عالی مقام کنترل، حتی سود کرد و درآمدش نیز بیشتر و دغدغه‌اش حل شد.

  • کار مفید و غیرمفید چیست؟

امروزه باید کار تعریف شود. ما در کشورمان دو نوع کار داریم. اغلب مشاهده می‌شود که در مطبوعات نوشته می‌شود کار مفید سه دقیقه و اندی است یا می‌نویسند کارمند دولت زیاد است که بنده باید بگویم هم کارمند دولت زیاد است و هم کم. چون در حالی که کارمند دولت باید وجود داشته باشند و آحاد این مملکت و در نظام جمهوری اسلامی هستند خدمات خیلی کمی دریافت می‌کنند. آمارها نیز این سخن را تایید می‌کنند که استان‌های محروم کم‌خدمات دریافت می‌کنند. البته در مناطقی که نیروی کار و تمرکز کارمند زیاد است (مانند استان‌های تهران و البرز) خدمات بیشتر است.

  • پس می‌توان گفت بین کار مفید با امکاناتی که کارگران یا کارمندان دریافت می‌کنند رابطه مستقیمی وجود دارد؟

بله، رابطه مستقیمی بین این دو وجود دارد. ما نمی‌توانیم کار مفید را اندازه‌گیری کنیم، چون من یک جور کار انجام می‌دهم و فرد دیگری جور دیگری کار انجام می‌دهد و هر دو کار است. این رئیس و مدیر است که تشخیص می‌دهد کدام کار با کیفیت‌تر است و یکی از دیگری در این ماراتن جلو می‌زند. همه افرادی که کارمند می‌شوند مدیر کل نمی‌شوند افراد در درجات مختلف می‌ایستند.

  • آیا کار مفید در بخش دولتی و خصوصی یکسان است؟

این مسائلی که مطرح شد ناظر بر بخش خصوصی است که کار کمی و قابل اندازه‌گیری است. در بخش دولتی که کار حاکمیتی و کیفی است قابل اندازه‌گیری نیست و ما نمی‌توانیم بگوییم چه کسی کار خوب کرده و چه کسی کار بدانجام داده است؛ برای مثال دولت برای برنامه‌ریزی نیاز به آمار دارد. آمار یکی از ابزارهای برنامه‌ریزی است. دولت برای برنامه‌ریزی باید بداند چند نوزاد امسال در کشور متولد شده تا برای آنها امکاناتی مانند تحصیل فراهم کند. تصور کنید در شهرستان میرجاوه روزی یک‌نوزاد متولد می‌شود و نیاز است که مأمور ثبت احوال حضور داشته باشد تا واقعه تولد را ثبت کند. در آنجا یک واقعه تولد ثبت می‌شود و مثلا در کرج ده‌ها و شاید هم بیشتر. آیا می‌توان گفت این کار چون بر اساس نظریه تیلور هشت‌ساعت کاری را پر نمی‌کند، پس کار این فرد که ثبت واقعه تولد می‌کند ضرورتی ندارد؛ خیر، دولت خیلی از این هزینه‌ها را انجام می‌دهد که بتواند خدمات ارائه بدهد؛ کاری که خدماتی است اصلا هیچ پولی مطمح نظر نیست که ما بخواهیم بگوییم کار مفید. کاری که کارمند ثبت‌احوال در میرجاوه انجام می‌دهد و روزانه یک واقعه تولد ثبت می‌کند به همان اندازه مفید است که کارمند ثبت‌احوال با ثبت روزانه 50 واقعه تولد در روز انجام می‌دهد برابر است.

ما نمی‌توانیم بگوییم چون کارمندی که روزانه یک واقعه تولد ثبت می‌کند مفید نیست و دیگری که روزانه 50 واقعه تولد ثبت می‌کند مفید است و بین این دو تفاوت قائل شویم. کارهای دولت حاکمیتی است و دولت کارش ارائه خدمات به افراد جامعه است، در حالی که فلسفه وجودی بخش خصوصی سود است و انگیزه و پیشرفتش سودی است. پس ما نمی‌توانیم بحث کم‌کاری و مفید بودن را به بخش حاکمیتی هم تسری دهیم. بخش حاکمیتی به دلیل حساسیت نوع کارش اگر هم کاری نداشته باشد به عنوان مراقب و نگهبان باید حضور عینی فعال داشته باشد و مأمور دولت باید همیشه دیده شود. مأمور دولت همیشه نباید موقع دعوا دیده شود. اکنون ما قوای نظامی قوی‌ای داریم که باید همیشه آماده و مراقب امنیت کشور باشند.

  • آیا می‌توان گفت کار مفید با توجه به مقتضیات و شرایط خاص خودش تعریف می‌شود؟‌

بله، دقیقا. دولت مجبور است برای برنامه‌ریزی دقیق برای مثال آمار دقیقی از میزان تولد در همه نقاط کشور داشته باشد و این هزینه‌بر است. پس نمی‌توان گفت چون کار فردی نسبت به دیگری کمتر است کار مفید نیست و دیگری که کار بیشتری انجام می‌دهد، کارش مفید است؛ البته در بخش حاکمیتی.

  • پرسش این است که کار مفید به چه چیزی بستگی دارد؟

بستگی به این دارد که از فرد بخواهند چه نوع کاری انجام دهد. یک حجم کاری به فردی داده می‌شود که به طور اصولی و کیفی توانایی انجام حجم مشخصی از کار را دارد و فرد دیگری غیراصولی و بدون کیفیت همان حجم کار را انجام می‌دهد؛ پس بین این دو تفاوت وجود دارد و نوع دوم، کار مفید نیست.

به نظر من کار مفید، کاری است که یک فرد بتواند در مدت زمانی که با حفظ کرامت‌های انسانی (داشتن استراحت و گپ زدن با دوستان) انجام بدهد. تمام این مسائل بررسی و اندازه‌گیری شده است که ما اگر جلوی تعامل کارکنان با یکدیگر را بگیریم، راندمان کار کاهش می‌یابد. بحث مطرح شده از سوی آقای تیلور را یکی دانشمندان مدیریت بررسی و اندازه‌گیری کرده است که چگونه وقتی کارکنان با هم تعامل می‌کنند با وجود قطع همه امتیازات میزان تولید افزایش می‌یابد و برعکس اگر امتیازات مختلفی داده شود اما تعامل کارکنان به دلیل احساس وقت‌کشی حذف ‌شود میزان تولید کاهش می‌یابد و اگر روابط دوستانه بین کارگران قطع شود یک نوع بیگانگی بین کار و فرد ایجاد می‌شود و دلسوزی فرد به کار از بین می‌رود و کار ناقص بیرون می‌آید. پس به این نتیجه رسیدند که باید انسان را به عنوان یک موجود اجتماعی بپذیریم که با روابط غیررسمی و ایجاد دوستی و علاقه می‌تواند در انجام کار بهتر مفید باشد و اگر این روابط قطع شود یک بیگانگی بین فرد و کار ایجاد می‌شود.

  • آیا می‌توان همه اوقات مدیریت را رها کنیم تا اینها با هم تعامل داشته باشند؟

کارکنان علاقه‌مند هستند که اوقات استراحت بیشتر باشد، با هم گپ بزنند و چای یا قهوه بخورند؛ همه جا همینطور است. در کارخانه‌های ایران مشاهده می‌شود که کارکنان ضمن کار گپ و درددلی با همکارانشان دارند، حال اگر ما جلوی این کار را بگیریم یقینا کارگر مخالفتش را زیرزمینی می‌کند؛ برای مثال پیچ را شل می‌بندد یا به طرق مختلف به مدیرش دهان‌کجی می‌کند و کار مفید را به کار غیرمفید تبدیل می‌کند. پس ما باید یک چیزی را بدهیم تا چیز دیگری را به دست بیاوریم، چون انسان به قول آقای آون یک ماشین حیاتی است و نمی‌تواند مثل یک ماشین مکانیکی باشد. انسان مدل ارگانیک ماشین است. اگر کار مفید از این ماشین می‌خواهیم باید توجه مفید هم داشته باشیم و ببینیم بضاعت آن تا چه حدی است. انسان‌ها متفاوت هستند و دارای پتانسیل‌ یکسان نیستند. آقای تیلور می‌گوید مثلا قوی‌ترین کارگرمی‌تواند چهار واگن را پرکند و ضعیف‌ترین یک واگن و ما به مقدار توانی که به کار می‌برد پول می‌دهیم. آیا پرکارترین کار مفید و کم‌کارترین کار غیرمفید انجام می‌دهند؟ هیچ ضابطه‌ای وجود ندارد که همه کارگران به پرکارترین کارگر تأسی خواهند کرد.

مدیریت یک حد معقول و متوسطی در نظر گرفته که در توان یک فرد متوسط است. نمی‌توانیم افراد ضعیف را از صحنه زندگی خارج کنیم. هر فردی که بتواند وظایف روزانه در نظر گرفته را به نحو احسن انجام دهد که هیچ خدشه‌ای به آن وارد نشود، با توجه به حجم کار داده شده می‌توانیم وظایف انجام شده را مفید تلقی کنیم. حال اگر حجم کار کم بود ما به او داده‌ایم و اگر حجم کار زیاد بوده او بخشی از کار را یا به روز دیگر موکول می‌کند یا مجبور می‌شود به کار سرعت بدهد و صحت و دقت فدای سرعت شود و چوب خط پر شود.

برخی مواقع انتقاداتی راجع به کار مفید می‌شود البته در بخش صنعت می‌توان گفت چقدر کار مفید لازم است، اما در بخش دولتی و حاکمیتی نمی‌توان گفت. برای مثال یک پزشک کشیک است و در بخش اورژانس یک بیمارستان نشسته، آیا می‌توانیم بگوییم چون بیماری مراجعه نکرد یا عید نوروز است مردم رفته‌اند مسافرت شما برو منزل و هزینه کشیک شما را به حساب بیمارستان واریز می‌کنیم و یک پس‌اندازی می‌شود، خیر نمی‌توان چنین کاری انجام داد، پزشک باید در اورژانس حضور داشته باشد حتی اگر بیماری هم مراجعه نکند چون اگر یک موقع اتفاقی رخ دهد و پزشک در بیمارستان حضور نداشته باشد لطمه‌ای به اعمال حاکمیت دولت است که درست عمل نشده و غفلت شده است.

این دو مقوله کاملا از هم سوا هستند، کار مفید در بخش خصوصی که همه چیزش براساس سودآوری است می‌توانیم تعیین کنیم شرایط کار، چند روز و چند ساعت است، این ساعات تقسیم بر یک ساعت مفیدی می‌شود، زمان استراحت پرتی درنظر گرفته می‌شود.

پس از آن هم براساس و نوع حجم کاری که ارائه می‌شود، ارزیابی می‌شود، برای مثال به چند نفر تایپیست یک حجم مشخصی کار داده می‌شود، فردی با سرعت فراوان تایپ می‌کند، فردی دو ساعته و فرد دیگری چهارساعته انجام می‌دهد. تقصیری متوجه فردی که دو ساعته کار را انجام داده نیست، او این را جواب داده ولی فردی که سریع‌تر این کار را انجام داده، دارای شایستگی بیشتری است اگر در چارچوب کارمفید ما قرار بگیرد، کاری انجام نداده اما اگر تلاش کند از آن جلوتر برود می‌توان پاداش داد یا به عنوان مدل و الگو توصیه کرد. به هر روی نمی‌توان الزاما از همه کارکنان توقع داشت که مهارت‌های ویژه یک فرد استثنایی را داشته باشند و همانند او کار بکنند. باید از کارکنان در حد متعارف توقع داشت. در مجموع اصولا نمی‌توان گفت کار مفید تعریفش چیست، هشت ساعت کار مثل مسلسل که هرچه از آن طرف خارج شد یا اینکه نه سه ساعت کار محکم و متین و مطلوب، هنوز مدیران به اجماعی در این‌باره نرسیده‌اند ولی تک‌مضرابی‌هایی زده می‌شود که جوامع کارگری و کارمندی را تلنگر بزنند که باید حرکت کرد، بله باید حرکت کرد اما در بخش صنعتی که کمی و قابل شمارش است. در بخش کیفی به سختی می‌توان وارد این ضوابط صرف مدیریت علمی بشویم که همه چیز را براساس بهره‌وری و سودآوری نگاه می‌کند.

  • اخیرا اعلام شده کار مفید کارمندان ایرانی در بخش دولتی 22دقیقه در روز است و این در حالی است که این میزان سال پیش از آن 64دقیقه بوده است. آیا این میزان در بخش دولتی صحیح است؟ چون با مطالبی که شما بیان کردید تا حدی همخوانی ندارد.

احتمالا تعداد کارمندان دولت افزایش یافته، سیستم اداری اتوماسیون شده است، ماشین‌های خودکار و اتوماتیک وارد سیستم شده، زیادشدن ماشین‌های اتوماتیک موجب کاهش میزان کار کارمندان و در نتیجه تعداد کارمندان می‌شود. ضرورتی ندارد که ما به صورت خیلی افراطی از ماشین‌های خودکار استفاده کنیم، چون دستگاه دولت بزرگ‌ترین استخدام‌کننده جوانانی است که جویای کار هستند. جوانان را جذب می‌کند و آموزش می‌دهد. دولت به نیکی می‌داند صدماتی که جوان بیکار برایش ایجاد می‌کند خیلی بیش از هزینه‌ای است که بابت استخدام او متحمل می‌شود.

اینکه می‌گویند کار مفید کارمندان دولت کاهش یافته است، ممکن است تعداد کارمندان زیاد شده باشد کارها با استفاده از تکنولوژی سریع‌تر از گذشته انجام می‌شود، اینها یک نسبتی گرفته‌اند، این نسبت هیچ چیزی را تعیین نمی‌کند، ثابت نمی‌کند که کارمندان دولت تنبل شده‌اند و کار نمی‌کنند. یا اینکه اگر قبلا زمان کار مفید زیاد بود بگوییم حجم کار آن‌قدر زیاد بوده که کارمندان همه را انجام می‌دادند.

موضوع بسیار ظریف است و به‌راحتی نمی‌توان درباره کارهای حاکمیتی اندازه‌گیری با همان ملاک‌های مدیریت صنعتی مورد ارزیابی قرار داد. مدیریت علمی می‌گوید هشت ساعت کار، یک ساعت پرت برای خوردن تندتند یک ساندویچ و باز هم رفتن سر کار تا انبوه تولید انجام شود.

  • اینکه کار مفید در کشور ما با سایر کشورها مقایسه می‌شود، آیا این مقایسه صحیح است؟

قاطعانه چیزی نمی‌توانیم بگوییم ولی یقینا می‌گویم که میزان ساعات کار مفید در کشوری مانند چین، مجموع بخش دولتی و خصوصی است. درباره چین دقیقا ما این موضوع را به صورت عینی و ملموس می‌بینیم که مصنوعات چینی در همه جای دنیا زیاد شده است. این نتیجه کار مفید آنهاست، زیرا کار مفید کاری است که منجر به تولید خوب شود. کره‌جنوبی هم همین‌طور، ولی در همین کشورها اگر به بخش دولتی مراجعه شود مشاهده می‌کنید که کارمندان دولت چگونه کار می‌کنند، از نظر رفتار سازمانی گویا به یک بیمارستانی رفته‌اید که بیمارانی در حال نقاهت در راهرو قدم می‌زنند. در اروپا هم همین‌طور است. چون کارهایی دولتی و حاکمیتی است که بیشتر جنبه‌های تصمیم‌گیری دارد، زمان‌بر است و باید در سطوح مختلف چکش کاری شود و کارمندان منتظر ابلاغ آن می‌مانند.

  • از صحبت‌های شما این‌طور استنباط می‌شود که اندازه‌گیری کار مفید در بخش خصوصی و صنعت نسبت به کارهای حاکمیتی ساده‌تر است. در مجموع میانگین کار مفید گرفته می‌شود اینکه می‌گویم ساعات کاری هفته‌ای 44ساعت است، هیچ‌گاه همه آن کار مفید نخواهد بود، آیا این درست است؟

هیچ‌گاه ساعت کاری، کار مفید نخواهد بود، زیرا اگر چنین چیزی اتفاق بیفتد تولید به صورت موثر انجام نخواهد شد، این در واقع بالابردن تولید از طریق بهره‌کشی و استثمار است، همان چیزی که اکنون ما در اقتصاد چین مشاهده می‌کنیم، کالاهای چینی کیفیت ندارند چین می‌خواهد با افزایش تولید بازارهای جهانی را تسخیر کند البته از نظر خودش تولیداتش کیفیت دارد ولی کشوری مانند آلمان آهسته با تولید کالاهای با‌کیفیت مطلوب، برنامه بلندمدت و نگاه به دوردست‌ها دارد.

  • چه عواملی در کار مفید دخیل هستند؟

ضعف مدیریت و نظارت، ضعف فرهنگی آموزشی کارکنان، نبود انگیزه لازم و کافی، پایین‌بودن دستمزدها و حقوق، سیستم فرسوده اداری. افزون بر اینها فرهنگ حاکم بر جامعه نیز نقش مهمی ایفا می‌کند، این فرهنگ ممکن است فرهنگی باشد که موذیانه توسط سرمایه‌سالارها برای بهره‌کشی طراحی شده باشد.برای مثال در ژاپن یک بیماری کاری به نام کاروشی وجود دارد؛ یعنی از فرط کار کردن مردن. در فلسفه کنفسیوس به این اشاره شده که کسی که بتواند برای کارفرما و مملکت به قدری کار کند که تصادفا از فرط کار جان باخت او به مراتب متعالی از نظر روحیت و انسانیت حرکت می‌کند. پشت این دیدگاه شیوه‌های مزورانه هست. سرمایه‌داران برای اینکه توده‌های کارگر را ترغیب کنند، آرمان‌هایی نیز می‌سازند. اگر خودت را برای کار کردن بکشی، بهشت موعود در انتظارت است.

در دین ما چنین چیزی نیست و ما اجازه نداریم به جسم خودمان صدمه و آسیب وارد کنیم. صیانت نفس و ذات جزو دستورات دینی ماست و بهره‌کشی هم مطلقا وجود ندارد. کار به اندازه بضاعت فرد که بتواند کار کند. اینکه بخواهد فرد خودش را به خاطر کار بکشد مطلقا نیست.

از ژاپنی‌ها در این باره سوءاستفاده می‌کنند، دانشمندان هم این موضوع را تلطیف می‌کنند و تئوری جدید به نام تئوری‌ Z کنارش می‌گذارند که ترکیبی از تئوری ژاپنی و آمریکایی است و باعث شده وقتی کارمند وارد صنایع ژاپن می‌شود خودش را مادام‌العمر سهیم و شریک بداند. در کتاب زندگی در میتسوبیشی خواندم که بچه کارگر میتسوبیشی در بیمارستان میتسوبیشی متولد می‌شود، در مهدکودک این شرکت رشد می‌کند توسط میتسوبیشی حمایت می‌شود و در نهایت در قبرستان این شرکت دفن می‌شود و این شرکت از کارکنانش حمایت می‌کند. این سیستم در آن جامعه جواب می‌دهد اما در جامعه ما جواب نمی‌دهد چون مردم ما هوشیار هستند و می‌دانند که اگر من در اینجا کار می‌کنم وضعم باید خوب باشد تا به وضع سرمایه‌گذار برسم. ما بررسی کردیم جامعه کارکنان معمولی مثل بیمه‌ها هیچ کدامشان حاضر نیستند در زیرمجموعه بخش خصوصی کار کنند، آنها می‌گویند همچنان زیر چتر دولت باقی بمانند. مدیریت بخش خصوصی پس از اینکه سکان‌های خودش را محکم کرد می‌تواند هر کسی را خواست اخراج و برعکس جذب کند.

  • برخی زیاد بودن تعطیلات را تنبلی اجتماعی و پایین بودن سطح آموزش را از عوامل پایین‌بودن کار مفید در ایران می‌دانند؛ ارزیابی شما چیست؟‌

تعطیلات در همه دنیا وجود دارد، برای مثال فرانسه هم تقریبا به اندازه ما تعطیلات دارند و مردم تعطیل‌طلبی هستند. اصولا وقتی انسان‌ها وارد رفاهیات می‌شوند خیلی دلشان می‌خواهد ساعات فراغتشان بیشتر شود.
در برهه‌ای از زمان هانری فورد اول برای ساخت یک اتومبیل فورد 864 ساعت کار می‌کرده است. به یک سلاخ‌خانه می‌رود، می‌بیند که لاشه گاومیش‌ها را به قلاب آویزان می‌کنند و از کنار هر قصابی که رد می‌شود، بخشی از گوشت لاشه‌ها بریده می‌شود، از این روش الگوبرداری و خط تولید راه‌اندازی می‌کند و برای ساخت هر اتومبیل 12ساعت زمان صرف می‌شود. وقتی مردم وقت اضافه می‌آورند به دنبال گشت و گذار بروند. هیچ ضمانتی وجود ندارد که اگر از میزان تعطیلات کشور ما کاسته شود میزان کار مفید ما افزایش یابد.

  • آیا می‌توان گفت کار مفید در هر کشور یا شهر با توجه به شرایط فرهنگی و برخی مقتضیات آن محل سنجیده می‌شود و نمی‌توان یک نسخه واحد پیچید؟

تقریبا می‌توان گفت این حرف درست است، چون فرهنگ ملی و خصوصیات حاکم بر افراد در تعیین تلاش‌هایی می‌کنند مؤثر است. ما ایرانی‌ها دارای یک عرفان اسلامی قوی هستیم که ما را متوجه مسائلی می‌کند که آن طرف این مسائل دنیوی آنقدر اهمیت ندارد که انسان غصه آن را بخورد یا اشعار، دیوان‌ها و گفتار انگشت روی این گذاشته‌اند و این موضوع به طرز تفکر ما شکل می‌دهد.

ما در مقابله با انجام کاری، بلافاصله خیر و شر آن را با توجه به خصوصیات خود عیار می‌کنیم، اگر با خصوصیات ما همخوانی دارد وارد می‌شویم. ما بسیار تحت تأثیر مسائل فرهنگی هستیم که در تلاش معاش ما نقش مهمی دارد و با یک آمریکایی تفاوت داریم. یک فرد آمریکایی تلاش می‌کند که بخورد و مصرف کند، وقتی می‌پرسی چرا اینقدر بی‌خود خرید می‌کنی می‌گوید چون قیمت آن سه‌بار آن شکسته شده و از 150 دلار به 15 دلار کاهش پیدا کرده است. این توجیه نمی‌شود که چون کالایی را که ارزان شده و فرد نیاز ندارد آن را تهیه کند. مصرف‌گرایی دائم تبلیغ و تزریق می‌شود. آنقدر به این جامعه مصرفی که عیارش همان کار مفید است مصرف‌گرایی تزریق می‌شود، در ضمن باید به گونه‌ای نو‌آوری‌های مزورانه بکنند که اشتهای کاذب اینها هیچ وقت اقناع نشود. در کشور ما به‌طور معمول چنین فرهنگی وجود ندارد یا به‌نسبت کمتر است؛ ما همیشه چیزی را که می‌خریم باید دلیل مصرفش مشخص باشد و دوم اینکه امکانات ریالی جامعه مصرفی ما طوری نیست که خرید بیش از نیاز داشته باشد. همچنین فرهنگ جامعه ما مثل کشور ژاپن نمی‌گوید که برای کار خودکشی کن، کار جایگاه خودش را دارد. پس میزان کار مفید به تنبلی جامعه ربطی ندارد.

کد خبر 210227

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز