تاریخ انتشار: ۹ مرداد ۱۳۸۶ - ۱۷:۵۵

مصطفی چترچی: پسر، سفارش کفش مارک دار به پدر داده بود.

اما آن روز از رنگ کفش‌هایی که برایش خریده بودند راضی نبود و به حالت قهر از خانه بیرون رفت.

هنوز از حیاط مجتمع خارج نشده بود که پسر، سرایدارشان را دید. او با دقت مشغول تعمیر و دوختن کفش‌های کهنه‌اش بود.

... بی درنگ به خانه بازگشت.