حسين تنكابني از آن آدمهايي است كه راه زندگي خود را در مسير متفاوتي يافته است؛ مردي كه هميشه با عشق خودش تنهاست. با امامحسين(ع)، با ائمهاطهار و با قلمي كه در دستهاي پينهبستهاش به عشق اين معصومان به سنگ ميكوبد. كمتر پيش ميآيد خالق آثار هنري گنبد امامحسين(ع) و... را بتوان در ايران پيدا كرد. اما طي همين چند روز كوتاهي كه به تهران آمده بود به سراغش رفتيم تا بشنويم حرفهاي مرد عجيبي را كه لابهلاي صداهاي انفجار و سوتهاي گلوله به آرامي به عشق مولايش قلم ميزند.
در اتاق باز شد. شخصي ضمن سلام كردن با تواضع خودش را معرفي كرد. باورش سخت است. به دستان خلاق او مينگريم. خدايا چه رمز و رازي در سر انگشتان او نهفتهاي كه با تنيدن نقوش، شاهد پرتوي از زيباييهاي آفرينش هستيم. آهسته و با طمأنينه ميگويد: بخشي از عكسها و فيلمهايي كه خواستهايد را آوردهام.
از وي ميخواهيم كمي درباره سوابق كارياش صحبت كند تا خوانندگان روزنامه بيشتر با حسين تنكابني آشنا شوند. با تعجب نگاه ميكند و ميگويد: منظور شما مصاحبه است! تازه متوجه شدم هدف شما از اين ملاقات چيست.
حسين تنكابني ميگويد: «من قطرهاي از دريا هستم. يك تيم هماهنگ و منسجم در عراق كار بازسازي حرم اهلبيت را انجام ميدهد. اگر ميدانستم چنين هدفي داريد اصلا قبول نميكردم اينجا بيايم. جلوي دوربين تلويزيوني و در مصاحبه مطبوعاتي بگويم من چنين و چنان كردهام؟ انصاف هم خوب است. من كسي نيستم. هر چه هست خواست پروردگار است و بس. فقط عشق مرا به خانه معشوق برده است».
بعد از كلي صحبت و اينكه هدف از چنين گفتوگويي چيست، راضي شد صحبت كند. حسين تنكابني متولد 6آبان سال 1350در تهران و كارشناس معماري داخلي از دانشگاه آزاد اسلامي است. از دوران جواني در محضر استاد محمود فرشچيان شاگردي كرده، در سال 1384 نفر ويژه برگزيده هنرهاي سنتي ايران شده و هماكنون داور جشنواره رضوي است. وي يكي از هنرمنداني است كه آثاري زيبا در صحن و سراي ائمهمعصومين طراحي كرده است. هنرمند چيرهدست ايراني كه آثار او تا موزه كشورهاي خارجي نيز راه پيدا كرده، ميگويد: «عمر شهرت دنيوي كوتاه است؛ هيچگاه دنبال اسم و رسم نبودم و نيستم.»
حسين تنكابني ميگويد:« سال 1386 سرنوشت من طوري رقم خورد كه خودم هنوز ماتومبهوتم كه چگونه خداوند چنين سعادتي نصيب من كرد. در آن سال ملاقاتي با زنده ياد دكتر سيدمحمدعلي شهرستاني، معروف به معمار هشت بهشت داشتم(ايشان يكي از بزرگترين معمارهاي دنيا بود كه از سن 30سالگي در حرم امامرضا(ع) كار كرده و آثار خارقالعادهاي از ايشان به جا مانده است). به سفارش استاد شهرستاني ورودي حرم امامحسين(ع) را در سال 1387 طراحي كردم و اجراي كار از سال 1388 شروع شد. قرار بود همين يك كار را انجام بدهم و سپس به ايران برگردم ولي با شفاعت امامحسين(ع) و اجازه حقتعالي تا الان در آنجا با عشق قلمميزنم.
اين مقدمه شروع كارم شد. كارهاي ديگري نيز در حرم امامحسين(ع) انجام دادم ازجمله ميتوان به عرقچينهاي حياط حرم امامحسين(ع) اشاره كنم. طبق طرح زنده ياد دكتر سيدمحمدعلي شهرستاني حياط حرم با تعدادي گنبد مسقف شده است كه متحرك هستند چون قوس گنبدها كشيده است به آنها عرقچين ميگويند.» تنكابني با احساس خاصي همراه با شور و نشاط از روي عكسها مراحل كار را توضيح ميدهد. « طراحي و اجراي كار نماي داخلي عرقچينها همچنين طرح كاشيكاري سردرهاي اصلي حرم كه هر كدام اسم خاصي دارند نظير بابالشهدا و... افتخاري است كه نصيب اين بنده حقيره شده. روي ديوارهاي فضاي اصلي داخل حرم امامحسين(ع) با نقوش اسلامي با دست كار كردم؛ كار، تركيبي از رنگ و طلاست.
همچنين زماني كه استاد فرشچيان ضريح مطهر امامحسين(ع) را طراحي كرد، من طراحي سردر ورودي حرم را انجام دادم كه در اصطلاح معماري به آن اسپر يا همان قوس گفته ميشود كه بعد توسط همكاران ديگر آينهكاري شد. زائراني كه به حرم امامحسين(ع) مشرف ميشوند اگر سرشان را بالا بگيرند اين قوسها را ميبينند.»
او همه اينها را فقط و فقط لطف خداوند ميداند و معتقد است تا ائمهمعصومين خودشان نخواهند كسي نميتواند در حرم اين عزيزان كار كند و تا اراده خودشان نباشد آب از آب تكان نميخورد.
كربلا آميخته با غم است
«هر روز از در و ديوار كربلا غربت ميبارد. جنس كربلا آميخته با غم است. غم آن هزار برابر بيشتر از غم عصر روزجمعه است. ولي زماني كه در كنار ضريح مشغول كار هستم آرامشي دارم كه بيان كردني نيست. هميشه از ائمه خواستهام خودشان ياري كنند تا بهترين كارهايم را در بهترين نقطه عالم هستي بر در و ديواري نقش بسته شود كه قطعهاي از بهشت واقعي است.
غربت كربلا با آدمي حرف ميزند. گرما و سرماي آنجا تا مغز استخوان نفوذ ميكند. گويا زمين و زمان ميخواهند لحظه به لحظه عاشورا را روايت كنند. شرايط جوي آنجا بهگونهاي است كه درماه مبارك رمضان بر اثر گرماي شديد هوا حدود ساعت 10صبح گلوي آدم خشك ميشود و جلوي چشم سياهي ميرود؛ چيزي كه به ياد آدمي ميآيد صحراي كربلاست... . » تنكابني آهي ميكشد. حالت روحي او دگرگون شده. چند دقيقهاي سكوتي سنگين حكمفرما ميشود.
در دل حسين تنكابني غوغايي برپا شده كه قابل توصيف نيست. اي كاش تصوير چهره او را قبل و بعد از بيان اين جملات ميديديد. اجازه نميدهد عكاس از وي عكس بگيرد. ميگويد اگر عكس ميخواهيد از عكسهايي كه در حرم ائمهاطهار دارم استفاده كنيد؛ زيرا هر چه دارم لطف خداوند است كه از طريق اين عزيزان به من عطا شده است.
با خدا معامله كردم
« بهطور متوسط روزي 12ساعت كار ميكنم؛ براي نمونه وقتي روي عرقچينها كار ميكنم روزي 8الي 10ساعت روي داربست ميايستم و كار ميكنم. گرما و سرماي آنجا آزاردهنده است ولي عشق به ذاتحقتعالي و امامان به آدمي انگيزه مضاعف ميدهد. براي اكثر افراد پيش آمده كه پرده اتاقشان را بخواهند دربياورند؛ بعد از 15دقيقه سر و دستشان درد ميگيرد و كار برايشان سخت است. فقط عشق واقعي به آدمي انگيزه و توان ميدهد كه روزي چند ساعت كار تخصصي روي سقف و ديوار انجام بدهد؛ به همينخاطر واقعا سختي معنايي ندارد.
به برخي از افراد پيشنهاد دادم كه بيايند همكاري كنند، متأسفانه گفتند چقدر پول ميدهي؟! اين كار بيمزد نيست ولي مزد واقعي را خداوندي ميدهد كه حساب و كتاب همهچيز نزد او محفوظ است و حقي از كسي ضايع نميشود. هيچچيزي بهتر از اين نيست كه ناني كه سر سفره ميبريم نتيجه كار حلالي باشد كه در حرم امامحسين(ع) و ائمه معصومين انجام دادهايم. من شخصا معتقد هستم اين پول بركت زندگي من است.
وقتي براي شخصي كه دوستش داريم كار انجام ميدهيم، با او صحبت پول نميكنيم بلكه با جان و دل كار ميكنيم. نميدانم چرا معيار همهچيز پول شده. در شرايطي كه دل امام زمان(عج) از بابت كارهايي كه در سامرا اتفاق افتاده غمگين است نبايد حرف ماديات پيش بيايد.
بعضيها در تهران به من ميگويند اگر چنين پروژههايي در ايران و اروپا انجام دهي وضع زندگيات زير و رو ميشود . برادريت را ثابت كردي ديگر كافي است! بيشتر اوقات در مقابل آنها سكوت ميكنم زيرا من با خدا معامله كردهام. وقتي به پشت سرم نگاه ميكنم و ميبينم در بهترين نقطه عالم در سامرا كه خانه امام هادي(ع) و امام حسن عسكري(ع) كه نهتنها حرم اهلبيت است بلكه ملك شخصي و پدري آقا امام زمان(عج) هست كار ميكنم ديگر حرفي براي گفتن ندارم، فقط خدا را شكر ميكنم.»
اشك در چشمانش حلقه زده با بغض ميگويد: «در شرايطي كه حرم مطهر در سامرا تخريب شد به دلم رجوع كردم و گفتم اگر من از اينجا بروم چه فرقي بين من و آنهايي هست كه در صحراي كربلا امامحسين(ع) را تنها گذاشتند؟ بارها گفتهايم كاش در كربلا بوديم. هر چند كار من حقير، كوچك است ولي به عشق اين عزيزان همهچيز را پذيرفتهام و آنجا كار ميكنم؛ منظورم شرايط و مشكلات جنگي كشور عراق است.
چيزي وراي عالم مادي در روح انسان رسوخ ميكند و آدم را به آنجا ميكشاند. اگر در تهران دستم پاره شود چند روز استراحت ميكنم ولي وقتي همين اتفاق آنجا برايم ميافتد بعد از چند دقيقه كار را ادامه ميدهم. طراحي و انجام كار وسيله است يا بهتر بگويم بهانهاي است تا من را به آنجا بكشاند. آدمي را آنجا ميبرند و همانجا محك ميزنند. ميخواستي كربلا باشي؟ حالا اين كربلا و اين ميدان عمل...».
سياهي ظاهر و روسفيدي آخرت
« هميشه بهخودم ميگويم خون من از خون امامحسين(ع) كه رنگينتر نيست، بگذار در راه اسلام ريخته شود. بارها در معرض خطر قرار گرفتهام و در چنين شرايطي فقط گفتهام امام حسين(ع) كمكم كن تا شرمنده نشوم. به خداوند و زندهياد دكتر شهرستاني قول دادهام. زماني كه زندهياد دكتر سيدمحمدعلي شهرستاني در بيمارستان بستري بود و روزهاي آخر عمر را سپري ميكرد به ايشان گفتم نگران نباشيد به خواست خداوند و حمايت امامان معصوم كارهايي را كه چند سال پيش با هم صحبت كرديم و شما طرحهاي پيشنهادي من را تأييد كرديد در حرم مطهر اجرا ميكنم، قول ميدهم به نحو احسن كار كنم. خوشبختانه با وجود برخي مشكلات ازجمله بيماري كبدي كه دارم الان مشغول اجراي همان كارها هستم. فقط اين را بگويم كه من خادم امامحسين(ع) هستم و بس. فقط بهخاطر ائمهمعصومين چنين شرايطي را پذيرفتهام. جنس اين مشكلات يا به قولي سختيها متفاوت است. منظور سختي كارهاي روزمره نيست چون جنس اين سختيهاي ظاهري، خاص و به تعبيري شيرين و دلنشين است. » عكسي را نشان ميدهد كه چهره او كاملا سياه شده است و ميگويد: «اين سياهي ظاهري و دنيوي است به اميد شفاعت ائمه معصومين و روسفيدي در آن دنيا. اينروسياهي دنيوي را با جان و دل ميخرم زيرا بعد از چند ساعت طراحي با زغال روي سقف، صورتم اينچنين سياه شده است».
احسن الخالقين
«زماني كه طرح داخلي عرقچينها را طراحي كردم و زندهياد دكتر شهرستاني ديد و تأييد كرد، از من پرسيد چند تا حسين در طرح ترسيم شده؟ در جواب گفتم متوجه منظور شما نميشوم. دكتر شهرستاني روي طرحي كه تداعيكننده كلمه حسين بود دست گذاشت. در آن زمان فقط خدا را شكر كردم كه چنين طرحي را طراحي كردهام. سپس كل طرح را محاسبه كرديم و با كمال تعجب متوجه شديم كه تعداد آنها 128عدد است كه در حرف ابجد معادل كلمه حسين است. ياد گفته استاد فرشچيان افتادم كه در جايي به من گفت: «اين ما نيستيم كه كار ميكنيم بلكه از بالا دست ما را ميگيرند و قلم به فرمان آنها به حركت در ميآيد. ما كارهاي نيستيم فقط مأمور هستيم كار انجام دهيم.» واقعا آن روز شگفتزده شدم، حتي الان هم بعد از گذشت چند سال خودم با شگفتي به اين كار نگاه ميكنم و هر بار فقط ميگويم تباركالله احسن الخالقين. » به عكس كار خيره ميشود خدايا در ذهن او چه ميگذرد كه اينچنين سكوت كرده و سرش را تكان ميدهد.
جدال عشق
«خداوند لحظه ولادت و مرگ هر كسي را تعيين ميكند ولي عرض زندگي و چگونه زندگي كردن را خود شخص رقم ميزند. دنيا سراي ماندن نيست بلكه محل گذر و امتحان است. كار كردن در حرم سامرا، جنگ عقل و عشق است. الان طراحي حرم سامرا را انجام ميدهم. چيزي در آنجا پيدا كردهام كه قابل توصيف نيست؛ آرامشي پيدا كردهام كه هيچ كجاي ديگر نيست. من در بهترين نقطه عالم كار ميكنم. ظاهرا كار توسط من انجام ميشود زيرا در اين كار حساب و كتاب دست شخص نيست تا چرتكه بيندازد و بگويد من چنين و چنان ميكنم زيرا مني وجود ندارد، هر چه هست ذات حق تعالي است.
حدود 7سال با زندهياد دكتر شهرستاني زندگي كردم و از اين استاد بزرگ درسهاي بسياري آموختم. زندگي اين استاد بزرگ ناگفتههاي بسياري دارد كه كمتر كسي از آن آگاه است. دكتر سيدمحمد علي شهرستاني معماري است كه امام رضا(ع) با او صحبت كرده و علماي بزرگ در جريان اين اتفاق هستند. اجازه خاكسپاري در حرم امام حسين(ع) را به هيچكسي نميدهند ولي خداوند شرايط را طوري مهيا كرد كه اين استاد بزرگ در حرم امامحسين(ع) به خاك سپرده شد. آن زمان معني عشق را فهميدم. زندهياد دكتر شهرستاني حدود 80سال سن داشت و در يك نگاه، نكات مثبت و منفي طرح را بيان ميكرد. هميشه به من ميگفت: «ميتوانم در پاركهاي لندن دستم را توي جيبم بگذارم و قدم بزنم ولي همين اتاقك فلزي و كوچك روبهروي حرم امام حسين(ع) را با هتل 5ستاره عوض نميكنم». وقتي از كنار گنبد امامحسين(ع) پايين ميآمدم با همان دست و صورت خاكي و عرق كرده نزد ايشان ميرفتم و با هم در مورد كار صحبت ميكرديم زيرا ايشان معتقد بود مسئوليت كار بزرگي را پذيرفتهايم و كوچكترين سهلانگاري قابلقبول نيست.»
سخن پاياني
«در كار و زندگي، اخلاص معيار اوليه است؛ اخلاص هم فقط زماني در وجود انسان تجلي پيدا ميكند كه انسان از منيت فاصله بگيرد و انگيزه اصلي در انجام كارها، بندگي و رضاي ذات حقتعالي باشد نه چيز ديگر. اگر امروز از كارهاي انجامشده صحبت به ميان آمد لازم ميدانم بگويم كه من تنها كار نميكنم بلكه جمعي را خداوند آنجا جمع كرده و همه با هم ياعلي گفته و كار را شروع كردهايم. ما همچون دانههاي تسبيح، كارهايمان به هم مرتبط است و مكمل هم هستيم. هيچكس بر ديگري برتري ندارد و بحث رئيس و كارمندي در بين نيست. در جايي كه ما كار ميكنيم اسم كسي كنار كار ثبت نميشود فقط همان عزيزاني كه اجازه دادند كار كنيم خودشان ميدانند و همين كفايت ميكند زيرا هر چه هست خواست خداوند است و بس.»
عشق به خوبيها
حسين تنكابني از مهمانان برنامه روايت شيدايي است كه در نيمهدوم آذرماه سالجاري از صدا و سيما پخش خواهد شد؛ مهمان ويژهاي كه به واسطه روحيه متفاوتش گفتوگو با وي حال و هواي ديگري دارد. اين برنامه روايتگر زندگي افرادي است كه سبك زندگي، رفتار و ابعاد مختلف شخصيتي آنها متاثر از زندگي ائمه اطهار است؛ قصه آدمهاي بيادعايي كه در شرايط كنوني، حسيني زندگي ميكنند و از حرف به عمل رسيدهاند. هر چند آوردن چنين افرادي جلوي دوربين كار سختي است اما با توسل به اهلبيت، كارها سهل و آسان ميشود. در اين برنامه عشق به خوبيها حرف اول را ميزند. رحيم با رجيم فقط يك نقطه اختلاف دارد ولي از زمين تا آسمان با هم فرق دارند. در برنامه روايت شيدايي قصه افرادي حكايت ميشود كه در لشكر رحيمان جاي دارند درصورتي كه ميتوانستهاند در صف مقابل جاي گيرند. برنامه روايت شيدايي، روايت آدمهايي چون تنكابني است؛ همانند زندگي زني كه در يك لحظه توانست مثل حُر تصميمي بزرگ و سرنوشتساز بگيرد.
«محمد نبهان، كارگردان و تهيهكننده برنامه روايت شيدايي»
شاگردي در محضر اساتيد بزرگ
استاد چيرهدست 87ساله، محمود فرشچيان، چهره شناختهشده هنر ايراني در مورد شاگردش حسين تنكابني ميگويد: « او اصول كلاسيك معماري اسلامي را ميداند و بخشي از طراحي نقوش اسلامي را پيش خودم آموخته است. علاوه بر اين حسين تنكابني با سبك نقاشي رئال نيز آشناست». حسين تنكابني معتقد است در زندگي مديون زندهياد دكتر سيدمحمدعلي شهرستاني است زيرا به گفته وي آشنايي با اين استاد بزرگ، سرنوشت او را طوري رقم زده كه گمشده خود را در آستان جانان پيدا كرده و به واسطه شفاعت ائمه اطهار و لطف پروردگار توانسته كاري كوچك در حرم معصومين انجام دهد. حسين تنكابني به گفته خودش تحولي عظيم از حيث روحي و معنوي در زندگي خود احساس كرده كه قابل توصيف نيست.