بسياري از نسلهاي جديد، خاطرات پدرانشان را از هيئت سيدالشهدا كه سال 1339بناي آن را مرحوم سيدصدرالله توفيقي گذاشته شنيدهاند؛ جايي كه در روزهاي پنجشنبه و ايام سوگواري محملي شد براي آنها در همان سالهايي كه رژيم، كمتر اجازه برپايي هيئتهاي عزاداري را ميداد تا جايي كه مرحوم توفيقي تصميم گرفت هيئت را شبهاي جمعه در خانهاش برپا كند. او بناي هيئتي را گذاشت كه امروز تبديل به يك مؤسسه خيريه در گچساران شده است.
تاريخچه هيئت
سال 1339، زماني كه فعاليتهاي مذهبي ممنوع بود و هيئتهاي عزاداري كمتري ميتوانستند برپا شوند، در منطقه آب شيرين گچساران مرحوم سيدصدرالله توفيقي تصميم گرفت شبهاي جمعه يك هيئت خانگي برگزار كند. آن روزها، در منطقه آبشيرين گچساران جمعيت كمي زندگي ميكردند و همه با هم آشنا بودند براي همين خبر اين هيئت خانگي، دهن به دهن چرخيد. بعد از آن، اهالي هر شب جمعه دور هم جمع ميشدند، دعايي ميخواندند و با ذكر صلوات به خانه ميرفتند. تا سال 1348 اين هيئت برگزار ميشد، تا اينكه سيدصدرالله توفيقي از دنيا رفت. پسر او مرحوم سيدمحمد تقي كه دوست نداشت چراغ خانه پدرش خاموش شود در خانه خود، اين هيئت را ادامه داد. مانند پدر مرحومش هر شب جمعه، همسايگان و فاميل دور هم جمع ميشدند، دعايي ميخواندند و در مراسمي چون عاشورا و تاسوعا نذري هم داده ميشد اما محمدتقي توفيقي هم سال 1385از دنيا رفت.
ميراث پدر براي پسر
شايد ابتدا همسايگان و بستگان تصور ميكردند اين هيئت با فوت او تعطيل ميشود اما 4 فرزند كه حالا ميراثدار پدرشان بودند، اجازه ندادند پنجشنبهها خانه پدرشان سوت و كور باشد. از همان زمان آنها سيد رامين توفيقي را بهعنوان نماينده خودشان انتخاب كردند تا عهدهدار هيئت باشد. سيد رامين توفيقي يك سال مانند گذشته اين هيئت را اداره ميكرد، هر شب جمعه هيئتي برگزار ميكرد و دوستان و آشنايان ميآمدند اما سال 1386تصميم گرفت كار هيئت را گسترش و امور خيريه انجام دهد.
او ميگويد: من به هيچ وجه خيال نداشتم هيئت موروثي ما تنها روزهاي پنجشنبه، ايام محرم و عزاداري فعاليت كند، چون اعتقاد دارم اموال دنيوي امانتي در دست انسان است كه براساس آيات قرآن و روايات بزرگان اسلام بايد آن را براي سعادت زندگي دنيوي و اخروي و خدمت به محرومان هزينه كرد، از اينرو تصميمام را با 3برادر ديگرم در ميان گذاشتم. خوشبختانه آنها هم موافقت كردند و ما هيئت را به مؤسسه خيريه تبديل كرديم تا بتوانيم به افراد نيازمند منطقه كمك كنيم و نام پدرمان را زنده نگه داريم.
او ادامه ميدهد: در كوچه پسكوچههاي شهرمان كه قدم ميزنم صدها نفر از كنارم عبور ميكنند بيآنكه بدانم كيستند، چه ميكنند و چطور روز را به شب ميرسانند و شب زير كدام سقف سر به بالين ميگذارند اما در زمان پدربزرگ و پدرم، همسايه از حال همسايه باخبر بود حتي تا چند خانه آن طرفتر را هم ميشناخت، ريشسفيدي بود و اگر گرهاي به كاري ميافتاد، خانهاي بيپدر ميشد، كودكي گرسنه بود يا... با همراهي همين اهالي محل و همسايهها به آنها كمك ميشد تا دلشان شاد شود اما الان ديگر اينگونه نيست.
فعاليتهاي خيريه
مؤسسه خيريه فعاليتهاي گستردهاي دارد براي همين برادران توفيقي بايد يك برنامهريزي ميكردند تا نحوه كار و كمكهاي آنها مشخص شود. آنها تصميم گرفتند ابتدا به افراد تحت پوشش كميته امداد امامخميني(ره) كمك كنند براي همين بايد آنها را شناسايي ميكردند.
او در اينباره ميگويد: ابتدا از طريق كميته امداد امامخميني(ره) چندنفري از اهالي نيازمند به ما معرفي شدند و ما آنها را تحت پوشش قرار داديم و به مناسبتهاي مختلف مانند ماه رمضان و عيدنوروز كمك ميكرديم تا اينكه من متوجه شدم هلال احمر گچساران هم افرادي را تحت پوشش دارد از اينرو خواستم تا ليست آنها را هم به ما بدهند. از آن سال تاكنون 3هزار خانواده را توانستيم در منطقه گچساران و شهرستانهاي اطراف شناسايي كنيم و هر سال در 4نوبت به آنها سبد غذايي ميدهيم.
اين خانواده خير حمايتهاي نوعدوستانه خود به افراد نيازمند را بيشتر در قالب سبدهاي حمايت غذايي، پوشاك، لوازمالتحرير در زمانهاي خاص مانند مناسبتهاي ملي و مذهبي چون ماه مبارك رمضان، ايام محرم، فصل بازگشايي مدارس و شب عيد به نيازمندان اهدا ميكنند.
حمايت از بيماران
سالها به همين شيوه مؤسسه فعاليت ميكرد تا اينكه مادر يكي از خانوادهاي تحت پوشش بيماري سرطان ميگيرد و نياز به شيميدرماني پيدا ميكند. توفيقي ميگويد: ماجرا از اين قرار بود كه خانمي پيش من آمد و گفت براي رفتن به بيمارستان و شيميدرماني نياز به پول دارد. من كه تا به حال كمك نقدي به كسي نكرده بودم ابتدا مردد شدم اما بعد با برادرانم درميان گذاشتم و قرار شد كه اين خانم را حمايت كنيم.
او ادامه ميدهد: در بيمارستان عده زيادي را ديدم كه سرطان داشتند و براي درمان پول كافي نداشتند براي همين تصميم گرفتم اجازه ندهم حداقل در منطقه خودم بيمار سرطاني بهخاطر نداشتن پول درمان از دنيا برود. بعد از اين تصميم، كار مؤسسه خيريه گستردهتر شد. اكنون بيماران سرطاني زيادي هستند كه براي انجام شيمي درماني و مراقبت، از حمايتهاي مؤسسه خيريه سيدالشهدا برخوردارند. توفيقي ميگويد: بيماري سرطان به قدركافي عذابآور هست؛ پس نبايد كسي عذاب بيپولي را هم بكشد، براي همين تلاش ميكنم تا از اين افراد در منطقه خودمان حمايت كنم و الان افراد ديگري از روستاهاي اطراف هم معرفي شدهاند.
حمايت از كودكان معلول
سيد رامين توفيقي تمام وقتش را در اختيار اين مؤسسه قرار داده و اكنون توانسته بخشي از فعاليتها را به كودكان معلول اختصاص دهد. او ميگويد: من خودم يك پسر 3ساله دارم و از همان زمان كه خداوند او را به من هديه داد به اين فكر افتادم كه به كودكان بيمار كمك كنم و در زمانهاي مختلف، شادي بخش دل كودكان باشم؛ براي همين حمايت از اطفال با معلوليتهاي جسمي و بيماران صعبالعلاج را اوج توفيق مؤسسه ميدانم.
او كه تأمين هزينههاي درمان دهها كودك بيمار نيازمند را بر عهده دارد، بازگشت به زندگي عادي كودكان بيمار را شيرينترين خاطرات زندگي خود و درد ناتواني مالي توأم با بيماري اين خانوادهها را تلخترين بخش زندگي خود بيان كرد. توفيقي ميگويد: وقتي پدرشدم فهميدم كه درد و بيماري يك كودك چقدر ميتواند براي والدين او ناراحتكننده باشد. براي همين الان يك مدرسه استثنايي تحت حمايت مؤسسه است و تمام هزينههاي اين كودكان از طريق مؤسسه پرداخت ميشود.
درآمدهاي مؤسسه
خداوند در سوره بقره ميفرمايد: «حكايت كساني كه مالشان را در راه خدا ميبخشند، حكايت دانهاي است كه 7خوشه بروياند كه در هر خوشه صد دانه باشد و خدا براي هركس بخواهد پاداشي چند برابر ميدهد و خدا وسعتبخش داناست.»
با توجه به اينكه اين مؤسسه فعاليتهاي گستردهاي دارد و از بيماران و كودكان معلول حمايت ميكند از توفيقي پرسيدم كه آيا افراد خير ديگري هم به او كمك ميكنند؟ اومي گويد: ما چندين تراكتور داريم كه آن را كرايه ميدهيم و درآمد آن را در امور خيريه صرف ميكنيم، همچنين هركدام از ما كارهاي اقتصادي انجام ميدهيم و هرماه مبلغي را در صندوق خيريه ميگذاريم تا سرمايه كارهاي مؤسسه باشد.
او ادامه ميدهد: ما معتقديم كه خداوند وقتي لطفش را شامل حال ما كرده و توانستهايم درآمد خوبي داشته باشيم پس بايد آن را بين نيازمندان تقسيم كنيم، يعني اول خدا و بعد همت ما باعث شده تا اين مؤسسه بتواند موفق باشد.او ميگويد: پدرم هميشه به ما ميگفت اگر گندم بكاريد گندم برداشت ميكنيد و واقعا همين است. تاكنون شرمنده هيچكس نشدهايم و توانستهايم از عهده تمام مسئوليتهايمان به خوبي برآييم.
توفيقي ميگويد: پدربزرگ من يك هيئت خانگي را تاسيس كرد اما حتما او هم نيت خيرخواهانه داشت كه الان هيئت كوچك او تبديل به يك مؤسسه شده است. نه من و نه برادرهايم هيچ وقت از هزينه كردن در مؤسسه نترسيدهايم چون معتقديم كه خداوند چندين برابر كمكهاي ما را به ما ميدهد.
او رازماندگاري اين هيئت را همبستگي خانوادهاش ميداند و ميگويد: خوشبختانه برادرهايم به من اعتماد كامل دارند و در تمام تصميمهايي كه ميگيرم من را تنها نميگذارند، حتي شايد گاهي خودم نگران مسائلي باشم اما خانوادهام با كمكهاي معنوي و مالي كه ميكنند نگرانيهاي من را كم ميكنند. او ميگويد: فقط به آنچه در توان داشتيم، اتكا كرديم. هرگز طوري برنامهريزي نكرديم كه نتوانيم انجام دهيم. روي ديگران هيچ حسابي باز نكرديم، به هيچكس و هيچچيز جز خدا و خودمان اميدوار نبوديم و از هيچكس حتي دولت نخواستيم ضامن كار ما باشد.
هيئت و عزاداريها
توفيقي ميان صحبتهايش ميگويد: ما هيچ وقت از كار اصلي اين هيئت كه برپايي مراسم سوگواري در ايام محرم و شبهاي جمعه است غافل نمانديم. براي همين حالا هم روزهاي پنجشنبه و ايام محرم هيئت برگزار ميشود و در دهه اول محرم هم نذري ميدهيم.
او ادامه ميدهد: ما فراموش نكرديم كه پدربزرگ ما اين هيئت را بهمنظور عزاداري در روزهايي برپا كرد كه امكان اين كارها بسيار سخت بود و هدفش زنده نگهداشتن ياد و خاطره ائمه بود براي همين دوست نداريم هدفه اوليه آن فراموش شود.برپايي هيئت در خانه پدري باعث شده تا هنوز هم اهالي محل و كساني كه كمتر با مؤسسه سرو كار دارند ارتباطشان را قطع نكنند و در مراسم سوگواري حضور داشته باشند.
آينده مؤسسه
توفيقي آينده خوبي را براي مؤسسه پيشبيني ميكند و اميدوار است كه بتواند در زمينههاي ديگري هم فعاليت كند چون معتقد است خداوند به او و خانوادهاش امانتي سپرده كه بايد آن را در راه مردم خرج كند.وقتي از او ميپرسم تصور ميكند كه فرزندان آنها هم راه پدرانشان را ادامه دهند ميگويد: سؤال سختي است و كسي از آينده خبر ندارد اما من پسر 3سالهام را طوري تربيت ميكنم كه از همين حالا با امور خيريه آشنا شود.
او ميگويد: اميدوارم نسل فرزندان ما هم به انجام امور خيريه اعتقاد داشته باشند و مهمتر اينكه كارگروهي را ادامه بدهند تا بتوانيم يك مؤسسه براي تمام نسلهايمان داشته باشيم چون ما تا زماني كه زنده هستيم به هرترتيبي شده مؤسسه را سرپا نگه ميداريم اما بعد از ما بستگي به فرزندان ما دارد.
توفيقي خاطرات فراواني از روزهاي كارياش دارد و ميگويد: گاهي تا 2روز نميتوانم خانوادهام را ببينم چون درگيركار هستم و دوست ندارم از اعتمادي كه مردم به من ميكنند پشيمان شوند. كارم را هم نميتوانم به كسي بسپارم چون دائم دلشوره دارم كه مبادا مشكلي پيش آيد براي همين شرمنده خانوادهام هستم. او ادامه ميدهد: من حدود 40سال از خداوند عمر گرفتم اما وقتي به خاطراتم نگاه ميكنم تجربه يك فرد 60ساله را با كلي خاطرات خوب و بد دارم. اميدوارم بتوانم پسرم را بهگونهاي تربيت كنم كه او هم مسئوليت من را ادامه بدهد.
نظر شما