جواد فردانش در سال ۱۲۹۴ در تهران به دنیا آمد؛ و پدرش از تجار بزرگ زمان خود بود. وی پس از اینکه تحصیلات خود را در رشته مهندسی الکترونیک در آلمان به اتمام رساند به ایران بازگشت. بخشی از زمینهای جوادیه از پدرش به او ارث رسیده و بخش دیگر آن متعلق به عمویش بنام حاجآقا بزرگ بود.
جواد فردانش از عمویش وکالت گرفت تا زمینها را بفروشد. او در سال ۱۳۲۰ همراه شخصی به نام حاج علیاصغر دادفر که از نزدیکان همسر نخست فردانش بهحساب میآمد کار آبادسازی محله جوادیه را آغاز کرد.
فردانش زمینها را قطعهقطعه کرده و در اختیار مردم میگذاشت، به برخی بخشید و به برخی دیگر با مبلغی اندک میفروخت اما بازهم مصالح را بهرایگان به آنها میداد. فرد دانش زمینها را در قطعات ۱۲۰ متری تقسیم کرده و با خیابانکشی و تهیه نقشه به مردم واگذار میکرد.
جواد فردانش در ابتدا قصد بخشیدن تمام زمینهایش را نداشت اما وقتی با استقبال مردم مواجه و نیاز آنها را دید تا آخرین قطعه زمینهایش را واگذار کرد و پول اندکی که از فروش برخی قطعات به دست آورده بود برای کار آبادسازی محله هزینه کرد. در این میان افراد خیّر دیگری همچون حاجآقا بزرگ عموی جواد فردانش و حسن پیرایش به کمک او آمدند و بخشی از آبادسازی محله را برعهدهگرفته و خیابانها را شنریزی کردند.
در آن زمان تهران لولهکشی آب نداشت و جواد فردانش چند چاه نیمه عمیق که ۱۴ اینچ آب میداد در زمینهای بایر جوادیه حفر کرد، بهزودی جوادیه به کمک فردانش و خیرین دیگر صاحب ۷ مدرسه و کلیه امکانات رفاهی گردید. اولین چاه آب جوادیه در ابتدای خیابان بیستمتری حفر شد و سپس در کنار آنیک حمام و ۴ مدرسه ساخته شد، این بناها در اولین کوچه بیستمتری احداث شدند که نام کوچه مدرسه را به خود گرفت و در حال حاضر نام کوچه، شهید جواد آقایی است.
جواد فردانش سپس کار ساخت یک مسجد بزرگ را آغاز کرد و یک مدرسه و تعدادی موقوفات دیگر در کنار مسجد ساخت تا هزینههای مسجد و اداره آن تأمین شود. کار ساخت این مسجد در سال ۱۳۴۶ به اتمام رسید، این مسجد با نام مسجد جامع فردانش در تقاطع خیابان شهید اسم زمانی و بازارچه جوادیه واقعشده و در حال حاضر نیز فعال است.
ضمن نامگذاری مسجد به نام خانوادگی مهندس جواد فردانش، بهپاس زحمات ایشان برای آبادسازی محله، نام محله نیز در سال ۱۳۳۰ به نام محله جوادیه (نام کوچک مهندس فردانش) نامگذاری شد.
با توجه به احداث خط راهآهن توسط آلمانیها و پسازآن ساخت انبار گندم (سیلو)، دخانیات، سازمان چای و انبار کالا زمینه را برای کارگر نشین شدن جوادیه محیا کرد.
مهاجرانی که در جستجوی کار به تهران مهاجرت میکردند با جذب شدن توسط صنایع تازه تأسیس تهران ازجمله سیلو، کشتارگاه، راهآهن، چیت سازی، روغن نباتی و سازمان چای و قند و شکر در جوادیه ساکن شدند و زمینها توسط جواد فرد دانش به مهاجران بخشیده شد و همانطور که گفته شد محله به همت شخص فردانش آباد گشته و امکانات رفاهی نیز در حد نیاز تأمین شد.
درگذشته نزاعهای خیابانی جوادیه معروف و در این محله نقش پررنگی داشتند بهطوریکه اکنون نیز با شنیدن نام جوادیه اولین تصویر ذهنی که برای مخاطب ایجاد میشود تصویری از همین نزاعهای خیابانی است. قرار گرفتن در این خردهفرهنگها نوعی ابزار اعلام وجود فردی و جمعی و به عبارتی نوعی بیان خویشتنی است که درجاهای دیگر فرصت بروز و ظهور نمییافتند.
پیش از انقلاب در محله جوادیه تنها دو مسجد که یکی از آنها مسجد فردانش و دیگری مسجد انقلاب فعلی که درگذشته به نام سازنده آن یعنی حاج سعدالله شناخته میشد وجود داشت. در عوض هر قومیتی برای خود هیئت داشتند و هر فردی صرفا برای برگزاری مراسم به هیات متعلق به قومیت خود مراجعه میکرد، این هیاتها در منزل افراد و یا درون چادرها مراسم مذهبی را برگزار میکردند که پس از انقلاب، بسیاری از این هیئتها به حسینیه و یا مسجد تبدیل و برای آنها بنایی ساخته شد.
محله جوادیه پیش از انقلاب از حیث تقسیمات شهری در محدوده شهرداری منطقه هفت بوده و ساختمان شهرداری نیز در خیابان شهید امامیاری، کوچه شهرداری قرار داشت که بعد از انقلاب تغییر کاربری داد و در حال حاضر بهعنوان منزل مسکونی مورداستفاده قرار میگیرد و کوچه شهرداری هنوز با همین نام وجود دارد.
پل قدیم جوادیه نیز به دست آلمانها ساخته شد و مسیر ارتباطی برای حملونقل کالا بهحساب میآمد. پل جوادیه در قدیم مرکزیت داشته و بازارچه جوادیه نیز از نزدیکی این پل فعالیت خود را آغاز کرد و بخش پررونق بازارچه درگذشته حدفاصل پل جوادیه تا خیابان شهید اسم زمانی (ده متری اول) بوده که بهمرورزمان تا خیابان بیستمتری گسترش یافت و امروزه حدفاصل خیابانهای ده متری اول و بیستمتری دارای رونق بیشتری است.
سرپل جوادیه از مکانهای خاطرهانگیز برای اهالی جوادیه است. در این مکان دو سینما به نامهای شیرین و توسکا وجود داشتند که ابتدا سینما شیرین و سپس توسکا بسته شد و در حال حاضر بهصورت مکانهای مخروبه رها شدهاند.
بسیاری از افرادی که خود را اهل جوادیه میدانند عنوان میکنند که بچه سرپل جوادیه هستند، اما جوادیه به همینجا ختم نمیشود و بیش از ۲۰۰ کوچه باریک و تنگ دارد که از یکطرف به خیابان دشت آزادگان و از طرف دیگر به خیابان ده متری اول گره خورده است و در آخر هم میرسد به بزرگراه نواب، بوستان ولایت، مرزهای منطقه ۱۷ و به پایان میرسد.
بزرگترین افتخار بچههای این محله جاری ساختن خون ۲۱۰ شهید والامقام در رگهای انقلاب اسلامی در راستای دفاع از حریم کشور عزیزمان ایران است.
علاوه بر اینها، وجود حدود ۳۸۰ هیئت و حسینیه دارای مجوز سازمان تبلیغات اسلامی جنوب غرب شهر تهران که همگی فعال و دارای برنامههای مذهبی مستمر هستند و حدود ۲۵ مسجد که اکثریت آنها نیز فعال هستند بیانگر تفاوت چشمگیر محله جوادیه با سالهای دور خود بوده و ثابت میکند در حال حاضر فرهنگ حاکم بر این محله فرهنگ هیات و ولایت است.
از همین رو است که بچههای این محله اگر از زادگاهشان هم بروند آن را برای همیشه ترک نمیکنند. برکسی پوشیده نیست که بسیاری از جوانان به ژاپن رفتند تا با انجام کارهای یدی به اقتصاد خانواده کمک کنند و بسیاری برگشتند و در عمران محله بهطورجدی مشارکت کردند. هستند افرادی که برای زندگی به محلات دیگر تهران نقلمکان کردند اما دلشان با جوادیه است. میآیند، میروند و به عمران محله نیز کمک میکنند مثل مربی فوتبال معروفی که گرمابه اعتماد را که سرد و خاموش در گوشهای از خیابان بیستمتری جوادیه کزکرده بود برای حسینیه و برپائی مراسم مذهبی خریداری کرد و اکنون این گرمابه تبدیل به حسینیه حضرت زینب (س) شده است.
به گفته یکی از قدیمیهای محله جوادیه، در ژاپن خیابانی بود به نام جوادیه، اسم جوادیه را به خط فارسی بر دیوارش نوشته بودند و گاهی ژاپنیها میپرسیدند این اسم یعنی چه؟ بچههای محله ما آنطرف دنیا هم که بروند دست از دوست داشتن محلهشان برنمیدارند.
بسیاری از ساکنین قدیمی جوادیه اعم از سالخوردگان و جوانان ترجیح میدهند که در همین محله زندگی کنند، برخی افراد با عضویت در نهادهای مردمی و فعالیت در جهت بالا بردن سطح زندگی در جوادیه تلاش میکنند تا در همین محله باقی بمانند و کیفیت زندگی خود و دیگران را بهبود بخشند، همین موضوع پتانسیل مثبتی برای نوسازی و بهسازی محله جوادیه بهحساب میآید.
و در انتها یادی کنیم از یکی از افتخارات محله جوادیه: «من بچه جوادیهام، من بچه امیریه، مختاری، گمرک / فرقی نمیکند / همه این رودهای خسته به راهآهن میریزند.»
این را زندهیاد عمران صلاحی شاعر و طنزنویس نامآور ایران در وصف زادگاهش محله جوادیه، سروده است.
خط تا
بزرگان جوادیه
از دل کوچههای تنگ و باریک جوادیه جوانانی چهره شدهاند که در زمینههای مختلف فرهنگی، هنری، ورزشی و غیره زبانزد خاص و عاماند و ثابت کردند که استعدادهای سرشاری در این محله وجود دارند.
مگر کسی پیدا میشود شعرای بزرگی چون حسین منزوی، عمران صلاحی، حاج رضا آقاسی و هنرمندان بزرگ عرصه سینما و تلویزیون و موسیقی ازجمله رسول ملاقلیپور، حسن فتحی، فرهاد جم، بابک بیات و یا حتی ورزشکاران و نامآورانی چون فرهاد کاظمی، رضا آسترکی، فریبرز عسگری، علی خسروی، حسن خانمحمدی و پیروز قربانی را نشناسد و یا به یاد نیاورد، اینها بخشی از افتخارات محله جوادیه هستند.
* کارشناس روابط عمومی شهرداری منطقه ۱۶