تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۸۶ - ۱۰:۴۷

منصوره مصطفی زاده: «دو سالانه طراحی پارچه و لباس» شاید اسمش تا حدی شبیه جشنواره زنان سرزمین من باشد ولی مرتب‌تر و باکلاس‌تر است.

این دوسالانه که از هفته پیش در موزه‌ هنرهای معاصر برپا شده، شاید بتواند سلیقه‌های متفاوت و سخت‌پسند را هم ارضا کند. ما این جا لباس خاصی را پیشنهاد نمی‌دهیم، فقط می‌خواهیم تنوع را ببینید و خودتان قضاوت کنید.

چادر
خیلی از این چادرها الهام گرفته از طرح چادر ملی هستند که البته بعضی‌هایشان کمی در اصل اولیه سادگی و پوشیدگی چادر دست برده‌اند. مثلا  در شکل  2 طرح‌های آبی رنگ در سرتاسر چادر آن را جذاب‌تر کرده.

هم اگرچه خیلی عجیب و غریب به نظر می‌رسد اما چادری است که برای کاربرد خاصی طراحی شده. آستین‌های کشدار چادر برای این است که در موقع کار، آستین‌های گشاد آن توی دست و پا نباشند.

خاص
بعضی لباس‌ها هم زیادی خاص هستند. اگر دوست داشته باشید شبیه یک بانوی قرن هفدهمی شوید، می‌توانید شبیه عکس 1 لباس بپوشید.

هم به نظر می‌آید به درد خودسوزی بخورد! پشت این لباس که در بخش خلاقیت طراحی لباس شرکت کرده، یک ورقه فلزی چسبانده شده و چند شمع به آن وصل شده که می‌توان آنها را روشن کرد! با این لباس اصلا نمی‌شود حرکت کرد چون ممکن است به قیمت شعله‌ور شدنش تمام شود!

مردانه
طراحی لباس‌های مردانه، معمولا از حد طراحی رنگ و بافت پارچه و دوخت فراتر نمی‌رود. خیلی از لباس‌های موجود در دوسالانه هم لباس‌هایی بودند که تولید شده‌اند و در بازار وجود دارند.

تی‌شرت‌ها جوانانه‌ترین بخش طراحی لباس برای آقایان هستند. بعد از آن طرحی که «نیما بهنود» در آمریکا ارائه داد (طرح مهر میرزا کوچک‌خان روی تی‌شرت‌ها)، این‌طور طرح‌ها حسابی گل کرد. حالا انواع خطاطی را می‌شود روی تی‌شرت‌ها دید، مثل شکل2شکل1 اما نوشته خاصی ندارد و بیشتر از طرح‌های ساده در جلوی سینه و سرآستین‌ها استفاده کرده که اتفاقا خوب هم از آب در آمده است.

مجلسی


یک لباس مجلسی  که  در عین پوشیده بودن، بیشتر به درد مجالس خانم‌ها می‌خورد. در این لباس از مدل آستین «سمبوسه‌ای» استفاده شده که در لباس‌های سنتی کردی مرسوم است.طرح کارشده روی قسمت جلویی لباس هم از نقوش سنتی الهام گرفته شده است.

این عکس، یک لباس مجلسی است که ضمنا پوشیده هم هست. خوبی‌اش این است که با باز کردن یقه لباس زیری و برداشتن آستین‌هایی که ساق دست را پوشانده‌اند، می‌توانید در مجالس زنانه آن را بپوشید؛ ضمن اینکه به خاطر نوع خاص چین‌ها و شکل هفت و هشتی لبه دامن، لباس بیشتر از آن چیزی که هست، چین‌چینی و پف‌دار به نظر می‌رسد.

هماهنگی
ست‌ کردن و هارمونی رنگ پارچه‌های لباس، با کفش و کیف و حتی انتخاب رنگ مناسب برای هر کاربرد، کار سخت و البته مهمی است. لباس اگر یکرنگ باشد، اصلا دیده نمی‌شود. در شکل2 برای درآوردن لباس از یکرنگی یک عنصر ساده سنتی روی سینه لباس اضافه شده.

شکل1 ترکیب بسیار ساده‌ای از رنگ‌های سیاه و سفید است. این2 رنگ هر دو به شدت خنثی هستند و ممکن است آدم را بیش از حد بی‌روح نشان دهند؛ البته ترکیبش درکنار هم معمولا خوب از آب در می‌آید.

در  ترکیب رنگ‌ها  سلیقه حرف اول را می‌زند. همیشه هم رنگ‌های هم‌خانواده یا مکمل نیستند که با هم جور می‌شوند؛ در شکل3 رنگ فیروزه‌ای که هیچ ربطی به رنگ‌های قهوه‌ای و کرم ندارد، خیلی خوب روی لباس نشسته.

اسپرت
عکس 1: اگر از آن تریپ اسپرت‌ها هستید که عمراً دست از شلوار جین نمی‌کشید، بد نیست این مدل را هم ببینید. در این شکل، همان شلوارهای جین و مانتوهای خاکستری ساده معمولی با اضافه‌شدن گلدوزی و سوزن‌دوزی‌های سنتی، حسابی ایرانیزه شده‌اند. با این کار، هم از راحتی شلوار جین استفاده شده و هم کمی از غربزدگی نجات پیدا کرده‌اید.
عکس 2:  این هم یک تریپ دیگر برای اسپرت‌ها.

مدل جلیقه‌ای که روی مانتو آمده، شبیه به کفش کتانی است و پوشیدنش با یک کتانی- که رنگش با جلیقه یا مانتو هماهنگ باشد - تیپ ورزشی را تکمیل می‌کند.

سنتی
اگر طرفدار لباس‌های ایرانی هستید و از پوشیدن محصولات چینی و اروپایی حوصله‌تان سر رفته، بد نیست سراغ لباس‌های سنتی هم بروید.

این شکل‌هاچند مدل از لباس‌های سنتی ایران را نشان می‌دهند. شکل1، لباس مردم قاسم‌آباد شمال است. شکل4هم کمی تا قسمتی شبیه لباس مردم کلات نادری است که البته خیلی ساده‌تر و سبک‌تر از اصل آن است. یک لباس ابریشمی دستباف محلی کلات، بین ۱ تا ۲ میلیون برای خریدارش آب می‌خورد که نشان‌دهنده زحمتی است که پای دوختش رفته.

شکل2، نوعی شلیته را نشان می‌دهد که در لباس‌های محلی خیلی از مناطق ایران دیده می‌شود. شلیته بلند است و روی دامن می‌آید و البته به خاطر چاک‌های دو طرف آن، جلوی حرکت را هم نمی‌گیرد.

شکل3هم یک‌جور استفاده از دامن‌های چین‌دار است که بیشتر در لباس دخترهای ترک دیده می‌شود.

ساده
مانتوی راسته و ساده، یک لباس همیشگی است که هیچ‌وقت نه مد می‌شود و نه از مد می‌افتد. این وسط، بعضی‌ها برای اینکه این مانتو را از سادگی و بی‌حالی در بیاورند، ایده نو می‌دهند.

ساده‌ترین راهی که به نظر می‌رسد و خیلی هم استفاده می‌شود، دوختن نوار یا حاشیه دور لبه‌های آستین، یقه و تنه مانتو است که نمونه‌اش را در شکل1می‌بینید. اگر همین حاشیه یا تکه‌دوزی اضافه شده را از پارچه‌های سنتی انتخاب کنید، دوز سنتی بودن مانتو را  بالا می‌برد مثل شکل3.

در بعضی از همین مانتوها، طراحان به جای اینکه زحمت دوخت و استفاده از پارچه اضافه را به خودشان بدهند، با چاپ نقش و نگار یا گلدوزی روی بعضی از قسمت‌های مانتو، آن را زیباتر می‌کنند. این بلا را خودتان هم می‌توانید سر مانتوهای ساده‌تان  بیاورید.

برای اینکه یک مانتوی ساده را کمی جذاب‌تر کنید، همیشه هم نیاز به تغییر دادن خود مانتو نیست؛ با وسایل تزئینی هم می‌شود این کار را کرد. گاهی آویزهای بزرگ مسی و نقره‌ای، هم جای خالی تزئینات لباس را پر کرده و هم کلی ژیگول‌تان می‌کنند.

شکل 2 هم در اصل یک مانتوی ساده است که قسمت جلوی آن با یک لایه اضافه‌ دوخته شده و حالت 2 تکه پیدا کرده. این‌طوری در حالی که  مانتو یک لایه بیشتر نیست، به نظر می‌آید یک مانتو و یک ژیله بلند به تن کرده‌اید.

ما از کجا، مد از کجا؟
ما که ندیده‌ایم اما می‌گویند آخر مد دنیا فرانسه است. با این حال یکی از اساتید طراحی لباس که دوره ارشدش را آنجا گذرانده، عقیده دارد قضیه آن‌طوری که ما فکر می‌کنیم نیست.

خانم مقدمی‌ می‌گوید: «در فرانسه اصلا چیزی تحت‌عنوان پارچه‌فروشی وجود خارجی ندارد! کسی پارچه نمی‌خرد. پارچه خریدن و لباس به خیاط دادن، مال آدم‌های خیلی پولدار است.

 این در حالی است که ما اینجا برای پارچه پرده‌ای و لباسی و ملحفه‌ای ـ هر کدام ـ یک راسته جداگانه داریم. در فرانسه همه لباس آماده می‌خرند».

دلیلش چیز خیلی عجیبی نیست. در خیلی از کشورها تنوع لباس‌های آماده به حدی است که امکان انتخاب را برای خریدار فراهم می‌کند. در حالی که اینجا کافی است گشتی در بازار مانتو بزنید تا از دیدن مانتوهای یک‌جور و یکرنگ اعصابتان خط خطی شود.

اما تمام مسئله هم این نیست. آقای جهانگیری که سال‌ها در کار بازاریابی طرح‌های لباس بوده، اوضاع طراحی لباس در ایران را این‌طوری توصیف می‌کند: «در ایران بین صنعت و طراحان مد فاصله زیادی وجود دارد.

فکر می‌کنید چرا این لباس‌هایی را که در این‌جور نمایشگاه‌ها می‌بینید، در بازار نمی‌بینید؟ چون یک لباس باید صرفه اقتصادی داشته باشد تا به مرحله تولید برسد. تولید10هزار تا لباس هم صرفه اقتصادی ندارد.

تولیدکننده باید مطمئن باشد که این لباس 100هزار تا می‌فروشد تا برایش تولید آن لباس صرف کند وگرنه ریسک نمی‌کند. حالا چرا تولیدکننده سلیقه‌اش را عوض نمی‌کند؟

چون سال‌هاست همین مانتوی مشکی ساده را تولید کرده و دیده چند میلیون می‌فروشد. خب، برای چی بیاید طرح جدیدی تولید کند که نمی‌داند فروش می‌رود یا نه؟».

از طرف دیگر، کار تحقیقی روی مد در ایران، لوس‌بازی به حساب می‌آید. کسی از خریدار سؤال نمی‌کند که چه چیزی دوست دارد و چه چیزی می‌خواهد بپوشد. تولیدکننده تولید می‌کند و خریدار هم مجبور است به همان‌ها تن بدهد. طراحان هم کاری بیشتر از این نمی‌کنند.

طراح لباس می‌نشیند در دفتر کارش و پشت درهای بسته طرح می‌دهد. نتیجه‌اش هم می‌شود طرحی که خودش دوست داشته، نه طرحی که مشتری دوست دارد. این‌طوری است که تولیدکننده هم همان‌ها را تولید می‌کند و سلیقه جامعه را خودش تعیین می‌کند.

در فرانسه و سایر کشورهای دیگری که مد تبدیل به یک صنعت درآمدزا شده، چندین دهه است که این سیستم تحمیل سلیقه صنعت به مردم ورافتاده و صنعت مد خودش را با سلیقه مردم هماهنگ می‌کند؛ یعنی مطالعه می‌کنند که مردم چه چیزی را دوست دارند و همان را تولید می‌کنند، در حالی که سیکل ناقص طراحی و تولید در کشور ما این‌طوری پیش می‌رود؛ طراحی نادرست، تولید نادرست، خرید نادرست و بالاخره نارضایتی؛ مشتری یعنی ما!