عاقبت پس از چندين قراري كه با هم داشتيم در خانه محيط زيست او را ملاقات كردم. حسين عبيري گلپايگاني در سال 1343در يكي از شهرستانهاي اطراف گلپايگان متولد شد. زمان خدمت سربازياش مصادف با جنگ تحميلي عراق با ايران بود. در جنگ تحميلي شيميايي شد. پس از جنگ بهدنبال تحصيل و حفظ و حفاظت از محيطزيست رفت كه دغدغه او از نوجواني تا بزرگسالي بود. وي موفق به دريافت مهندسي متالورژي شد و از سال 1378 فعاليت خود را بهعنوان يكي از پرتلاشترين فعالان حوزه محيطزيست آغاز كرد. خودش ميگويد، بههمراه خانوادهاش فعاليت زيستمحيطي انجام ميدهد و در بخشهاي محيطزيست شهري، منابع طبيعي و حفاظت از كوهستان فعال است.
- من موفق هستم
از زندگيام بسيار راضي هستم؛ احساس ميكنم براي فرزندان آينده اين سرزمين كارهاي مثبتي انجام ميدهم. يكي از مسائلي كه باعث شده امروز احساس خوشبختي كنم، قناعت است. هيچگاه بهدنبال پولدار شدن نبودهام؛ درحالي كه موقعيت براي كسب ثروت كلان بادآورده داشتم آن را نامشروع و حرام ميدانستم. هيچگاه غصه پول در زندگي را نميخورم چون اعتقاد قلبي دارم كه خداوند روزيدهنده است و از همين روي است كه ميتوانم به جامعه و ديگران خدمت كنم. با اين توضيحات مسلما خودم را خوشبخت و موفق ميدانم.
- من زباله توليد نميكنم مگر...
من خود را در جايگاهي نميبينم كه به ديگران حرفي بزنم يا راهكاري بدهم بلكه اين وظيفه استاداني مانند آقاي دكتر كهرم يا خانم دكتر ملاح و... است. من فقط سعي ميكنم رفتار درستي از خود در برابر طبيعت و محيطزيست نشان دهم تا ابتدا خانواده خودم را ترغيب به رفتار درست كنم. اين خود ميتواند يك الگو براي سرايت به همه جامعه باشد. ميگويند ميزان استاندارد توليد زباله در دنيا تا جايي كه زمين تحمل بازسازي خود را داشته باشد، براي هر نفر حداكثر 150گرم در روز است اما متأسفانه ما در شهر تهران هر نفر حدود يككيلو زباله توليد ميكنيم كه نزديك به 6برابر استاندارد جهاني است. اين يعني سبك زندگي خاصي كه مردم در پيش گرفتهاند تا چند سال ديگر از تهران چيزي جز تلي از زباله بر جا نخواهد ماند. يكي از راههاي كاهش توليد زباله واردات اجناس با كيفيت است تا عمر طولانيتري داشته باشند و ديرتر دور ريخته شوند اما راهحل اصلي آن فرهنگي است. ما بايد به مردم بياموزيم كه استفاده از ظروف پلاستيكي باعث ميشود نفت كه سرمايه ملي ماست به هدر برود. ما بايد به مردم بازيافت زباله در مبدأ را بياموزيم. زماني كه اين فرهنگ بومي شود شاهد روزهاي زيباتري در ايران خواهيم بود.
- 2 چيز؛ سلامتي و محيطزيست
بالاترين چيزي كه يك انسان دارد، سلامتي است. ما بايد آن را ارج نهاده و به آن اهميت بدهيم. براي زندگي سالم بايد به محيطزيست خود بسيار توجه كنيم و اين تقاضاي من از همه انسانهاست؛ چون حفظ محيطزيست، حفظ زندگي است.
- سبك زندگيمان را درست كنيم لطفا
ما بايد يك زندگي هدفمند داشته باشيم. همانطور كه در كلام خداوند گفتهشده ما بايد درست زندگي كنيم و ميراث نيكو از خود به جاي بگذاريم. در دين ما نسبت به نظافت و تميز نگهداشتن محيط اطرافمان بسيار توصيه شده است؛ زيرا مربوط به سلامتي انسانهاست. اما متأسفانه، ما به آن زياد اهميت نميدهيم و مطمئنا در آينده ضرر آن متوجه خود مان خواهد بود. براي مثال ما در گذشته براي خريد با خود سبد خريد ميبرديم يا براي غذاي نذري از ظروف قابل شستوشو استفاده ميكرديم اما متأسفانه امروز از حجم انبوهي از كيسههاي پلاستيكي و ظروف يكبار مصرف استفاده ميكنيم كه در نهايت در محيطزيست رها ميشوند و محيط را آلوده و نماي زيستي زمين را زشت ميكنند. در سبك زندگي درست يا از اين وسايل استفاده نميشود يا درصورت استفاده با انجام بازيافت آن را تبديل به طلاي كثيف ميكنند.
- با تبليغ زندگي ميكنم
نوع زندگي خانواده من بهدليل دغدغههايي كه داشته و دارم باعث شده روي بسياري از اطرافيان تأثيرگذار باشد چنانكه تمام طايفه و اقوام من هماكنون از آن تأثير گرفتهاند. البته در مواردي هم برخي دوستان بهدليل نكات زيستمحيطي كه من به آن معتقدم از من فاصله گرفتهاند كه زياد ناراحتكننده نيست؛ چرا كه من ايمان دارم بايد از محيط زندگي خود حراست و صيانت كنيم و آن را با زباله آلوده نسازيم. كساني كه برايشان مهم نيست زبالهشان را كجا پرتاب ميكنند يا هر جا ميروند زبالهها را آنجا رها ميكنند و به بازيافت اهميت نميدهند در درازمدت از ليست دوستان نزديك من حذف شده و افرادي كه مقوله محيطزيست و زندگي سالم جزو دغدغهشان بوده، اضافه شدهاند.
- من يك شيميايي عاشق محيطزيست هستم
خدمت سربازي من در سال1364 همزمان با جنگ تحميلي بود. در منطقه خسروي در معرض بمباران شيميايي قرار گرفتم اما اطلاع نداشتم. زماني كه دانشجو شدم بهدليل آن بمبها بهشدت بيمار شدم و علائم بيماري شيميايي در من ظاهر شد. از طرفي هواي تهران نيز آلوده بود بنابراين به همراه خانوادهام مجبور شدم كه چند سالي در شهرستان هشتگرد زندگي كنم. در همان زمان تصميم گرفتم در زمينه محيطزيست و حفاظت از آن فعاليت كنم. نخستين آشنايي من با فعالان محيطزيست در جشنواره مطبوعات سال 1378بود. در آنجا با موسسه مردم نهاد جبهه سبز آشنا شدم. علاقه و اطلاعات قبلي من باعث شروع آشنايي و همكاري با آن مجموعه شد. دخترم پريسا هم كه عاشق محيطزيست بود همراه من آمد. زماني كه دانشآموز بودم، محيطزيست نيز جزو دغدغههايم بود؛ چرا كه مدرسه ما در جايي قرار داشت كه مشرف به شهر گلپايگان بود. حتي در آن زمان در پاييز و زمستان آلودگي هوا از بالاي شهر پيدا بود. اين مسئله نخستين جرقه را در ذهن من در مورد طبيعت و محيط زندگي روشن كرد. من هميشه بهدنبال اطلاعات در زمينه محيطزيست بودم؛ مثلا هميشه فعاليتهاي گروه صلح محيطزيست كشور آلمان را دنبال ميكردم و اينكه آنها در برابر كشتيهايي كه زبالههاي اتمي حمل ميكردند تجمع ميكردند براي من بسيار جالب بود.
- به گذشته مان نگاه كنيم
در گذشته، جامعه ما يك جامعه توليدكننده بود و همهچيز از قبيل نان، غلات، فراوردههاي لبني و... را خود توليد ميكرديم كه بسيار سالمتر هم بود. از سوي ديگر زباله زيادي هم توليد نميشد. انسان بهخود و محيطزيست اهميت ميداد. اما اكنون جامعه ما تبديل به يك جامعه مصرفكننده شده است. حتي در روستاها نيز همهچيز از فروشگاه تهيه ميشود كه هم سبب ايجاد زباله و هم باعث بهوجود آمدن فراوردههاي ناسالم شده است. هماكنون انسان به انواع بيماريها دچار شده . بايد سعي كنيم تا آنجا كه مقدور است از گذشتگان خود الگو بگيريم.
- دغدغه من
براي برخي، محيطزيست در حاشيه زندگي قرار دارد اما براي من حفظ و صيانت از محيطزيست اصول زندگي است. هنوز دوست دارم كه بزرگترين و باشكوهترين كوه ايران را حفظ و صيانت كنم تا دماوند به همان صلابت و پايداري گذشته خويش برگردد؛ كسي در آن زباله نريزد و معدن كاوي در آن نشود. ديگر اينكه زبالهها در شهرها كمتر توليد و ايجاد شود. در كل اينكه كره زمين را طوري به فرزندانمان تحويل دهيم كه آنها نگويند اين چه زميني است كه براي ما به جا گذاشتهايد كه پر از تخريب و آلودگي است.
- خاطره محيطزيستي من
يادم ميآيد حدود 10سال قبل وقتي خانوادهاي زباله خود را روي زمين انداختند، من آن را برداشتم و به سطل زباله انداختم و به آنها گفتم كه با ريختن زباله به سطل آشغال ميتوانيد معناي طلاي كثيف را به آن بدهيد. 3 سال قبل در يك برنامه زيستمحيطي همان خانواده را ديدم. آنها از من تشكر كردند كه كار آن زمان من جرقه و نقطه شروعي براي آنها جهت توجه بيشتر به محيط زندگيشان شده است.