اما اين درد داشتن وقتي ارزشاش را نشان ميدهد كه جراحتي ساده كه شخص متوجهش نشده كار دستش دهد و حتي جانش را بگيرد. اين مردن از بيدردي فقط عارضهاي جسماني نيست. گاهي ميشود كه حس درد در روح و روان بعضيها ميميرد اما مرگ روح و روان، ديگر مثل مردن جسم به اين راحتيها فهميدني نيست. خيليها فكر ميكنند فقط مواظبت از خود و اگر خيلي بهخودشان زحمت بدهند خانواده و بستگان درجه اولشان ميتواند تمام مشكلاتشان را حل كند و مثلا هواي همسايه را هم داشتن ديگر بيمعني است. يكي از چيزهايي كه آدم را از بقيه موجودات جدا ميكند حس همدلي است . همدلي يعني اينكه بتوانيم به دنياي ديگران وارد شويم؛ غمشان را، شاديشان را، آرامششان را و خلاصه احساسشان را حس كنيم. اينكه بتوانيم احساسات ديگران و معني آنها را بفهميم، با آنها ارتباط برقرار كنيم وجوري رفتار كنيم كه آنها هم احساس كنند درك شدهاند و بعد نشان دادن رفتاري مناسب آن. اين يعني حسي كه به ما قدرت حس كردن احساس ديگران را ميدهد و اين يعني انسان بودن...اما چرا همدلي؟ فايده اين همدلي چيست؟
مجموعهاي از اخلاقيات و صفات فقط مال آدمها هستند؛ همانها كه به ما انسانيت ميدهند. بدون اين صفات ما عملا وارد فازي ميشويم كه با حيوانات در نوع زندگي حيواني مشترك هستيم. همدلي يكي از مهمترين اين خصوصيتهاست.آدمي موجودي اجتماعي است زندگي او وابسته به زندگي كردن با همنوعش. حال اگر نتواند از حال و هواي همنوعش حسي داشته باشد، زندگي جمعي و اجتماع انساني او بيشتر شبيه زندگي درگله ميشود تا جامعه. اهميت همدلي آنقدر عجيب و غريب است كه بعضي بزرگان آن را حد فاصل انسان بودن و نبودن گرفتهاند تا جايي كه شنيدهايم از آنها:
تو كه از محنت ديگران بيغمي
نشايد كه نامت نهند آدمي.
- فايده همدلي چيست؟
واقعيت اين است كه احساسات است كه انسان را انسان ميكند حتي نه فقط عقل. درست كه فكر كنيم درمييابيم كه معجون خوش تركيبي از عقل و احساس است كه خميرمايه انسانيت را شكل ميدهد.از طرف ديگر همه انسانها به هم وابسته هستند و همه سوار در چرخ فلكي از بازيهاي روزگار كه هر روز كسي را بالا ميبرد و ديگري را پايين.اين وابستگي و بالا و پايين رفتنهاي مداوم زمانه درس بزرگي به ما ميدهد. اينكه خداوند ما را به هم محتاج آفريده و هركس فكر ميكند از دايره نياز به ديگران خارج شده احتمالا هنوز روي ديگر سكه را نديده.حالا فرض كنيد اين مجموعه به هم پيوسته بخواهد از اجزايي بيتفاوت به هم شكل بگيرد، به قول قديميها سنگ روي سنگ بند نميشود.
خداوند همانطور كه نياز آدمها را به هم قرار داده و خواسته كه به اين ترتيب انسانيتشان را رشد بدهند، نيروي عشق پنهاني را بهصورت جمعي در ميان ما قرارداده تا فقط بهخود و حال و هواي دل خودمان فكر نكنيم.همدلي همان نيروي پنهاني است كه در زمان سيل و زلزله، خواب و خوراك را از ما ميگيرد تا مطمئن شويم همشهري ما، هموطن ما يا همنوع آسيبديده ما هم بتواند خواب و خوراكي در بساط خود و خانوادهاش پيدا كند؛ چرا كه روز ديگري هم هست كه شايد اين بلا بخواهد ناغافل به سراغ ما هم بيايد و همدلي، همان وسيله خدادادي است كه كسي را مأمور به فرياد رسيدن ما كند.
گرچه همدلي از جنس دادوستد نيست و كسي كه آدم همدلي كردن است براي اينكه فردا روزي، كسي به دادش برسد اينكار را انجام نميدهد اما دنيا ثابت كرده كه به هر حال عملي در اين دستگاه عظيم با تمام عظمتش گم نميشود و خلاصه از هر دست كه بدهي از همان دست هم ميگيري.ما اگر از بني آدم بودن استعفا كنيم ديگر از انسانيت چه داريم؟انسانها از هم جدا آفريده نشدهاند؛ دقيقا برعكس مانند يك پيكرهاند. پس چو عضوي به درد آورد روزگار بايد كه دگر عضوها را نماند قرار.
وقتي انگشت دستمان لاي در ميماند و كبود ميشود، جناب چشم نميگويد به من چه؟ من كه دردي ندارم بعدش هم راحت رويش را بكشد و بخوابد.چشم نميتواند بخوابد بهخاطر درد مشتركي كه در تمام يك پيكر پيچيده؛ اين درد مشترك هم بيحكمت نيست.
همان انگشت كبود شده اگر چشم را بيدار نگه ندارد و مداوا نشود عفونت ميكند و يك روز عفونتش در خون به همان چشم ميرسد و از نعمت بينايي محرومش ميكند. چرا؟ چون هر دو در يك بدنند.انسانها هم همينطورند. پس اگر ديديد درد بيدردي شيوع پيدا كرد خيلي بترسيد.
اگر پيرمرد يا پيرزن خستهاي را در مترو ديديد و برايش نخواستيد از جايتان بلند شويد بترسيد.
اگر خانوادهاي را با ماشين پنچر يا با باك بنزين خالي در اتوبان ديديد و راحت گذشتيد بترسيد.
و اگر به كسي اين جمله مرگبارتر از زهر را كه اين مشكل من نيست، مشكل شماست گفتيد، بيشتر بترسيد.
چون روزي ميشود كه عفونت اين درد بيدردي با همه كشندگياش راه خانه شما را هم پيدا ميكند و در روز نياز با همان ژست متفكر مأبانه جلويتان ميايستد و با ابرواني بالا انداخته و بياعتنا به شما ميگويد اين مشكل شماست مشكل من نيست.
زماني بايد بيخيال همدلي شويم كه بخواهيم هم بيخيال تمام انسانيتمان شويم و از طرفي هم آنقدر مطمئن از اين دنيا كه امضاء بدهيم كه ديگر نيازمان به هيچكس نميافتد.
- 7 پيشنهاد براي اينكه به درد بي دردي دچار نشويم
اگر نابينايي را ميبينيد در كنار خيابان به انتظار گرفتن تاكسي است يا كودكي كه بهخاطر داغي سنگهاي نان سنگك نميتواند آنها را از نان جدا كند معطل نكنيد. فكر نكنيد كار كوچكي است.از هيچ محبت كوچكي نگذريد و هيچ محبتي را هم كوچك ندانيد. حساسيت شما به محبت كردن مهم است نه اندازه به ظاهركوچكآن. محبت، محبت ميآورد و مهرباني، مهرباني.پيامبر(ص) فرمودند اندك كار خير را هم كوچك نشماريد. چگونه كوچك باشد كاري كه خدا آن را بپذيرد؟
محبت كنيد و محبت ببينيداگر ميخواهيد محبت ببينيد محبت بكنيد. نيكي زنجيرهاي است كه از خود شما آغاز ميشود و بهخود شما برميگردد.حضرت علي(ع) ميفرمايند: هركس كار نيكي انجام دهد از خود آغاز كرده است؛ يعني اين نيكي اول از همه بهخود صاحب عمل رسيده.دل آدمي با محبت كردن و محبت ديدن شاد ميشود. پس با همدلي در واقع هواي دل خودمان را بهاري ميكنيم.وقتي حال و هواي دلمان اينطور شد پشت شيشه مغازه بهجاي چسباندن كاغذ «اينجا اطلاعاتنيست» مينويسيم:«از من بپرس».بعد ميبينيم كه چقدر حال دلمان خوب ميشود.
هنر همدلي را بياموزيدهمدلي فقط دلسوزي و ترحم كردن نيست؛ همدلي يعني درك حس دردمند و تلاش عملي براي رفع درد او. پس، از عمل براي رفع درد شروع كنيد نه از دلسوزي.اگرچه همين دلسوزي و همدردي با دردمند بسياري از دردها را كاهش ميدهد اما اگر كاري از دست برميآيد از آن آغاز كنيد.يادمان باشد دو صد گفته چون نيمكردار نيست.
حساسيتتان را به درد ديگران حفظ كنيددلي كه درد نداشته باشد دل نيست. بايد حساسيتتان را دائما چك كنيد و اجازه ندهيد هيچچيز و هيچكس سلامتي دل شما را از شما بگيرد. افراد مريضي پيدا ميشوند كه بخواهند خود را سالم و شما را مريض جلوه دهند و وقتي دردي از كسي برطرف ميكنيد، وقتي بهدنبال چاره براي مشكل دوستي هستيد و خلاصه دلتان براي دوروبرتان ميتپد، به شما پوزخند بزنند و به رفتار شما بخندند. خب شما هم به آنها بخنديد. نگذاريد شيوع زياد يك بيماري فرق آدم سالم و بيمار را از يادتان ببرد. فكر كنيد خود يا خانواده يا عزيزتان در چنين شرايطي باشد چه ميكنيد؟ از كنار درد مردم بياعتنا ردنشويد. اتفاقا به آنهايي بياعتنا باشيد كه ميگويند به تو چه مربوط؟ اگر اينطور بود پيامبر(ص) نميفرمودند: همه شما در قبال هم مسئوليد؛ كلّكم راع و كلّكم مسئول عن رعيّته.
موانع به ظاهر منطقي را پس بزنيدبعضي وقتها بعضي عذرهاي به ظاهر منطقي مانع خير ميشوند؛ مثلا اينكه هزاران نفر چنين مشكلي دارند و هر روز اين داستان تكرار ميشود يا اينكه ما هر چه خوبي كرديم بدي ديديم.معني اين جملات اين است كه همدلي من و شما فايدهاي ندارد.اگر خوبي ميكنيد بهخود كردهايد؛ براي دل خود كردهايد و براي خداي خودتان؛ پس عمل بد ديگران نبايد باعث تغيير رفتار شما شود.اين بهانهها را پس بزنيد، چه از جانب خودتان چه از جانب ديگري.اگر هزاران نفر مشكلي و دردي دارند كه شما قطعا نميتوانيد براي همه آنها كاري كنيد و هر روز هم اين داستان تكرار ميشود، بهخود بگوييد امروز يك نفر هم هست كه من ميتوانم براي حل مشكلش تلاشي بكنم يا همدلي كنم.همين يك نفر را از دست ندهيد.اگر همه ما اينطور فكر كنيم هزاران نفر ميشويم براي حل هزاران مشكل.هزاران دست ميشويم براي دستگيري هزاران دست و هزاران درمان ميشويم براي هزاران درد.
با فرهنگ بيدردي بجنگيدجملاتي مثل «اين مشكل من نيست، مشكل شماست»، علائم باليني درد بيدردي است و نشانگان دلمردگي. اينطور حرف زدنها قساوت قلب و بيرحمي را رواج ميدهد. نگذاريد اين ويروس كشنده شيوع پيدا كند.
اگر مشكل هر كس مشكل خودش بود پيامبر(ص) نميفرمودند: «هركس صبح كند و به امور مسلمانها اهميت ندهد مسلمان نيست». اين فرهنگ نه فقط فرهنگ مسلماني است بلكه فرهنگي انساني است.
اگر بنا بود هر كسي دنبال كار و درد خودش باشد- كه اتفاقا هدف همه كساني كه ميخواهند يك جامعه را از بنيان ويران كنند همين است- ديگر اين همه دستور در دين براي توجه به همسايه و همكيش و همنوع بيمعني بود.
جامعهاي را كه اعضايش به درد هم بياعتنا باشند از قبل بايد مرده دانست و طبيعتا كار خاصي براي از بين بردن اينچنين جامعهاي لازم نيست.در مقابل، مردمي كه درد يكي از آنها درد تك تكشان باشد را به هيچ وسيله نميتوان شكست داد. پس عجيب نيست كه فرهنگ بيدردي از بيرون مرزها به سراغ ما بيايد.
همدلي فقط لطف شما به ديگري نيست بلكه در اصل لطف شما بهخود شماست.روزي خداوند است كه ميتوانيد 2دستي تحويل بگيريد و بهرهاش را ببريد يا ميتوانيد پس بزنيد و مسلم بدانيد كس ديگري آنرا بهجاي شما و با رغبت تمام تحويل خواهد گرفت.پس روزي خود را پس نزنيد.