در اين روزگار كه قدرتمندان جهان بر طبل اختلافافكني بين مذاهب و فرقههاي مختلف دين اسلام ميكوبند و از اين دين رأفت و محبت، غولي ترسناك ميسازند، جواناني در سراسر اين كره خاكي هستند كه همچنان سنگ اتحاد مسلمانان را به سينه ميزنند و هر كدام با روشي براي تحقق اين آرزوي ديرينه تلاش ميكنند.
سيدمحسن اسلامزاده يكي از جواناني است كه راه فرهنگ و هنر را براي اين هدف برگزيده است. اسلامزاده فعاليت در تيمهاي مستندسازي را از سال 85 آغاز كرده است و در سال 86 كه مقاممعظم رهبري آن را سال اتحاد و انسجام اسلامي نام گذاشتند، سفري طولاني به سيستان و بلوچستان داشت تا مستندي درباره مرزبانان اين استان بسازد.
او ميگويد: آن زمان اوج عمليات تروريستي گروه عبدالمالك ريگي در سيستان و بلوچستان بود. به همراه يكي از دوستان به آنجا رفتيم تا شايد بتوانيم از راه فرهنگ به حل اين مشكل كمك كنيم. 2/5 سال در رفتوآمد بوديم و نتيجه كار يك سريال مستند 6 قسمتي شد كه بارها از صدا و سيما پخش شده است. در اين مستند بيشتر به شهداي شيعه و سني و بحث برقراري امنيت در استان سيستان و بلوچستان و البته نقش مرزبانان در برقراري اين امنيت پرداخته بوديم.
در سالهاي اول انقلاب، جوانان انقلابي و شيعهاي بودند كه براي خدمت به مردم به جنوبيترين نقاط سيستان و بلوچستان هجرت كردند؛ خدماتي كه هيچوقت از ياد و قلب اهل سنت اين منطقه بيرون نميرود. اهالي نيك شهر، جنوبيترين نقطه سيستان و بلوچستان به ياد دارند كه يك روز صبح از خواب برخاستند و ديدند جوانان جهادگر شيعه شبانه ديوارهاي مسجدجامع شهر را ساختهاند. آنها ميدانستند اهل سنت مصلاي مناسبي براي نمازجمعه ندارند و ميخواستند مسجد تازه و بزرگي برايشان بسازند؛ مسجدي كه هنوز ميزبان نمازگزاران نيكشهر است و نمازهاي جمعه هم در همانجا برگزار ميشود.
اسلامزاده تمام تلاشش بر اين بوده كه در مستند «اهل سنت ايران» در كنار بررسي زندگي و تعامل شيعيان و اهل تسنن ايران، آداب و رسوم و سنتهاي اقوام مختلف سرزمينمان را هم معرفي كند. ميگويد: ما سعي كرديم يك فيلم توريستي مذهبي بسازيم و در كنار هدف اصلي مان اقليمهاي مختلف ايران و هنرهاي اصيل ايراني را به مخاطب غيرايراني بشناسانيم.
اين روزها در عراق بسياري از برادران اهل تسنن و پيشمرگههاي كرد، در جنگ با داعش هستند؛ جنگي كه بسياري تصور ميكنند جنگ شيعه و سني است. بهطور مثال در قلب استان صلاحالدين عراق، طايفه سني مذهب «شمّري» به رياست شيخ صباح زندگي ميكنند كه با 350نيروي مسلح، با داعش ميجنگند.
آقاي هاشمي يكي از بزرگترين خيران بندرعباس و از برادران اهل سنت است. او بهعنوان يكي از چهرههاي ماندگار مدرسهساز انتخاب شد و نماينده تجار و افراد خير شيعه و سني است و تا به حال مساجد بسياري براي شيعيان و اهل سنت ساخته است.
- يك تيم متحد
راوي مستند«اهل سنتايران»، خبرنگاري مصري و اهل سنت است. اسلامزاده تأكيد ميكند اصرار داشتيم راوي فيلم از اهل تسنن باشد، بنابراين از آقاي احمد مصطفي كه خبرنگاري مصري بود و پيش از اين براي شركت در كنفرانسهاي تقريب مذاهب به ايران سفر كرده بود، دعوت كرديم بهعنوان راوي در تيم فيلمسازي ما حضور داشته باشد. به او گفتيم اين سفر با سفرهاي قبليات متفاوت خواهد بود و برخلاف هميشه كه فقط بين هتل و محل كنفرانس در رفتوآمد بودي، اين بار ميتواني با مردم ارتباط داشته باشي و وضعيت اجتماعي و مذهبي اهل سنت ايران را از نزديك ببيني.
در اين سفر احمد مصطفي توانست با بزرگان اهل سنت حتي با تشكلها و فعالان حوزه زنان هم صحبت داشته باشد.او بهعنوان يك فرد حنفي مذهب، از تعامل و همزيستي مسالمتآميز شيعيان و اهل تسنن در ايران تعجب كرده بود و بسيار خوشحال بود. وقتي سفرمان به پايان رسيد از او پرسيدم بهترين شهر ايران كجاست؟ گفت همه شهرها زيبا و دوست داشتني هستند، اما مشهد چيز ديگري است. مشهد را بسيار دوست ميداشت و هر شب به زيارت مزار امام رضا(ع) ميرفت.
در طول سفر، احمدمصطفي در يكي از پستهايش درشبكه اجتماعي، عكسي منتشر كرد كه او پيشنماز بود و ما به او اقتدا كرده بوديم. احمد در توضيح اين عكس نوشته بود: «اينجا همه براي اتحاد تلاش ميكنند، حتي ما در تيم فيلمسازيمان. اين روزها گاهي من پشت سر امام جماعت شيعه نماز ميخوانم و گاهي دوستان شيعهام پشت سر من.»
در كاظمين، درست متقارن مزار امام موسي كاظم(ع) و امام جواد(ع) و در آن سوي رود دجله مزار جناب ابوحنيفه واقع شده است. بين اين منطقه كه اعظميه نام دارد و كاظمين، روي دجله، پلي وجود دارد به نام پل ائمه. در منطقه اعظميه هم شيعه و سني با هم زندگي ميكنند. يك سال نزديك شهادت امام موسي كاظم(ع) وقتي مردم عزادار اعظميه پياده به كاظمين ميآمدند، روي پل ائمه مورد حمله تروريستي قرار گرفتند و عده زيادي شهيد شدند. عدهاي هم از ترس خودشان را به رودخانه پرت كردند. يكي از اين شهدا برادر سني مذهبي بود كه براي نجات جان شيعيان خودش را به آب انداخت و پس از نجات چند نفر، ديگر نتوانست شنا كند و شهيد شد.
- دور ايراندر46روز
سيدمحسن اسلامزاده، فيلمساز جواني است كه سر پرشوري دارد. ميگويد هر جا جنگ باشد من هم هستم. كارنامه كارياش هم شاهدي است بر اين مدعا. افغانستان، پاكستان، سوريه، ليبي، عراق و ونزوئلا كشورهايي هستند كه مهرشان صفحات گذرنامه اسلامزاده را پر كرده است.
اما دغدغه اصلي اين مستندساز، جهان اسلام است و اتحاد مسلمانان. او مهمترين و بهترين اثر خود را مستند «اهل سنت ايران» ميداند و از اينكه به برادران سني و زندگيشان در ايران خيلي كمپرداخته شده است، بسيار متأسف و ناراحت است. او بار سفر بست و سفري 11هزار كيلومتري را براي ساختن مستندي جامع درباره اهل سنت ايران آغاز كرد؛ سفري كه 46روز طول كشيد. ميگويد: ما سفرمان را بهصورت زميني از تهران شروع كرديم كه در استانهاي گلستان، خراسان رضوي، سيستان و بلوچستان، هرمزگان، جزيره قشم، فارس، كرمانشاه، كردستان و آذربايجان غربي ادامه يافت و در نهايت دوباره به تهران آمديم.
محسن اسلامزاده معتقد است ما در جزيره امني زندگي ميكنيم كه بهرغم توطئههايي كه براي اختلافافكني بين شيعه و سني در كشورمان صورت ميگيرد، شيعيان و سنيها با كمترين مشكل در كنار هم زندگي ميكنند. او از شرايط زندگي و نحوه تعامل اهل سنت و شيعيان كشورمان در كنار همچنين ميگويد: من سالهاست كه با اهل تسنن آشنايي دارم. نخستين حضورم در سيستان و بلوچستان به سال 83 برميگردد و از سال 85 درباره زندگي اهل سنت در ايران فيلم ساختم و به همينخاطر ارتباط تنگاتنگي با اين مردمان داشتم و دارم. گاهي حتي 40روز يا 2ماه مهمان خانههايشان بودم.
در استان گلستان همبستگي پيروان شيعه و سني بسيار خوب بود. در سيستان و بلوچستان هم با وجود همسايگاني چون افغانستان و پاكستان و شرايط بسيار حساسي كه وجود دارد، علماي شيعه و سني خيلي تلاش ميكنند تا مردم در كنار هم زندگي آرامي داشته باشند. اين مردم سالهاي سال است در كنار هم زندگي ميكنند، با هم وصلت ميكنند و مشكلي با هم ندارند، مگر اينكه توطئههايي از خارج مشكلآفرين شود.
در تركمن صحرا اما شرايط جالبتر است. آنجا اصلا چيزي با عنوان شيعه و سني موضوعيت ندارد، آنها فقط تركمن و غيرتركمن ميشناسند. در بقيه مناطق هم به همين ترتيب، ما حتي در كردستان صدها شهيد پيشمرگه داريم كه در سالهاي دفاعمقدس به شهادت رسيدند. موارد زيادي وجود دارد كه يكي از زوجين، شيعه و ديگري سني بودند و زندگي موفقي هم داشتند و دارند. نمونهاش آقاي دكتر فتاحي، رئيس فراكسيون اهل سنت مجلس كه همسرش شيعه است. در مناطق مختلف اين موارد زياد است. پس چطور ميتوانيم اين دو را از هم جدا كنيم؟
- حلقه وصل شيعه و سني
اسلامزاده با وقوع جنبشهاي بيداري اسلامي، به سوريه و ليبي سفر كرد و پيش از آن هم سفرهاي متعددي به افغانستان و عراق داشته است. او تجربيات اين سالهايش را در اين جمله خلاصه ميكند: در موضوع تقريب مذاهب بايد بحث منافع ملي، ديني، انساني و فرهنگي را مدنظر داشت نه مباحث سياسي را. او ميگويد: من در خارج از كشور هم براي ساخت فيلمهايم در خدمت اهل سنت بودم؛ در افغانستان ، عراق ، پاكستان و ليبي. شيعه و سني اشتراكات بسياري دارند؛ قبله واحد، دين واحد، كتاب آسماني واحد، پيامبر واحد و... شايد اين حرف عجيب بهنظر برسد، اما بهنظر من مهمترين بحث وحدت بين شيعه و سني، برخلاف تصور بسياري از افراد، اهلبيت(ع) هستند. اهلسنت احترام ويژهاي به ائمه ميگذارند. حتي بعضي از شاخههاي اهل سنت به كرات به زيارت مزار ائمه ميروند و درماه محرم مراسم عزا برپا ميكنند. اينها همه حاكي از احترامي است كه به اهلبيت(ع) ميگذارند. بارزترين نمونه اين احترام، اعتراض علماي «ديوبنديه» به تخريب قبور ائمه در مدينه است. «ديوبند» مدرسه قديمي حنفيها در هند است. آنها نخستين افرادي بودند كه به تخريب قبور ائمه در بقيع اعتراض كردند و حتي علماي اين مدرسه براي شركت در جلسه علماي وهابيت با پادشاه عربستان به اين كشور رفتند و از بحث زيارت قبور بزرگان بهشدت دفاع كردند.