هر چه فکر میکرد یادش نمیآمد سوار اتوبوس شده باشد و در واقع زندگیاش طوری بود که اتوبوس سوار نمیشد.
اما هر چه فکر میکرد یادش نمیآمد زندگیاش چطور بود که اتوبوس سوار نمیشد.
اسدالله امرایی
بروسهالند راجرز: زن توی اتوبوس نشسته است و داستانی در باره زنی میخواند که در اتوبوس نشسته و داستان میخواند و سر بلند میکند و میبیند که خودش همان زنیاست که در اتوبوس کتاب داستان میخواند.
هر چه فکر میکرد یادش نمیآمد سوار اتوبوس شده باشد و در واقع زندگیاش طوری بود که اتوبوس سوار نمیشد.
اما هر چه فکر میکرد یادش نمیآمد زندگیاش چطور بود که اتوبوس سوار نمیشد.
اسدالله امرایی