تاریخ انتشار: ۸ شهریور ۱۳۸۶ - ۰۵:۱۱

زهرا رنجبر: پنجم شهریور روز بزرگداشت محمدبن‌زکریای رازی؛ پزشک و فیلسوف بزرگ جهان اسلام بود.

از آراء رازی در زمینه الهیات و طبیعیات اطلاع دقیقی در دست نیست؛ چون کتاب‌های او در این زمینه‌ها از بین رفته است و تنها آشنایی با مبادی افکار او به دست آمده که محدود به منقولاتی است که در نوشته‌های مخالفان او آمده است.

رازی کتابی داشته به نام «علم الهی» که در آن مطالب فلسفی و جهانشناسی را مورد بحث قرار داده و عقاید خاص خود را در آن بیان کرده است. از این کتاب بزرگ اثری بر جای نمانده؛ اما فقرات مختلفی از آن در کتاب‌های مختلف به وسیله دانشمندان دیگر و غالباً به منظور رد و نقض و بدگویی، نقل یا به آن اشاره شده که ممکن است نشان‌دهنده هویت واقعی این کتاب نباشد.

به نظر رازی، از ترکیب نفس کلی و هیولی (ماده نخستین) به صورت‌های گوناگون، انواع موجودات زنده زمینی و آسمانی به وجود آمده اند. اجسام از ترکیب ذرات تقسیم‌ناپذیر هیولی و جوهر خلاء به وجود آمده‌اند و هرچه خلاء در بین ذرات هیولی کمتر باشد، سنگین‌تر و هرچه خلاء بیشتر باشد، سبکتر و گشاده‌تر است. اختلاف کیفیات اجسام از قبیل سنگینی و سبکی، تاریکی و روشنی و جز آن به دلیل کمتری یا بیشتری خلاء (مکان مطلق) در ترکیب با هیولی (ماده نخستین) است.

هیولی که پیش از ترکیب با خلاء بسیط بوده، بعد از نابودی جهان، به همان حال نخستین باز می‌گردد. رازی در چگونگی آفرینش، اسطوره‌ای را بیان می‌کند: نفس کلی می‌خواسته در آرزوی رسیدن به لذات جسمانی با ماده درآمیزد و نمی‌دانسته که با این کار از غایت خود دور شده و به اسارت ماده و این جهان در می‌آید.

پس بنا به خواست خالق، نفس کلی به هیولی تعلق جست و به صورت‌های گوناگون با آن ترکیب شد و از این ترکیب انواع عناصر و اجسام و موجودات زنده زمینی و آسمانی به وجود آمدند و چون نفس عالم خویش را فراموش کرد و به رنج و افسردگی افتاد، خداوند عقل را فرستاد تا در وجود آدمی، نفس را آگاه کند که این عالم جای وی نیست و آنچه او در هیولی می‌بیند و می‌خواهد ناممکن است و تا در عالم مادی است رهایی از رنج ممکن نیست؛ تا اینکه نفس عالم خود را یاد آورد و عشق و محبت خود به هیولی را رها سازد و مشتاق به عالم خود شود و بعد از جدایی از جسم به سوی آن جهان عروج خواهد کرد و برای همیشه در آن باقی خواهد ماند.

به نظر رازی تنها راه نجات، عقل و فلسفه است و روان‌ها از تیرگی این عالم پاک نمی‌گردند و نفس‌ها از این رنج خلاصی نیافته و از این عالم بیرون نمی‌روند، مگر از طریق فلسفه.

فلسفه اخلاق
در فلسفه اخلاق رازی مسئله لذت و رنج اهمیت زیادی دارد و بر آن استوار است. رازی در بعضی از کتاب‌های خود درباره ماهیت لذت بحث کرده است و نیز کتابی خاص در این مورد داشته که خود آن را «مقاله فی ماهیه اللذه» نامیده است که اکنون در دست نیست؛ اما ناصر خسرو به منظور رد عقیده رازی قسمت مهم آن را در کتاب زادالمسافرین نقل کرده است:

«قول محمد زکریا آن است که گوید لذت چیزی نیست مگر راحت از رنج و لذت نباشد مگر بر اثر رنج؛ و گوید که چون لذت پیوسته شود رنج گردد؛ و گوید حالی که آن نه لذتست و نه رنج است از طبیعت است و آن به حس یافته نیست».

به نظر رازی لذت امر وجودی نیست؛ یعنی راحتی از رنج است و رنج یعنی خروج از حالت طبیعی بوسیله امری اثرگذار و اگر امری ضد آن تأثیر گذارد و سبب خلاص از رنج و بازگشت به حالت طبیعی شود، ایجاد لذت می‌کند و این حال ادامه پیدا می‌کند تا زمانی که تأثیر پیشین به طور کامل زایل شود و به حالت طبیعی برسد و لذت متوقف شود؛ اما اگر این امر اثرگذار که سبب لذت و رهایی از رنج شد، همچنان به تأثیر خود ادامه دهد، سبب درد و رنج می‌شود؛ چون سبب خروج از حالت طبیعی از جانب دیگر می‌شود. حالت طبیعی، حالی است که در آن نه رنج است و نه لذت، و لذت خالص نیست و در پی و به میزان رنجی است که در نتیجه خروج از حالت طبیعی عارض شده باشد.

رازی در مسئله لذت هم عقیده با افلاطون و فیلسوفان طبیعی است؛ اما مخالفان او تابع ارسطو می‌باشند؛ زیرا در نظر ارسطو لذت امر وجودی است. دو کتاب رازی یعنی «سیرت فلسفی» و «طب روحانی» که اکنون موجودند، بهترین نمودار اصول اخلاقی او هستند. کتاب سیرت فلسفی را رازی در دفاع از سیرت عملی و درجه علمی‌خود در برابر کسانی که او را شایسته عنوان فیلسوف ندانسته بودند، نوشته است.

رازی در این کتاب می‌گوید کمال مطلوب انسان با لذات جسمانی سازگار نیست؛ بلکه در طلب علم و به کارداشتن عدل است تا بدین وسیله از این عالم رهایی یافته، به عالمی‌دیگر که مرگ و رنج در آن وجود ندارد، راه پیدا کند. پس انسان نباید به دنبال لذتی باشد که رسیدن به آن او را از فیض عالمی ‌روحانی باز می‌دارد و نیز نباید در پی لذتی رود که رنج ناشی از آن در همین عالم، در کمیت و کیفیت با لذتی که جویای آن است برابری کند یا از آن بیشتر باشد. از این نوع گذشته در طلب سایر لذات مانعی نیست.

فرد باید از هر چیز به مقداری که از آن چاره نیست بهره برگیرد و باید از برخی لذایذ بیش از آنچه مورد نیاز جسم است چشم بپوشد.رازی برای لذت‌طلبی دو حد تعیین می‌کند؛ حد اعلی و حد اسفل.

حد اعلی، سرحد بین لذت زیاد و فرو شدن در شهوانیات و ترجیح نهادن آن بر امور دیگر و لذاتی است که رسیدن به آنها جز به ارتکاب ظلم میسر نمی‌شود و بیش از این حد مخالف حکم عقل و عدل است. از این نوع گذشته طلب سایر لذات رواست و این حد اعلای لذت‌طلبی است.

حد اسفل، یعنی حدی که سرحد بین لذت قلیل و ریاضت و امساک محسوب می‌شود، آن است که فرد آنقدر از لذت‌ها بهره گیرد که رنجی نبیند و به ناخوشی نیفتد. اما پایین‌تر از حد اسفل از حکمت خارج است؛ مانند سیرت هندیان مرتاض، مانویان خود آزار و رهبانان منزوی ؛ چون براثر تحمیل رنج بر نفس، روشی مخالف حکم عقل و عدل در پیش گرفته‌اند.

در نهایت رازی تعریف معروف فلسفه را پیش می‌کشد که چون «فلسفه تشبه به خداوند عزوجل است به قدر طاقت انسانی» و چون آفریدگار بزرگ در نهایت علم و عدل و رحمت است، پس نزدیک‌ترین کسان به خالق، داناترین و عادل‌ترین و رحیم‌ترین ایشان است.

رازی در ابتدای کتاب طب روحانی عقل را می‌ستاید و همه سودها و بهره‌هایی که در این دنیا و عالم دیگر از آن می‌توان برخوردار شد به عقل نسبت می‌دهد؛ از جمله اینکه با خرد بر چارپایان برتری و حکومت یافته‌ایم و نیز تمام علوم و فنونی که به ما فایده می‌رسانند در پرتو خرد حاصل شده‌اند و با خرد به شناخت عظمت جهان و زمین و آسمان و ستارگان و حتی آفریدگار بزرگ نائل شده‌ایم. هیچ چیز نیست که در سودرسانی و بهره‌بخشی برآن سر آید و بی آن وضع ما همانند وضع چارپایان و دیوانگان خواهد بود.

رازی می‌گوید که چون خرد را چنین پایه‌ای است و مایه سروری انسان است، نباید آن را به پستی کشاند و آن را که فرمانرواست، فرمانبر گرداند. سپس مفهوم «هوی» را در مقابل عقل قرار می‌دهد و منشأ آن را نفس می‌داند و آن را آفت و مایه تیرگی خرد دانسته و بر لزوم مهار کردن هوای نفس و ریاضت دادن آن تأکید می‌کند تا بر خرد چیرگی نیابد و از آن فرمان برد تا نور عقل بر ما بتابد:

«هوی و طبع همواره ما را وامی‌دارند که لذات حال را بجوییم و بی‌آنکه درباره عاقبت کار اندیشه و تأمل کنیم، از آنها پیروی نماییم»؛ اما عقل برعکس غالباً ما را از انجام این کار نهی می‌کند و به اموری شریف‌تر می‌خواند.

شهوتی را باید ترک کرد که آزار ناشی از خرسند ساختن شهوت برابر یا بیشتر از آزار ناشی از ترک و فرونشاندن آن باشد. رازی پایه بحث خود را بر «عقل» و «هوی» قرار داده و فضائل و رذائل را نتیجه آن دو می‌داند. سپس یکایک رذائل نفس را که در نتیجه غلبه هوی بر عقل می‌داند، به تفصیل یاد می‌کند و بر لزوم ترک برخی تأکید کرده و در مورد برخی دیگر، حالت اعتدال و دوری از افراط و تفریط را سفارش می‌کند.

رازی  در نهایت درباره سیرت فاضله می‌گوید: «سیرت فاضله آن است که آدمی‌ با رفتار به آن از مردم در امان باشد و محبت آنان را به خود جلب نماید و این دو امر بوسیله به کار بردن عدل و عفت و رحمت و خیرخواهی حاصل می‌شود». رازی در فلسفه اخلاق خود متمایل به افلاطون است و کمتر اثر ارسطو در افکار او دیده می‌شود.

منابع:
1 -  الفهرست، ابن ندیم، تهران، 1350.
2 - ایران بعد از اسلام، عباس خلیلی، جلد ۱ و ۲، تهران، ‌۱۳۳۵.
3 -  تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی،‌ تا اواسط قرن پنجم هجری،‌ دکتر ذبیح‌الله صفا،  تهران،  ۱۳۳۶.
4 -  فرهنگ نفیسی، دکتر ناظم‌الاطباء، پنج جلد، تهران، ۱۳۴۳.
5 -  فیلسوف ری، دکتر مهدی محقق، تهران، ۱۳۵۰.
6 -  یک نابغه بزرگ ایرانی (رازی طبیب ایرانی)، دکتر محمود نجم آبادی، ۱۳۴۱.
7 - اساطیر ایرانی، مهرداد بهار، تهران، بنیاد فرهنگ،‌ ۱۳۵۲.
8 -  ری باستان، حسین کریمان،‌ دو جلد،‌ انجمن آثار ملی، ‌۱۳۴۶. 
9 - مولفات و مصنفات رازی، محمود نجم آبادی، دانشگاه تهران،‌ ۱۳۳۹.
10 - ترجمه تاریخ علم،‌ جورج سارتن ، احمد آرام.
11 - تاریخ ادبیات ایران، پرفسور ادوارد براون، ترجمه رشید یاسمی، تهران، ۱۳۱۶.