این موضوع در سالهای اخیر بارها از سوی اهالی مطبوعات و گاه موسیقی به عنوان یک نقص هنری جامعه ایرانی مطرح شده است.
در همین خصوص سال گذشته موسسه نغمه شهر وابسته به سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران اقدام به برگزاری جلسات نقد نغمه کرد که در هر یک از آنها یک اثر تازه انتشار یافته با حضور آهنگساز آن مورد نقد و بررسی قرار می گرفت.
[پرونده نشستهای نقد نغمه در همشهری آنلاین]
این حرکت نوپا با اقبال نسبی علاقهمندان موسیقی روبرو شد و توانست در هشت برنامه تعدادی از اهالی موسیقی را در دو جایگاه مولف و منتقد، روبروی هم قرار دهد.
از جمله نتایج این گونه نشست ها، اظهار نظر بیپرده برخی صاحب نامان موسیقی نسبت به کار دیگران بود. چیزی که به ندرت میتوان در تاریخ موسیقی معاصر جستجو کرد؛ به جز برخی نقدهایی که از سوی جمال سماواتی در سالهای میانی دهه 60 ونقدی از سید عبدالحسین مختاباد خواننده و آهنگساز که دوسال قبل بر کنسرت شجریان با علیزاده و کلهر نوشت و در روزنامه شرق انعکاس یافت .با این وجود جامعه موسیقیدان همچنان نسبت به نقد یکدیگر، محافظه کاری نشان میدادند و کمتر چهرهای حاضر میشد کار همکارش را مورد ارزیابی قرار دهد که ریشههای آن را میبایست در رفتار ویژه مردم ایران جستجو کرد.
شخصیت تو در تو و پیچیده ایرانیان در طول تاریخ، برخی مواقغ مانع از بروز نقدهای بیپرده شده است. این ویژگی در بین افراد مشهور به مراتب قویتر است و کمتر پیش میآید که یک صاحب نام عرصه فرهنگ و هنر و به ویژه موسیقی، آشکارا از کار همکار در قید حیات خود ایراد بگیرد.
گر چه انتقاد از آثار درگذشتگان، امری رایج بوده است ولی نقد رو در رو به شکل جدی هیچ گاه نداشتهایم. اما این یخ محافظهکاری کم کم در حال آب شدن است و در یک سال اخیر، علاوه بر برگزاری نشستهای نقد نغمه، شاهد رویدادهایی بودیم که فضای گفتمان موسیقی بین موسیقیدانان صاحب نام را تغییر داده است. این نوشتار به طور مستند وقایع یک سال اخیر را پی گیری میکند.
وقتی محمدرضا لطفی پس از 25 سال غربت نشینی برای اقامت پایدار، پا به میهن نهاد، ابتدا همگان منتظر اتفاقاتی نظیر سالهای 56 تا 60 خورشیدی بودند ولی با انتشار نوار خموشانه که لطفی در یک سوی آن به کمانچه نوازی پرداخته و در جلد آن هم به همه کمانچه نوازان زنده و مرده این دیار خرده گرفته بود، همه نگاهها را تغییر داد.
طرح سنت و اصالت و به طور کلی درست و غلط نواختن این ساز از سوی لطفی در چنین فضایی گر چه بحثی غیر مفید برای ساز کمانچه و کمانچه نوازی بود، ولی این حسن را داشت که فضای جدیدی را پیش روی موسیقیدانان حرفهای و صاحب نام گشود. شاید خود لطفی هم به این وجه قضیه نظری نظری نداشت ولی در نهایت مایه خیر و برکت بود. این اتفاق را میتوان با یک زمین لرزه زیانبار مقایسه کرد که بر اثر آن عده ای به شدت آسیب میبینند و در عوض اطرافیان به کمک شان میشتابند. در واقع مرگ و ویرانی یک روی زمین لرزه است و تقویت حس نوع دوستی روی دیگر آن که هر دو اجتناب ناپذیرند.
پس از انتشار نوار خموشانه که به طور معمول خریداران و مخاطباناش محدود بود، زمزمههایی صرفاً در بین اهل موسیقی بروز داشت ولی در حوزه عمومی نمودی نداشت. اما با انتشار متن جنجالی جلد نوار درصفحه موسیقی روزنامه همشهری که خوانندگان زیادی داشت و درمقدمه آن از دیگران هم خواسته شده بود که درباره نقطه نظرات لطفی وارد میدان مباحثه شوند، ناگهان فضای نقد موسیقی دگرگون شد و حرفهای پشت پستو به رسانهها راه یافت.
علاوه بر سه کمانچه نواز مطرح یعنی کیهان کلهر، سعید فرجپوری و مهدی آذرسینا [نوشته مهدی آذرسینا درنقد سخنان لطفی] که به نوعی مخاطبان متن نوار خموشانه بودند، هوشنگ کامکار و کیوان ساکت هم به جمع منتقدان لطفی پیوستند. این وضعیت مدتی به حالت تعلیق در آمد تا اینکه رسانهها رسماً اعلام کردند محمدرضا لطفی پس از 25 سال در داخل کشور به روی صحنه میرود.
لطفی در اینجا هم از فرصت استفاده کرد و هنگام برگزاری نشست خبری کنسرتاش با خبرنگاران، به صراحت از دو یار قدیمیاش حسین علیزاده و محمدرضا شجریان انتقاد کرد که چرا از وقتی وی پا به ایران نهاده است، تا کنون حتی تلفنی به او نزدهاند و یا جواب تلفناش را نداده اند. این انتقادات و همچنین نقطه نظرات وی در انبوه گفت و گوهایش با رسانههای مختلف در کنار مطالب جلد نوار خموشانه، توقع اذهان عمومی را بالا برد و آنها را برای دیدن یک اتفاق کم نظیر در شبهای کنسرت کاخ نیاوران آماده کرد.
اما پایان سه شب کنسرت پرهیاهوی محمدرضا لطفی به همراه محمد قوی حلم، داستان دیگری برای جامعه موسیقی رقم زد. اگر از نقدهای تند و تیز و گاه ملایم اهالی مطبوعات بگذریم - که همواره به بیسوادی از سوی غالب موسیقیدانان متهم میشوند - اظهار نظر پرویز مشکاتیان در خصوص کنسرت اخیر محمدرضا لطفی قابل تأمل بود.
در واقع صحبتهای وی ادامه همان جریانی بود که یک سال پیشتر توسط فرجپوری، کلهر، آذرسینا و هوشنگ کامکار آغاز شده بود. مشکاتیان در گفت و گو با خبرگزاری فارس گفت: من بهترین کار لطفی را در ابوعطا میدانم، آنهم ابوعطایی که در سفارت آلمان با شجریان اجرا کرد. آن اجرا یکی از زیباترین ابوعطاهای ایرانی است. شجریان بعد از آن، آواز زیباتر دارد اما لطفی کار باشکوهتر از آن ندارد.
وی همچنین با تاکید بر بزرگی و اهمیت لطفی در موسیقی ایرانی طی چند دهه گذشته، تصریح کرد: اگر آن شب لطفی را من در اندازه همین ابوعطا هم میدیدم باز برایم پذیرفتنی بود و میگفتم در عرض 25 سال توانسته خودش را حفظ کند. اما متأسفانه خیلی بدتر بود. فکر کردم که خواب میبینم. هنوز برایم جا نیفتاده که چه اتفاقی برای لطفی افتاده بود و چرا چنین شد.
انتقاد مشکاتیان به کیفیت کنسرت یار دیرینهاش محمدرضا لطفی با واکنش متفاوت اهالی موسیقی و مطبوعات مواجه شد و هنوز این بحث داغی خود را از دست نداده بود که جلال ذوالفنون نوازنده پیشکسوت سه تار در انتقاد به برخی اظهار نظرهای محمدرضا شجریان، استاد مسلم آواز ایران که در جریان سفرهای خارجی خود با چند رسانه و خبرگزاری خارجی به گفت و گو نشسته بود، جوابیه بلند بالایی را در 12 بند به روزنامه اعتماد داد تا چاپ کنند.
پس از وی، هوشنگ کامکار سرپرست گروه موسیقی کامکارها نیز در گفت و گو با خبرگزاری مهر، کیفیت کنسرت گروه آوا را مورد نقد قرار داد و گفت: استاد مسلم بودن محمدرضا شجریان در حوزه آواز بر کسی پوشیده نسیت اما این موضوع باعث نمی شود که استاد در هر کنسرت و هر اجرایی موفق عمل کند. به همین دلیل با وجود تمام احترامی که برای شجریان قائل هستم اما معتقدم که کنسرت گروه "آوا" در شان موسیقی سنتی و همچنین آواز ایشان نبود. کامکار در ادامه، دلایل خود را اینگونه بیان کرد: در یک نگاه کلی به کنسرت شجریان و گروه آوا به خوبی متوجه میشویم که اجرای این گروه جدا از آواز شجریان از جهت تنظیم و ساخت قطعات و همچنین تصنیف های انتخاب شده ضعیف بود و در حد و اندازه استاد شجریان نبود و من تنها توانستم قسمت اول کنسرت را ببینم ولی همان اندازه از کنسرت را که دیدم رضایت بخش نبود و باید متذکر شوم که متاسفانه شاهد اجرایی شلوغ بودم و به همین دلیل معتقدم که قدرت خوانندگی استاد با توانایی اجرای نوازندههای گروه اختلاف فاحشی داشت.
اینکه موسیقیدانان حرفهای و صاحب نام، با حفظ حریم اخلاقی به کار یکدیگر انتقاد میکنند، میوه تازه و شیرینی است که از کاشت نهال به ظاهر بی ثمر محمدرضا لطفی در خصوص کمانچه نوازی معاصر و البته رسانهای کردن آن و کشاندنش به حوزهای عمومی توسط روزنامه همشهری حاصل شده است.
اکنون آن حجب و حیای بیمورد گذشته که بین موسیقیدانان مشهور بود، کم کم از بین میرود و تعارفات معمول جای خود را به بحثهای جدی و احتمالاً سازنده میدهد. در این فضای جدید میتوان خوشبین بود مجریان موسیقی هنری ایران در اجراها و تنظیم برنامههای مختلف خود تجدید نظر کنند و صرفاً معیار قضاوت کارشان را اقبال عمومی قرار ندهند.
بیگمان اگر ده هزار نفر از توده مردم برنامه استاد شجریان را موفق توصیف کنند، اظهار نظر فردی چون هوشنگ کامکار در این خصوص اعتبار خود را از دست نمیدهد و بین اهل فن خریدار خود را خواهد داشت و احتمالاً اثر مثبتی بر جریان موسیقی هنری ایران خواهد گذاشت. اگر این چند رویداد خجسته به یک سنت نیکو و پایدار تبدیل شود، بیگمان آغازگرش محمدرضا لطفی است که همواره در موسیقی هنری ایران جریان سازی میکند.