برادران دوقلوي شيرازي امسال گل كاشتند و توانستند رتبههاي 5 و 6كنكور سراسري علوم تجربي را كسب كنند. احسان و عرفان طاهريفرد كه از ماراتن كنكور سربلند بيرون آمدند ايمان به خدا و حمايت و پشتيباني پدر و برنامهريزي مناسب را از عوامل موفقيت خود ميدانند. آنها براي رسيدن به اين نقطه راه سختي را پشت سر گذاشتند اما با وجود تبليغات رنگارنگي كه هر سال كلاسهاي مختلف كنكور انجام ميدهند اين دو برادر شيرازي سرشان در لاك خودشان بود و با تكيه بر اطلاعات علمي و نكاتي كه معلمها در كلاس به آنها آموخته بودند و همچنين برنامهريزي مناسب در فاصله يك سال تا زمان كنكور توانستند نام خود را بهعنوان شيرازيهاي خبرساز در عرصه كنكور بر سرزبانها بيندازند.
داستان زندگي آنها شنيدني است چون شنيدن سرگذشت دوران اسارت پدر در زندانهاي عراق آنها را با واقعيتهاي جنگ آشنا كرد و حضور دائمي در مسجد محل و مطالعه درباره دين اسلام و زندگي پيامبران و امامان باعث شد تا در كنكور بيشترين امتياز را در درس معارف كسب كنند. احسان و عرفان فرزندان خانوادهاي هستند كه پدر خانواده با تحصيل در كارشناسيارشد رشته كشاورزي پس از سالها خدمت در جهادكشاورزي استان فارس بازنشسته شده و مادر سالها در كسوت دبيري رياضيات به دانشآموزان خدمت كرده است. اين دو برادر دوقلو از رمز و راز موفقيت در كنكور و برنامههاي آيندهشان ميگويند.
- بزرگتري به اندازه 5دقيقه
بيست وهشتمين روز از شهريور ماه سال 76 در خانوادهاي كه فرهنگ مطالعه بر آن حاكم بود به دنيا آمدند. عرفان 5دقيقه زودتر از احسان به دنيا آمد. او در اين 18سالي كه شب و روز را كنار هم سپري كردهاند سعي كرده است تا براي احسان برادر بزرگتر باشد اما هيچگاه احسان آن را نپذيرفت و معتقد بود كه هردو دوقلو هستند و به همين دليل نميتواند برادر بزرگ او باشد! احسان با وجود آنكه 5دقيقه كوچكتر از عرفان است اما در كنكور يك سكو بالاتر از او ايستاد. او از روزهايي كه به كتابخواندن و نوشتن علاقه پيدا كرد اينگونه ميگويد: وقتي كودك بوديم پدر و مادر براي ما از روي كتاب، قصه ميخواندند و ما با ديدن نقاشيهاي داخل كتاب، داستان آن را با زبان كودكانه تعريف ميكرديم. هرگاه پدر به مسافرت ميرفت كتاب داستان بهويژه با موضوع زندگي پيامبران و كتابهاي علمي براي ما سوغات ميآورد. مطالعه كتابهاي قرآني و سرگذشت پيامبران يكي از تفريحات ما بود. تشويقهاي پدر و مادر و علاقه ما به كتابخواني باعث شد وقتي وارد مدرسه شديم خواندن كتاب به بهترين تفريح ما تبديل شود.
برادر كوچكتر ادامه ميدهد: دوران ابتدايي، من و عرفان همكلاس بوديم و هميشه نمراتي كه كسب ميكرديم نزديك به هم بود. دوران راهنمايي و دبيرستان شرايط متفاوت بود و كلاسهاي ما جدا بود. البته هيچگاه دليل آن را متوجه نشديم و نميدانيم چرا ما را از هم جدا كردند شايد تصور ميكردند كه با اين كار معلمان كمتر ما را اشتباه ميگيرند. با توجه به اينكه مادرم دبير رياضي است از همان كودكي به درس ما اهميت زيادي ميداد و هميشه براي درس خواندن برنامهريزي ميكرديم. اين برنامهريزيها تا دوران دبيرستان و پيشدانشگاهي ادامه داشت. ما در دبيرستان شهيد دستغيب يك، در ناحيه 2 آموزش و پرورش شيراز درس ميخوانديم. مدرسه ما مختص دانشآموزان تيزهوش بود و خوشبختانه دبيران دلسوز و فوقالعاده با سواد براي ما تدريس ميكردند.
احسان ياد شيطنتهاي دوره مدرسه هم ميافتد؛ «گاهي معلمان نميتوانستند ما را از هم تشخيص بدهند. يكبار دبير ورزش وقتي مشغول گرفتن امتحان بود از ديدن من تعجب كرد و گفت مگر چند دقيقه قبل امتحان ندادي؟ چند لحظه بعد با صداي خنده بچهها متوجه شد كه ما دوقلو هستيم!»
- نقش پدر در موفقيت دوقلوها
غلامرضا طاهري فرد بر نقش حساس پدران و مادران در موفقيت فرزندان در كنكور تأكيد دارد. او كه 55 بهار را پشت سر گذاشته است با بيان خاطراتي از 8سال اسارت در زمان جنگ تحميلي براي احسان و عرفان، به آنها تأكيد ميكرد كه كنكور يك وسيله است كه ميتواند آنها را به اهداف مقدسي كه دارند برساند؛ «سال 61 در جريان آزادسازي قصرشيرين به اسارت دشمن درآمدم و 8سال اسير بودم. 2سال از دوران اسارتم در اردوگاه الانبار و 6سال نيز در اردوگاه صلاحالدين سپري شد. وقتي انقلاب فرهنگي به وقوع پيوست من دانشجوي ترم آخر بودم و باتعطيلي دانشگاه و آغاز جنگ تصميم گفتم به خدمت سربازي بروم. با پوشيدن لباس سربازي به جبهه اعزام و در عمليات قصرشيرين اسير شدم. آن زمان ازدواج نكرده بودم و پس از آزادي تصميم گرفتم تحصيلاتم را تا مقطع كارشناسيارشد مديريت دولتي ادامه بدهم. پس از آشنايي با همسرم كه دبير رياضي بود ازدواج كرديم. صاحب 3پسر هستم و خوشبختانه همه آنها در تحصيل علم بسيار موفق هستند.»
علي فرزند اول خانواده در سال چهارم رشته پزشكي مشغول به تحصيل است و عرفان و احسان نيز ميخواهند در اين رشته تحصيل كنند. پدر دوقلوها ادامه ميدهد: باتوجه به علاقه زيادي كه به مطالعه داشتند تا حدودي خيال من و همسرم از بابت كنكور راحت بود. با نزديك شدن به سال كنكور، عرفان و احسان براي خواندن درسها برنامهريزي ميكردند و ما نيز بهعنوان ناظر، نظرات خودمان را درباره برنامهريزي درسي به آنها ميگفتيم. بارها از آنها خواستم اگر نياز به كلاس كنكور دارند اعلام كنند تا آنها را در آموزشگاههاي كنكور ثبت نام كنيم ولي هردو قاطعانه ميگفتند كه نيازي به كلاس كنكور ندارند و كلاسهاي تقويتي كه مدرسه براي آنها برگزار ميكند براي آنها كافياست. برنامهريزي آنها به شكل هفتگي و ماهانه بود و با شركت در آزمونهاي آزمايشي نقاط قوت و ضعف خودشان را شناسايي ميكردند. هميشه در اتاق خودشان مشغول درس خواندن بودند و گاهي اوقات وقتي از آنها ميخواستيم كمي استراحت كرده و كمي هم تفريح كنند مخالفت ميكردند و ميگفتند ما براي رتبه تكرقمي تلاش ميكنيم و براي مهمانيرفتن و تفريح وقت زياد است.
كنكور امسال در مقايسه با سالهاي قبل بسيار سخت بود و بسياري از داوطلبين در پايان جلسه كنكور نااميد از محل آزمون بيرون ميآمدند اما چهرههاي شاد عرفان و احسان نشان ميداد كه بهخوبي از عهده پاسخ به سؤالات برآمدهاند و اين لذتي بوده كه آقاي طاهريفرد آن را فراموش نميكند؛«ما انتظار كسب رتبه تكرقمي براي عرفان و احسان را داشتيم اما باور نميكرديم كه آنها رتبههاي 5و 6كنكور تجربي را كسب كنند. اين آرزوي آنها بود كه رتبههايشان نزديك به هم باشد. خوشبختانه عرفان و احسان هم برادر هستند و هم دوستان خوبي براي يكديگر. آرزوي هر پدرومادري موفقيت فرزندان است و من و همسرم نيز آرزو داريم كه آنها با موفقيت در تحصيلات دانشگاهي بتوانند بهعنوان پزشك متخصص به مردم كشورشان خدمت كنند.»
- برنامه ماراتن كنكور
كنكور شايد يكي از مهمترين فرازهاي زندگي هر يك از جوانان اين سرزمين باشد؛ سد محكمي كه عبور از آن ميتواند تأمينكننده روياها و آرزوهاي كودكي باشد، پس طبيعي است كه بايد برنامهريزي دقيقي هم برايش انجام شود. احسان درباره كنكور امسال ميگويد: با نزديك شدن به سال كنكور همه برنامههايمان را براي موفقيت در كنكور طراحي كرديم. با وجود آنكه من و عرفان از دانشآموزان برتر مدرسه بوديم و هميشه بالاترين نمرات مدرسه متعلق به ما بود، براي كنكور يك برنامهريزي جدي را آغاز كرديم. پس از شركت در چند آزمون آزمايشي، براي يك هفته و يكماه برنامهريزي و آن را مو به مو اجرا ميكرديم و با شركت در آزمون و ديدن نتايج متوجه ميشديم كه براي كدام درس بايد زمان بيشتري بگذاريم. در اين راه پدر و مادرمان نيز بهعنوان مشاوران دلسوز به ما كمك ميكردند. اينكه براي كدام درسها زمان بيشتري صرف كنيم يا چه نكاتي را در زمان تستزدن مدنظر قرار بدهيم از راهنماييهاي آنها بود.
آنها با يك ممارست جدي از كنكور امسال سربلند بيرون آمدند. احسان ميگويد كه گاهي تا 13ساعت روزانه درس ميخواندهاند؛ « درس خواندن براي كنكور با روزي 5ساعت آغاز شد و به روزي 12تا 13ساعت رسيد. روزهايي كه به مدرسه ميرفتيم 5ساعت زمان براي خواندن درس اختصاص ميداديم و در تابستان اين زمان به 12و گاهي اوقات به 13ساعت افزايش پيدا ميكرد. پس از خواندن نماز صبح درس خواندن را آغاز ميكرديم و 15دقيقه زمان براي استراحت اختصاص داده بوديم. بهترين زمان استراحت ما نماز بود. شبها نيز تا ساعت 12شب درس ميخوانديم. برنامه خواب ما هم نظم داشت و تا اذان صبح ميخوابيديم. خوشبختانه با توجهي كه پدر و مادرمان در زمينه مسائل ديني داشتند و روحيه مثبتي كه از انجام فرايض ديني بهدست ميآورديم هميشه سعي ميكرديم سروقت نماز بخوانيم و اعمال دينيمان را بهجا بياوريم. تأثير آن را درماه مبارك رمضان به خوبي احساس كرديم. درماه رمضان وقتي تا سحر درس ميخوانديم قدرت يادگيريمان افزايش پيدا ميكرد.»
احسان ادامه ميدهد: حضور عرفان در كنارم قوت قلب بود و تجربه ثابت كرده است اگر كسي براي درسخواندن همراه شما باشد قدرت يادگيري چندين برابر ميشود. هميشه از خداوند بهخاطر وجود برادري كه هم برادر و هم دوست صميمي براي من بود سپاسگزار بودم. من و عرفان در يك اتاق درس ميخوانديم و براي ما مهم نبود كه بقيه اعضاي خانواده مشغول چه كاري هستند. البته برادر بزرگترمان كه دانشجوي پزشكي است گاهي به ما درباره نحوه خواندن نكات كليدي درس مشورت ميداد. برخلاف برخي كه باسختي درس ميخوانند من و عرفان با علاقه زياد درسها را مرور ميكرديم و نكات مهم درس را يادداشت كرده و به هم ميگفتيم. حضور هر يك از ما براي ديگري قوت قلب بود و هيچگاه نكته مهم درس را از يكديگر پنهان نكرديم. براي يكديگر آرزوي موفقيت داشتيم و اگر كسي براساس برنامه جلو نميرفت به هم تذكر ميداديم. و اين هم يك آرزوي برادرانه از طرف احسان براي عرفان؛ «آرزويم اين بود كه عرفان رتبه بالاتري كسب كند و جالب اين بود كه او همچنين آرزويي براي من داشت. در پايان هر درس، نكات مهم درس را از يكديگر سؤال ميكرديم و در دروس رياضي و فيزيك براي هم مسئله طرح ميكرديم. عرفان گاهي اوقات براي اينكه مرا گير بيندازد سؤالات پيچيدهاي را مطرح ميكرد. البته اين سؤالات كمك بسياري به من كرد تا در جلسه كنكور بتوانم پيچيدهترين مسئلهها را به سرعت حل كنم. در اين مدت مهماني يا مراسم عروسي نرفتيم و پدر و مادر فضاي مناسبي را براي درس خواندن ما فراهم كرده بودند. گاهي اوقات وقتي تلويزيون برنامه مورد علاقهمان را پخش ميكرد، با وجود علاقه زياد سعي ميكرديم از ثانيهها بهترين استفاده را ببريم و يك گام به موفقيت نزديكتر شويم. بهترين زمان تفريح ما نماز مغرب و عشا بود. لحظاتي قبل از اقامه نماز در مسجد حاضر ميشديم و پس از بهجا آوردن نماز با دوستان و هممحلهايها كمي صحبت ميكرديم. بارها پاي خاطرات پدر از دوران 8ساله اسارت نشستيم. پدر سختيهاي زيادي را براي حفظ ارزشهاي اسلام متحمل شده بود و از مبارزاتي كه انجام داده بود براي ما ميگفت. من و برادرم به اين نتيجه رسيده بوديم كه ما هم براي رسيدن به خواستههايمان بايد با مشكلات مبارزه كنيم.» احسان ادامه ميدهد: من در دروس اختصاصي فيزيك و رياضي قويتر بودم و عرفان در درسهاي زيستشناسي و شيمي از من بهتر بود. هيچگاه در اين مدت نياز به كلاسهاي كنكور پيدا نكرديم و دبيران ما در مدرسه به بهترين شكل نكات مهم كنكور را براي ما بازگو ميكردند و با آزمونهاي منظمي كه برگزار ميشد هميشه در معرض آزمون و كنكور قرار داشتيم.
- لذت يك دست فوتبال
وقتي همهچيز براساس برنامهريزي پيش برود ميتوان انتظار نتيجه مطلوبي از آن داشت. احسان و عرفان روز قبل از كنكور براي كسب آرامش به زيارت شاهچراغ(ع) ميروند و با ايمان و اعتقادي كه داشتند هنگام كنكور نيز خدا كمك ميكند و بدون اضطراب كار را تمام ميكنند. وقتي در جلسه كنكور حاضر ميشوند براي موفقيت يكديگر دعا كرده و به هدفشان فكر ميكنند.
احسان خيلي صادقانه و با صداقتي كه از يك جوان ميتوان انتظار داشت، ميگويد: ميخواستم با موفقيت در كنكور در رشته پزشكي تحصيل كرده و بتوانم به مردم محروم خدمت كنم. يكي از آرزوهايم اين است كه بتوانم در مطبم بيماران بيبضاعت را رايگان درمان كنم. لحظه شروع كنكور خودم را به خدا سپردم. خدا اين توفيق را به من داده بود تا بتوانم براي رسيدن به موفقيت تلاش كنم و اكنون زمان رسيدن به اين موفقيت بود. براي حل هر مسئله رياضي يك تا 2دقيقه و 30ثانيه زمان اختصاص ميدادم و خوشبختانه بسياري از سؤالات را نيز درست پاسخ دادم.
و بالاخره يك لذت ناب از نوع پسرانه را بعد از يك سال تحمل سختيهاي درس خواندن تجربه ميكنند؛ «پس از پايان جلسه كنكور با چند نفر از دوستانمان بعد از مدتها فوتبال بازي كرديم. اين بازي براي من و عرفان بسيار دلچسب بود و خستگي يك سال درس خواندن را از تن بيرون كرديم. وقتي پاسخنامه سؤالات كنكور منتشر شد من و عرفان حدس ميزديم كه رتبه خوبي كسب كنيم. چندين بار به سايت سازمان سنجش سر زديم ولي نتايج نيامده بود تا اينكه يكي از دوستانم زنگ زد و گفت كه نتايج آمده و اسم من و عرفان جزو رتبههاي تكرقمي بوده است. در آن زمان حس خوشحالي وصف ناشدنياي داشتم و انگار همه خستگيهاي درس خواندنم از بين رفته بود و تمام مدت خدا را شكر ميكرديم. وقتي كارنامهها روي سايت قرار گرفت مشخص شد كه در درس رياضي 80درصد، فيزيك 92درصد، شيمي 68درصد، زيستشناسي 82درصد، ادبيات 89درصد، معارف 100درصد، عربي 4/78درصد و زبان انگليسي 89درصد سؤالات را صحيح پاسخ دادهام.»
- تحصيل فقط در دانشگاههايكشور
عرفان، برادر بزرگتر، كه 5دقيقه زودتر از احسان به دنيا آمده اين بار در آزمون بزرگ تحصيلي پشت سر احسان قرار گرفته اما ميگويد از اينكه با وجود بزرگتر بودن يك رتبه پايينتر از احسان قرار گرفته است اصلا دلخور نيست؛ «ساعت درس خواندن ما يكي بود و با هم در اين قضيه تفاهم داشتيم و هيچ زمان نميشد كه بنشينيم و لابهلاي زمان درس خواندن حرف بزنيم چون اميدوار بوديم و به هدف خود مطمئن بوديم. بعضيها تصور ميكنند كه در تمام درسها درصدهاي شبيه به هم در كنكور داشتهايم و تنها در يك درس نظري اختلاف درصد داشتهايم درصورتي كه اين طور نيست و درصدهاي ما با هم متفاوت است و علت اصلي كه احسان يك رتبه بالاتر از من قرار گرفت بهخاطر درصد بالايي بود كه در درس زيستشناسي كسب كرد. زيستشناسي يكي از درسهاي اصلي و با ضريب بالا در رشته تجربي است. برادر بزرگمان علي در سال چهارم رشته پزشكي مشغول به تحصيل است و من و احسان هم ميخواهيم در رشته پزشكي ادامه تحصيل بدهيم. تحصيل در پزشكي 7ساله است و بعد از آن بهدنبال گرفتن تخصص خواهيم رفت. البته هنوز بين انتخاب دانشگاه شيراز و دانشگاه تهران مردد هستيم. دانشگاه پزشكي شيراز ازجمله دانشگاههاي معتبر پزشكي است و بايد با مطالعه و مشورت، دانشگاه محل تحصيل را انتخاب كنيم. هدف من و احسان نيز همين است كه در دانشگاههاي كشور تحصيل كنيم و به تحصيل در خارج از كشور فكر نميكنيم. نتايج من در كنكور شباهت زيادي به نتايج احسان داشت. در درس رياضي 95/06درصد، شيمي 88/06درصد، فيزيك 87/08درصد، زيست شناسي 67/04درصد، ادبيات 88درصد، عربي 84درصد، معارف 86/07 و زبان انگليسي 91/07درصد سؤالات را صحيح پاسخ دادم ولي بهدليل اينكه ضريب درس زيستشناسي من كمتر از احسان بود او در جايگاه پنجم قرار گرفت و من نفر ششم كنكور شدم. عرفان توصيهاي هم به دوستانش دارد: داوطلبين كنكور سال بعد بايد توجه كنند كه زمان سريع ميگذرد. سالي كه من و برادرم كنكور داديم گذشت و ديگر تكرار نخواهد شد. داوطلبين سال 95هم بدانند كه اين سال ميگذرد و با پشتكار بهدنبال موفقيت باشند و فراموش نكنند كه فرصتها تكرار نميشود. زمان خود را هم طوري تنظيم كنند كه از عبادت غافل نشوند. بهنظر ما اعمال ديني تراز ديني ما را افزايش ميدهد و بايد داوطلبين از بحث معنويت غافل نشوند.
- درس خواندن اولويت اول زندگي
معصومه تقيخاني، مادر برادران دوقلوي موفق شيرازي است. او كه رمز موفقيت فرزندانش را استعداد و پرورش آنها با باورها و اعتقادات مذهبي ميداند، ميگويد: احسان و عرفان در محيطي پرورش پيدا كردهاند كه حفظ ارزشهاي اسلامي در كنار مطالعه و آشنايي با حقيقت، حرف اول را ميزند. من و همسرم اهل مطالعه و بحث و گفتوگو درباره مسائل مختلف هستيم و طبيعي است كه فرزندانمان هم در چنين محيطي درس خواندن را اولويت اول زندگي ميدانند. من دبير رياضي هستم و تجربه سالها كار با دانشآموزان نشان داده است استعداد ذاتي در موفقيت دانشآموزان بسيار نقش دارد. من هيچ وقت دوقلوها و پسر ارشدم را كه اكنون دانشجوي رشته پزشكي است، مجبور به درس خواندن نكردهام. كنترل و نظارت بر عملكردهاي درسيشان از وظايف من و همسرم بود اما هيچ تهديد و اجباري وجود نداشت. ما بهعنوان ناظران دلسوز سعي ميكرديم آنها را در مسير صحيح هدايت كرده و به آنها در برنامهريزي كمك كنيم.