دوست داري وقتي چيزي را براي كسي تعريف ميكني، نخندد، حرف را عوض نكند. دوست داري مكث كند، سرش را بيندازد پايين و فقط بگويد: «نگران نباش، ايشالا حل ميشه». فقط همين. اينها را فقط انسانهاي دنياديده بلد هستند، آدمهاي همين شهري كه ما با آنها زندگي ميكنيم و خيليهايشان را نميشناسيم، گاهي دقيقا مثل يك دوست ميشوند و مثل يك دوست واقعي سكوت ميكنند.
آقاي احمدي عميقا معتقد است كه سكوت دوست خوب، بيشتر از حرف زدنش است. عينكش را برميدارد و به من نگاه ميكند و ميگويد:« نشسته بوديم در جمع دوستانمان. براي يكي مشكل مالي پيش آمده بود. دست همه هم خالي بود، يكي آن وسط ميگفت از فلاني قرض كن، از بهماني بپرس ببين پول دارد، بقيه هم ساكت بودند. چند صباحي كه گذشت و مشكل مالي دوستمان حل شد، مرا كنار كشيد و گفت احمدي، فلاني چرا فكر ميكرد من به اين راهحلها فكر نكرده بودم؟» كتابش را ميبندد و ميگذارد روي ميز و ميرود برايم چاي بريزد. ادامه ميدهد: «رفيق ما ميدانست ما پول نداريم، فقط آمده بود حرف بزند غم روي دلش نماند». چاي را ميگذارد جلويم و ميگويد: «رفيق بايد شنونده باشد. هرچه شنونده در اين شهر بيشتر باشد، هوا بهتر ميشود، مردم مهربانتر ميشوند. اصلا سكوت نشانه پختگي آدم است. آدم ناپخته حرف زياد ميزند». ميخندد و ميگويد: «مثل من».
سوار تاكسي ميشوم، 2 پسر جوان هم سوار ميشوند. يكيشان ميگويد: «بهنظرت واحدهاي اين ترم رو پاس ميكنم؟ خيلي واحد برداشتم، نگرانم». ديگري مكثي ميكند و ميگويد: «ايشالا پاس ميشه». و بعد سكوت ميكنند و تا مقصد حرفي نميزنند. از ماشين كه پياده ميشوم به اين فكر ميكنم كه تاكنون چقدر حرفزدنهايم باعث ايجاد اضطراب و ناراحتي ديگران شده است. آقاي احمدي راست ميگويد: «سكوت نشانه پختگي انسان است».