گاهي اصلا خودمان هم متوجه آنها نميشويم. گاهي متوجه ميشويم اما آنقدر درگير مسئوليتها و كارهاي روزمره هستيم كه نميتوانيم وقتمان را صرف توجه به آنها كنيم و گاهي متوجه چيزي ميشويم اما نميدانيم كه آن چيز آنقدر مهم است كه مورد توجه ويژه ما قرار گيرد. آموزش مهم است، اطلاعات و آگاهي ما مهم است. خلاصه گاهي نميدانيم چه خطرهايي از بيخ گوشمان رد ميشوند.
يك زن چه صرفا همسر باشد و چهداراي فرزند هم باشد، لازم است خيلي چيزها را بداند. نه فقط درمورد شيوههاي همسرداري يا تربيت فرزند! بلكه در مورد خودش؛ شناخت جسم و روح خودش و آگاهي از خطراتي كه ممكن است زماني برايش پيش بيايد. در درجه اول بايد خودمان براي خودمان ارزش قائل باشيم؛ آنقدر كه بهدنبال كسب اطلاعات و آگاهي كافي در مورد هرگونه مسئله مربوط بهخودمان برويم.
يكي از رايجترين مشكلاتي كه امروزه زنان ما با آن درگيرند، عارضهاي است به نام افسردگي كه يا آن را نميشناسيم، يا نميخواهيم دربارهاش فكر كنيم يا مسئوليتهاي روزمره را مانع توجه به علائم آن ميدانيم و يا اگر هم بدانيم چيست و بفهميم دچار آن شدهايم، گاه آگاهيمان دراين باره كم است و منابع را نميشناسيم. اين عارضه بسيار مهم است. نبايد از آن ترسيد. نبايد نگران خرافاتي چون بيآبرويي در اين زمينه شد. آنچه ما آبرو ميخوانيم، اينجا ميتواند براندازنده زندگيمان باشد. نبايد آن را كوچك شمرد و نسبت به آن بيتفاوت بود.
راههاي بسياري براي مقابله و پيشگيري اين عارضه وجود دارد. بايد بخواهيم كه اين راهها را بدانيم و بهدنبال يادگيري تمام نكات مهم در اين زمينه باشيم. بعضي چيزها در ظاهر كم اهميت هستند. اما اگر مطالعه كنيم و آموزش ببينيم، آنوقت ميفهميم كه ميتوانند از پراهميتترينها تلقي شوند.
بيحوصلگي، بيانگيزه و بيتفاوت شدن، بداخلاقي، كم يا زيادشدن فاحش خواب، اضطراب و نگرانيهاي بيهوده، زياد و ناگهاني، ترسهاي بيمنشأ، نااميدي،پوچي زندگي، تمايل به گريهكردن مدام، احساس خستگي و سردي، منزوي شدن و كنارهگيري از هر جمعي و... همه اينها ميتوانند از علائم اوليه افسردگي باشند. اگر سريع به مواجهه با آنها برويم، قابل پيشگيري و رفع هستند. اگر بپنداريم چيز مهمي نيست يا به هر دليل منطقي يا غيرمنطقي نخواهيم به آن محل دهيم، ممكن است همچون سياهچالي شود كه ديگر ندانيم چگونه و نتوانيم كه به اين راحتيها از آن خلاص شويم. الان در دنيا و در كشور ما، راههاي بسياري براي كمك به بهبود اين عارضه وجود دارد. كافياست بخواهيم. اگر براي خود دلايلي داريم كه ترجيح ميدهيم اين عارضه يا علائم آن را ناديده بگيريم، حتما ابتدا به خانواده و فرزندانمان فكر كنيم. اگر خودمان روزي غرق در ناتواني و يأس شويم، چگونه بايد از خود توقع داشته باشيم كه براي ديگران در زندگي مفيد باشيم؟
نظر شما