آدمي در مسير زندگي همواره با موضع اعتدال و نيروهاي گريز از آن، يعني افراط و تفريط، دست و پنجه نرم ميكند. امام علي(ع) چه زيبا اين موضع را با ما در ميان ميگذارد: قلب، پاره گوشتي به رگ حيات انسان و از شگفتانگيزترين اعضاي او است. قلب آدمي زمينههايي از حكمت و ضد آن را در خود جاي ميدهد. پس اگر اميد در آن پديد آيد، طمع خوارش سازد و اگر طمع هجوم آورَد، حرص هلاكش سازد و اگرنااميدي چيره شود، اندوه از پايش درآورَد و اگر خشم بر او عارض شود، تندخويي حاكم شود، و اگر رضامندي او را خوشبخت سازد، عنان اختيار از كف دهد، و اگر ترس او را فراگيرد، دست روي دست گذارد و اگر امنيت دامنگستر شود، غرور و غفلت آن را از او ربايد و اگر مصيبتي بدو رسد، جزعوفزع رسوايش كند و اگر به مالي دست يازد، طغيان كند و اگر دچار تهيدستي شود، در دام بلا افتد و اگر گرسنگي او را به ستوه آورَد، ناتواني زمينگيرش كند و اگر سيري از حد گذرد، پرخوري او را بيازارد. پس هر كوتاهي او را ضرر رسانَد و هر تندروي براي او فساد آورَد.(حكمت105)
در منظر امام دواي اين درد، اعتدال است. ميانهروي گريزگاه آدمي از افراط و تفرط است: (اي انسان!) پس راه ميانه در پيش گير كه رهايي در همان است... .(خطبه16)
رعايت اعتدال نزد يكايك افراد جامعه، امت معتدل را پديد ميآورد. امت معتدل امتي است كه در امر دين تسليم و نسبت به دستورات الهي ميانهرو و معتدل است. افراط و تفريط در امور اجتماعي باعث برهمخوردن تدريجي تعادل در زندگي شده و در نهايت كانون اجتماع را بر هم ميزند. ازاينرو حتي در امر حكومت فرمودند: كاري كه بايد بيش از هر كار ديگر دوست داشتهباشي، اعتدال و ميانهروي در حق است.(نامه53) اين همه تأكيد بر اصل اعتدال بيانگر اين حقيقت است كه قانون توازن، تعادل و اعتدال بر سراسر نظام هستي حكمفرما بوده و آن، دليل استواري جهان، جامعه و نفس انساني است.