تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۴ - ۱۶:۲۶

همشهری آنلاین: مراسم رونمایی مجموعه شعر آذر اسدی کرم و افتتاحیه نمایشگاه بهنام ولدوند برگزار شد.

گالری ساربان جمعه شلوغی را پشت سر گذاشت. همزمانی افتتاحیه نمایشگاه نقاشی بهنام ولدوند با عنوان «مترسک های نقاش خیابان چهل و چندم» و رونمایی مجموعه شعر کوتاه «بی صورت و رگ» اثر آذر اسدی کرم افراد مختلفی را از طیف‌های مختف راهی این گالری کرد.

این مراسم با صحبت‌های بزرگمهر حسین پور شروع شد. حسین پور که کاریکاتوریست است در ابتدای این مراسم درباره با زبان طنز درباره شعرهای مجموعه «بی صورت و رگ» صحبت کرد: چند روز پیش که این کتاب به دست من رسید با توجه به حال و هوای عاشقانه شعرها می خواستم چند شعر برای همسرم بخوانم. در اولین شعر نوشته شده بود، «موهایم» خب من چون مو ندارم ادامه ندادم. در دومین شعر نوشته شده که «موهایم را بین دست هایت نقاشی کن» خب همان مشکل مو نداشتن من باعث شد این شعرم را هم نتوانم بخوانم. خانوم وقتی شعر می گویید به کچل ها هم فکر کنید.

حسین پور در بخش دوم صحبت‌هایش درباره نقاشی های بهنام ولدوند گفت :« کارهای بهنام خیلی ایرانی است و خیلی به انسان آرامش می‌دهد این قدر که من دلم می خواهد بهنام در رودربایستی یکی از کارهایش را بدهد من ببرم خانه. ولدوند یکی از ایرانی‌ترین نقاش‌های ایران است. او در حالی که آبستره و رنگ و نقاشی مدرن را می‌شناسد، از همه این دانشش استفاده می‌کند و فضایی را خلق می‌کند که به فضای ایران هم بسیار نزدیک است.»

مرجان فولادوند نویسنده و پژوهش گر ادبی سخنران بعدی این مراسم بود. فولادوند با اشاره به سابقه روزنامه نگاری آذر اسدی گفت :« در تمام سال هایی که من آذر را به عنوان کسی که دغدغه کار اجتماعی برای همه مردم ایران داشته، با توجه به نثر و دیدگاهش توقع داشتم که داستان بنویسد. با خواندن شعرهای آذر می توانم بگویم که جان شعرهای آذر قصه گوست. وقتی می گوید «قفسم، پرنده ام، پروازم، من را از نمی شود جداکرد.» جایی است که روح خبرنگاری آذر حضور دارد. اینجاست آذر فقط از تجربه خودش نمی گوید او حال انسان خاورمیانه در دنیای معاصر را می گوید. وقتی می گوید« شخم می زنی/ ذره ذره ام را/ در من دانه می کاری/ و نمی باری» تنها حرف آذر نیست. بیان ناامیدی همه زنانی است که آذر درباره شان خبر و گزارش نوشته. وقتی در شعری کوتاه می نویسد «.../ یعنی تو هم می میری!» شعری تاویل پذیر سروده. شعری که پایان یک قصه نگفته است. گیرم که هیچ وقت دانشکده های ادبیات آن را به عنوان شعر قبول نکنند.»

سخنران بعدی مراسم سید عبدالجواد موسوی، روزنامه نگار و شاعر بود. موسوی با اشاره به نقاشی های ولدوند گفت: «من به عنوان مخاطب ذوقی نقاشی به شدت از این نمایشگاه لذت بردم. از دوستان نقاش دیگر هم شنیدم که از کارها بسیار لذت برده بودند.»

موسوی درباره مجموعه شعر «بی صورت و رگ» و شعرهای آذر اسدی گفت :«ما آذر اسدی را به عنوان روزنامه نگار می شناسیم و این یک بلا دارد. آفتش این است که کارهای ادبی روزنامه نگارها کمتر دیده می شود. شعرهای این مجموعه کوتاه است. در این روزگار اغلب افراد از سر ناتوانی شعر کوتاه می گویند. اما تامل در کارهای خانم اسدی نشان می دهد که شاعر با آگاهی این قالب را انتخاب کرده . شعرهایی که به لحاظ مفهومی با ادبیات کلاسیک پیوند دارد. وقتی می گوید «شاید روزی دلش خواست ببارد این ابر/ شاید.../ دلم روشن است/ به تیرگی اش» زبان جدیدی است برای بیان مفهوم پایان شب سیه سپید است. امیدوارم این مجموعه خوانده و نقد شود تا ویژگی هایش شناخته شود. »

در بخش بعدی مراسم داوود فرشباف رواسانی، خوشنویس با اشاره به کارهای ولدوند گفت: برداشت من این است که تمام این تاش های قلم برگرفته از باطن زیبای آقای ولدوند است. کارهایی که من دیدم از نظر هنری و تکنیک نقاشی بی نظیر است. او نشان داد که اگر بخواهد کار رئال هم بکند، اثر بی‌نظیری خلق می‌کند. این کارها یک هنجارشکنی بسیار زیباست. از نظر هنری کارهایی که دیدم به ایشان تبریک می گویم نکته جالب این نمایشگاه پیوندی بود که بین شعرهای خانم اسدی و نقاشی‌های آقای ولدوند احساس کردم.

این استاد خوشنویسی در بخش دیگری از سخنانش اضافه کرد: شاید خیلی‌ها از شب زنده داری‌های آقای و بسیاری نقاشان دیگر خبر نداشته باشند، اما من خبر دارم که ایشان هیچ اوقات فراغتی ندارند و این تابلوها محصول بسیاری شب زنده داری‌ها و روزهای تعطیل ایشان است.

علیرضا روشن، شاعری است که صدایش هم طرفداران زیادی دارد. روشن در پایان مراسم از اسدی خواست که تفالی به مجموعه شعرش بزند و شعر از این مجموعه را برای حاضران خواند.

نمایش نقاشی‌های بهنام ولدوند تا 27 مهرماه در گالری ساربان از ساعت 4 تا 8 ادامه دارد.