بسياري از ترسها در زمره ترسهاي ناپسند هستند كه بايد بر آنها غلبه كرد و اين قبيل ترسها ريشههاي گوناگوني دارد. براي مثال يكي از اين ريشهها آمار و اطلاعاتي است كه در كشور ما در زمينه ازدواج و طلاق داده ميشود. مثلا اگر گفته شود امسال 4ازدواج ثبت شده است و يك طلاق، بلافاصله آن شخص در ذهنش نتيجه ميگيرد كه از هر 4ازدواج يكي به طلاق منجر ميشود و اين منجر به ترس و واهمه كاذب او از ازدواج ميشود. حال آنكه جوانان بايد بدانند كه اين آمار تفسير خاص خودشان را دارند و اگر طلاق به اين ميزان ثبت شده است اين به اين معنا نيست كه كل ازدواجهاي اين طلاقها هم در آن سال انجام گرفته بلكه ازدواج مربوط به اين طلاقها از سالهاي پيش بوده و طلاقشان در امسال بوده پس نتيجهگيري نسبت يك به4 براي طلاق به ازدواج غلط است. هنگامي كه جوان با اين آمار و ارقام روبهرو ميشود قبل از نتيجهگيريهايي كه عمدتا منجر به موضعگيري منفي اوست بهتر است با يك مشاور يا كارشناس آگاه به اين زمينهها صحبتي داشته باشد.
يكي ديگر از علل ترس و واهمه از ازدواج، همنشيني با كساني است كه پيش از اين تجربيات تلخ و شكستهايي در زندگي داشتهاند و اين افراد با منفيگويي خود، جوان را از ازدواج زده ميكنند و ذهنيت او را نسبت به اين امر مقدس كاملا خراب ميكنند. در چنين مواقعي بر شخص واجب است كه از آن دوست كمي فاصله بگيرد و نشست و برخاست با او را كنترل شده پيگيري كند تا اين تأثيرگذاري به حداقل برسد.
مورد ديگري كه موجب دوري جوانان از ازدواج ميشود حوادث تلخ و ناگواري است كه در خانواده آنان به سبب ازدواج رخ داده است و آن شخص به سبب مشاهده عواقب يك كار ناصحيح از نزديك، نوعي از ترس و واهمه در او ايجاد ميشود. در چنين مواقعي خانواده با رفتاري حساب شده و اطرافيان با مشورتهاي لازم و صحيح و حتي با مشاورههاي اصولي بايد به آن جوان تفهيم كنند كه آن تجربه نزديك به تو، منحصر و خاص در يك فرد بوده و بهصورت منطقي قرار نيست براي تو نيز تكرار شود و شما با تحقيق و تفكر و اقدام حساب شده و همچنين با توكل بر خدا ميتوانيد انتخاب خوب و سعادتمندانهاي داشته باشيد.