در زماني كه گروهي از مردم دختر را ننگ ميدانستند و دخترانشان را زنده در خاك ميكردند، رسولالله نهتنها دخترش را بسيار دوست ميداشت كه در هر فرصتي اين علاقه را ابراز ميكرد و حتي بارها گفت من از فاطمه بوي بهشت ميشنوم.
در روزگاري كه عربي سخن گفتن و لهجه فصيح عربي شرط اول عضويت در جامعه به شمار ميرفت رسولالله ياراني چون بلال حبشي و سلمان فارسي و صهيب رومي داشت و ماريه قبطي را به همسري گرفت كه هيچيك عرب فصيح بهحساب نميآمدند. زماني كه گروهي به بلال ايراد گرفتند كه چرا در اذان واژهها را درست تلفظ نميكند و با اين روش ميكوشيدند فضيلت اذان گفتن را از يك غيرعرب سياه بستانند، رسولالله گفت سين بلال شين است و به تلفظ او ايراد نگيريد.
هم او بود كه گفت سلمان منا اهلالبيت. سلمان اهل خانه ما است. در حاكميت رسولالله در مدينه اقليتهاي ديني از چنان حدي از آزادي و امنيت برخوردار بودند كه حين گذشتن رسولالله از گذرها، لباس او را آلوده ميكردند و كسي متعرضشان نميشد.
در زمان وصي او اميرمومنان بارها به او ايراد گرفتند كه چرا به ايرانيان نومسلمان پر و بال ميدهد.سالار شهيدان، غلام سياهش جون را هنگام شهادت در آغوش گرفت، او را دعا كرد و بوسيد.
او حتي يكبار نگفت جاي زن در ميدان جهاد نيست و زنان و كودكان خانوادهاش را همراه خود نگاه داشت. وقتي مادر وهب وسط ميدان جنگ ايستاد و رجز خواند و چندي از سپاه دشمن را با دست خالي تاراند، سالار شهيدان به او نگفت تو نبايد جهاد كني، گفت اكنون تو جهادت را كردي، به خيمه برگرد.
اگر كسي ديگران را بابت زبان، لهجه، رنگ، گروه و جايگاه اجتماعي با جنسيتشان تحقير ميكند بايد باخبر باشد خلقش هر چه باشد حسيني نيست.