آدمها در خانههای شیک زندگی میکنند و در ماشینهای مدلبالا حرکت میکنند و به ذهنشان هم نمیرسد که یکجای کار میلنگد؛ تا اینکه یکروز از درون، احساس خالیبودن میکنند و متوجه میشوند معنای زندگی و خوشبختی و شادی را گم کردهاند. راستی، تو هیچوقت از خودت سؤال کردهای که «آیا من خوشبختم؟». در اینجا چند راه ساده برای بهیاد آوردن شادی و خوشبختی معرفی شده است.
- خوشبختی یعنی رؤیاها
برخلاف تصور خیلیها معنی زندگی خوشبخت دقیقاً یک زندگی آسان نیست! بنابراین بهدنبال انتخابهای راحت، آسان و دمدستی نباش و بهدنبال رؤیاهایت برو. بهترین کاری که در زندگی میتوانی بکنی این است که با تلاش و پشتکار، خواستهی قلبیات را دنبال کنی. نگران ریسک و خطرکردن نباش و به این هم فکر نکن که ممکن است چه اتفاقی بیفتد، چون اگر با این فکرها دست روی دست بگذاری، هرگز اتفاقی نخواهد افتاد.
- خوشبختی یعنی کودکی
همیشهی همیشهی همیشه دلیلی برای سپاسگزاربودن هست و همیشه چیز جالبي وجود دارد که بخواهی یاد بگیری. از کلاسهای مختلف و جورواجور صحبت نمیکنم، منظورم خود دنیا و زندگی است. سعی کن دنیا را با چشمهای سالهای کودکیات دوباره کشف کنی؛ چشمهایی که دنیا را همانطور میبیند که هست. با زیباییهای رنگارنگ در همهچیز، از زندگیهای کوچک عکسها در یک آلبوم خانوادگی گرفته تا زیبایی گلها و رنگینکمان و حیوانات و... توانایی یافتن زیبایی در چیزهای کوچک میتواند به یک خانه شادی ببخشد، یک رابطه را ماندگار و زندگی را دوستداشتنی کند.
- خوشبختی یعنی آزادی
آدمهایی که در زندگیشان آزادترند، معمولاً بیشتر از بقیه احساس خوشبختی و شادی میکنند. پس با جسارت و شجاعت بهسمت چیزی قدم بردارکه خوشحالت میکند و نگران موفقنشدن یا دلشکستهشدن نباش. یادت باشد که تو نمیتوانی خوشحال و خوشبخت باشی، مگر اینکه گاهی هم ناراحت و غصهدار باشی. نور برای نوربودن نیاز به تاریکی هم دارد!
- خوشبختی یعنی با هم بودن
یادت باشد که نمیتوان خوشبختی را بر بدبختی دیگران بنا کرد! تو وقتی میتوانی خوشحال و خوشحالتر باشی که بقیه هم غصهدار و درگیر مشکلات نباشند. بنابراین سعی کن از صدایت برای مهربانی استفاده کنی، از گوشهایت برای گوشدادن و همدردی، از دستهایت برای دادن و بخشیدن، از ذهنت برای بازبودن و پذیرفتن و از قلبت برای دوستداشتن و عشقورزیدن. بهجای اینکه دیگران را به پایین هل بدهی، دستشان را بگیر و از زمین بلندشان کن.