اگر اين حرف را بپذيريد، آن وقت است كه ميتوانيد بسياري از معضلات جامعه امروز را درك و تفسير كنيد. چرا رشوه دادن رايج ميشود؟ چرا نزولخواري فراوان ميشود؟ چرا انواع فسادهاي اقتصادي كوچك و بزرگ، زياد ميشود؟ چرا هيچكس از وضع موجودش راضي نيست و حس ميكند هرچه ميدود باز به بهشت آرزوهايش نميرسد؟
به اين فرمول علمي توجه كنيد: يكي از اصليترين دلايل فساد اقتصادي در جوامع، فاصله زياد بينخواستهها و نيازهاي مردم با امكانات تحقق اين نيازهاست.
ممكن است خيليها در سطح درآمدي پاييني باشند اما ياد گرفته باشند هيچ وقت باحسرت به بالادست خود نگاه نكنند و درگير اين جمله خطرناك نشوند كه مگر چه چيز من از بقيه كمتر است؟ البته آدمها بايد بكوشند روزبهروز وضعيت خود را ارتقا داده و با كار و تلاش به زندگيشان در بعد مادي و معنوي رونق بدهند. اما بحران آنجاست كه ثروتمندان جامعه دست به بازي خطرناكي ميزنند با عنوان نمايش پولداري! كمكم پولدار بودن براي عدهاي نوعي شخصيت اجتماعي محسوب ميشود.
وقتي پولدارها با ماشينهاي چندصد ميليوني در خيابانها مانور تجمل بدهند، وقتي آنها ميليونها تومان خرج نمايساختمان و دكوراسيون منزلشان كنند، وقتي آنها ساعتهاي مچي چند ميليوني و موبايلهاي زر نشان خود را مدام در چشم فقرا بكوبند، آن وقت است كه آب از دهان جوان كمسنو سال جوياي كار راه ميافتد كه مگر من چه چيزم از بچه پولدارها كمتر است؟
پس تصميم ميگيرد تمام پولهايش را جمع كرده و فقراتي هم مقروض شود تا بتواند در پاساژهاي برند پرسه زده و تيشرت و شلوارهاي چندصد هزارتوماني به تن كند تا در اين رقابت براي خود جايي دست و پا كند. اين چنين است كه وقتي حجم نيازها بزرگتر از امكان ارضاي نيازها باشد در نتيجه انحراف ايجاد ميشود. از اين جهت جامعهشناسان ميگويند احساس نابرابري مهمتر از خود نابرابري است. اين احساس است كه انواع و اقسام ناهنجاريها را ميآفريند و هيچ پليس و دادگاه و بازرسي نميتواند از حجم آن بكاهد. چون دره عميقي ايجاد شده كه همه را ميبلعد. حواسمان به اين دره عميقي كه روبهرويمان ايجاد شده، باشد!