بريد قدم بزنيد و از اين هوا و رنگها لذت ببريد.» اگر سوار تاكسي يا خودروي خودتان هستيد و راديو روشن است و اين جملهها وسط ترافيك اعصابتان را به هم ريخته است، حق داريد. وقتي كسي بدون توجه به شرايط بد من و شما و يكطرفه و بياينكه صدايمان را بشنود نغمههاي شادمانه ميخواند، من و شما هم عصبي ميشويم. برخلاف تصور معمول، اين ادايي نيست كه ما امروزيها از خودمان درآورده باشيم. در مثنوي نيز ناشنوايي به عيادت همسايه بيمارش ميرود:
گفت «چوني؟» گفت «مُردم» گفت «شكر»/ شد ازين رنجور پر آزار و نكر
كين چه شكرست او مگر با ما بد است؟/كر قياسي كرد و آن كژ آمده است
بعد از آن گفتش «چه خوردي؟» گفت «زهر»/گفت «نوشت باد» افزون گشت قهر
بعد از آن گفت «از طبيبان كيست او/كه هميآيد به چاره پيش تو؟»
گفت «عزرائيل ميآيد، برو»/گفت «پايش بس مبارك شاد شو»
راديو هم ناشنواست و مُردم گفتن ما را نميشنود و در جوابش ميگويد شكر. اين وضع دوستنداشتني است. دوستنداشتنيتر اينكه ما هم اين سوي ديوار و شيشه نشسته باشيم و در برابر آنهاي ديگر كه بيرون هستند ناشنوا باشيم. هوا سرد شده است. سرما نه طاقتسوز كه استخوانسوز است. كساني در اين شهر هستند كه سرپناهي ندارند. گمان نكنيد كه فقط معتادان در اين وضع هستند؛ نه. آسيبديدگان اجتماعي بسيارند و معتادان تنها گروهي از آسيبديدگان اجتماعي هستند، سرما هم مقصر و بيتقصير را سوا نميكند؛ رنجور و قوي را سوا ميكند.
بيماران، كودكان و سالمندان در برابر سرما آسيبپذيرتر هستند. شهرداريها به اين آسيبديدگان خدماتي ميدهند اما توان آنها نيز محدود است. ما هم ميتوانيم در اين كار مفيد مشاركت كنيم. تلفنزدن به ۱۳۷ و قرار گذاشتن و دادن چند پتويي كه در خانه استفاده نميكنيم يا لباس گرم براي اين آسيبديدگان، سادهترين كاري است كه از ما ساخته است و اثر خوبي نيز دارد. همه اهل يك شهر هستيم. به هم كمك كنيم.
نظر شما