مسئوليتها آنچنان در وجود ما تنيده است كه ديگر به آن چون عاملي واداركننده نمينگريم. بهراستي چه چيزي انسانها را در قبال زندگي مسئول كردهاست؟ خاستگاه مسئوليت در فرهنگ زندگي چيست؟
مسئوليت و اين احساس فراروي، از عقل و وجدان آدمي سرچشمه ميگيرد. از اينرو آدميان، فارغ از هر مذهب و مرام، اين پديده را چون ارزشي ميپسندند و تلاش ميكنند به آن پايبند باشند.زندگي اجتماعي چون جادهاي دوطرفه است و حق و تكليف نيز همبسته يكديگرند. جامعه سالم جامعهاي است كه شهروندانش نسبت به يكديگر مسئوليتشناس و مسئوليتپذيرند و از قانونشكني و تجاوز به حقوق يكديگر ميپرهيزند.آدمي فارغ از حكم عقل، از راه وجدان نيز متعهد به مسئوليتشناسي است؛ وجدان كه چون هدايتگري دروني همواره با انسان سخن ميگويد و از درون خويشتن پندش ميدهد. وقتي آدمي مسئوليتي را ميپذيرد، از طريق وجدان خويش نيز به مسئوليتشناسي متعهد ميشود.
اما مسئوليت بر چه اساسي شكل ميگيرد؟ جوابي كه مكتب نهجالبلاغه آشكارا از آن پرده برميدارد، اين است كه مسئوليت، بر محور حق شكل ميگيرد. تن دادن آدمي به حق در برابر هر ذيحقي، از هر مسلك و مذهبي كه باشد و انجام مسئوليتهايي كه نسبت به ديگران وجود دارد، اصل اساسي در اداي تكليف و تعهد است.اين امر بهخودي خود امري بديهي و آشكار است اما آنگاه مشكل ايجاد ميشود كه منافع انسانها، با موضع حق در تناقض قرار ميگيرد. در چنين شرايطي اجراي حق و انجام مسئوليت و انتخاب آن امري سهل و آسان نخواهد بود، ازاينرو امامعلي(ع) در فرازي، حق را در توصيف و گفتار، امري گسترده، اما در ميدان عمل و انجام، امري خطير و تنگ توصيف ميكند(خطبه207).
ميدان عمل در عرصه مسئوليتهاي زندگي، گذرگاهي سخت و صعب است اما اين تناقض، ميدان آزمون انسانهاست؛ انسانهايي كه بايد با انتخاب خود گامهاي سعادت يا شقاوت را برگزينند. امام(ع) چه زيبا فرزند خويش را به اين انتخاب سترگ فراميخوانند؛ ...(فرزندم!) جان خويش را با پايداري در راه حق كارآزموده كن. چه زيباست فرشته صبر، آنهم در راه حق!... (نهجالبلاغه، نامه31).