در دورهای که پیدایش اختراعات و نو آوریها شتابی بیشتر از گذر زمان میگیرند، فواصل زمانی بین پیدایش انقلابها و تحولات فرهنگی کوتاه است و از آنجا که فرهنگ یک جامعه زیر بنای رویکردهای اجتماعی، اعتقادی و ارزش باوری آن است، لذا به صراحت میتوان گفت که خطر انحلال و انزوای باورهای انسانی، که در قالب فرهنگ آن شکل میگیرد تا بدین اندازه محتمل و نزدیک نبوده است.
تولید انبوه رسانهها با سرعت و کیفیت بالا به روند این تغییرات سرعت بیشتری داده است. روزی که نظریه پردازان مکتب فرانکفورت[1] نگاه به فرهنگ را از دریچه (صنعت فرهنگ) میسر دانستند به خوبی از تاثیرات پیشرفت تکنولوژی در زیر ساختهای ارزشهای انسانی واقف بودند و این بیثباتی و عدم بهره مند بودن از چهارچوبی روشن، پیرامون فرهنگ را،برای آینده پیش بینی کرده بودند.
از این نقطه نظر تعریف فرهنگ کاملا وابسته به قدرت و نفوذ رسانههای دیداری و شنیداری بر روح و روان مخاطب خویش است. در گذشته ای نه چندان دور زمانی که هنوز بشر تجربهای از انقلاب صنعتی نداشت و سرعت پیدایش تحولات و نوآوریها به این شدت نبود ضمیر و خود آگاه انسانی زمان باسازی و منطبق کردن خود با تغییراتی که به کندی رخ میداد را داشت. باورهای انسان آن دوره همچون لوحی سنگی بود که به آرامی تغییرات روی آن حک می شد و آن طور که باید شکل میگرفت ولی امروزه این تغییرات بدون مقدمه میآیند و میروند. ذهن و تفکرات بشر امروزی همانند خمیری میماند که در دست کودک نوپای زمانه که فرصت رشد و بلوغ به آن داده نمیشود مدام در حال تغییر شکل است وچه بسا این همه بیثباتی و تحولات از او دیوانهای غیر قابل مهار بسازد. (البته هم اکنون نیز میتوان نمونههایی از این جنون را در قالب گروهای تندرویی مثل داعش دید که با بهرهمندی از تکنولوژی هوشمند نظامی - تصویری و استفاده از آن ، توانسته به اهدافی نیز نائل شود).
سوال اینجاست که آیا می شود بر خلاف جریان بی وقفه رود حرکت کرد؟ آیا میتوان سدی بر سر راه آن ساخت و آرام آرام از دریچه کوچک آن شتاب را با سرعت دلخواه هماهنگ کرد؟ آنچه روشن است پاسخی است منفی. این گونه سوالات برخاسته از آشفتگیهای ذهنی بشر امروزی است، وقتی خود را در تنگنای فشار و هجمه تحولات سرسام آور پیدا میکند. پس راه حل چیست؟ چگونه میتوان از این گرداب پر سروصدا به سلامت گذشت؟
اگر روند پییدایش و نوآوریهای عصر حاضر، لجام گسیخته در حال پیشرویست، به نظر تنها یک راه میتواند نجات بخش زیر ساختهای یک جامعه باشد و آن مدیریت بنیادی و صحیح فرهنگی است. اگر واقع بین باشیم هر رویکردی دو وجه مثبت و منفی را توامان به همراه دارد و اگر در این راستا بتوانیم فواید آن را از وجه منفی ، تمیز دهیم نصف راه را رفتهایم . قدم بعدی میتواند به کار گرفتن قدرت مثبت آن در مسیرهای از پیش تعریف شده باشد. اما چطور میتوان به این مهم رسید؟
یکی از راهها این است که شناخت خود را از آنچه در حال اتفاق افتادن است بالا ببریم ، بتوانیم تغییرات را آنالیز کنیم و عوامل تقویت و ضعف آن را شناسایی کنیم. اگر این تغییرات باعث ارائه تعریف جدیدی از فرهنگ شده است پس اکنون از ابزارهای فرهنگ به شمار میرود یا به تعبیر بهتر از پستمن (1985) به ابزار مکالمه فرهنگ تبدیل شده است. "مشخصترين راه براي درك هر فرهنگ مطالعة ابزار، مكالمة آن فرهنگ است ، تلويزيون و اينترنت اكنون ابزار قدرتمندي هستند كه به كمك تصاوير و در مورد تصاوير آموزش ميدهند".(Postman, 1985)
به جرات میتوان گفت تصویر از قدرتمندترین ابزارهای فرهنگی جوامع پیشرفته است که طی فرایند دیدن معنی مییابد. امروزه فرهنگ با فعل دیدن تعامل بی سابقه ای دارد. میل و گرایش به دیدن امروزه بیش از هر دوره است. "برای مردم امروز با توجه به شیوه قالب برای ارائه و انتشار افکار، یک چیز بیش از همه اهمیت دارد و آن دیدن است . مردم در این دوران به دیدن بیش از شنیدن اهمیت میدهند و اطلاعات بیشتر را نیز از طریق دیدن دریافت میکنند تا مطالعه و تحقیق یا خواندن و شنیدن. مردمی که عادت دارند هر شب شام خود را در حال تماشای تلوزیون و ماهواره و..... غیره بخورند". (نوذری- افضل طوسی، 1388).
در نتیجه فرهنگ جامعه امروزی از تصویر و ارتباطات تصویری بیش از گذشته تاثیر می پذیرد. زبان امروز فرهنگ زبان تصویر است مردم در این دوران بیش از گذشته، به تعبیر با چشم دیدن، مطمئنتر از شنیدن است صحه گذاشته اند و چه خوب نیکولاس میرزوف از صاحب نظران به نام مقوله دیدن این مردم را به مردمی تماشگر تعبیر کرده "در جامعه تماشگر ما خریدار تصویر بیش از موضوع هستیم ". (Mirzoeff, 1999:27)
این گرایش به دیدن موجب پیشرفت در صنعت تصویر شده است. هم اکنون ابزارهای پیشرفته تولید تصویر فراهم است و عليرغم تنوع بسیار زیاد باز هم در دست تولید و ارتقای کیفیت است. بنابراین نوع و نحوه برخورد جامعه با مقوله دیدن بسیار متفاوتتر از گذشته است.
برخلاف این مدعا که تغییر در فرهنگ معاصر موجب تغییر در فرهنگ دیداری شده است (ملک افضلی ، 1386) درست آن است که بگوییم تغییرات در ارزش گذاری و الویتهای دیداری موجبات تغییرات فرهنگی را فراهم ساخته است "فرهنگ دیداری با توجه به تکنولوژی روز در ارسال اطلاعات و حتی ایجاد سرگرمیها، از دریچه چشم مردم آرام آرام فرهنگ عمومی را تغییر داده و گاه آن را ضعیف و تخریب می کند زیرا امروزه مردم بیشتر از آنکه بخوانند یا بشنوند ترجیح می دهند ببینند و این آسانترین شیوه انتقال فرهنگی آن هم با سرعت نور است" (نوذری- افضل طوسی، 1388).
یکی از مهمترین اتفاقات قرن بیست ویکم را میتوان نزدیک شدن دو حوزه فرهنگ و تصویر دانست. مجاورتی بیسابقه که حافظه تاریخی کمتر نمونههایی از آن به یاد دارد. در گذشته طرفداران تصویر از هر نوع آن فقط به جنبه های زیبایی شناختی و تاریخی آن مشغول بودند به عبارت دیگر نحوه مواجهه با تصویر شخصی محسوب می شد سبکها و روشها می آمدند و میرفتند بیآنکه تغییراتی بنیادی در حوزه وسیعی مثل فرهنگ ایجاد کنند. در بهترین حالت میتوان از آنها در نقش یک ناجی و پیامبر اخلاقی که سعی در بهبود و یا تغییر موضوعی را داشت نام برد برای مثال میتوان از پروژه عکاسان امنیت مزارع آمریکا (1930) موسوم به FSAَ نام برد که با ثبت تصاویری اثر گذار وضع نابسامان کشاورزان را به نمایش گذاشت یا به تصاویر ثبت شده توسط لوئیسهاین[2] (19-1917) اشاره کرد که با به تصویر کشیدن کار کردن غیر قانونی کودکان، آن را به قضاوت عموم درآورد.
امروزه اثرات و نتیجه نزدیکی دو حوزه فرهنگ و تصویر در تار و پود جوامع پیشرفته کاملا مشهود است "به نظرمیرسد زبان تصویر در فرهنگ جهانی و منطقهاي بیش از زبان کلامی ملتها مشتري دارد. تکنولوژي رسانهها نیز بر اهمیت وسلطه بیان تصویري میافزاید". (نوذری- افضل طوسی، 1388) اگر بتوان این تعامل را به صورت هدفمند در اختیار گرفت بدون شک میتوان به یکی از همان مولفههای مثبت و پرقدرت این رویکرد جدید که حاصل از پیوند تصویر با فرهنگ است رسید، رویکردی که پیشتر از این از آن، به فرهنگ دیداری یادکردیم. طبق آنچه قبلا نیز گفته شد برای به سلامت گذشتن از این بی ثباتیها باید شناخت جامعی از ابزارهای فرهنگ داشت. لذا مطالعه تصویر در مجاورت فرهنگ که همان فرهنگ دیداری را شکل می دهد ضروری به نظر میرسد.
- فرهنگ دیداری: VISUAL CULTURE
"فرهنگ دیداری مقوله ایست فراتر از مطالعه تصویر، که در مواجهه با مخاطب در دو مرحله عمل میکند. در مرحله اول قطعا مانند چشم اندازی است که در آن جهان تصویر به تولید معنا، ایجاد و حفظ ارزشهای زیبا شناختی، کلیشههای جنسیتی و روابط قدرت درون فرهنگ میپردازد و در سطحی دیگر مخاطب متوجه میشود که با وسعت گرفتن دامنه دیداری حوزهای به وجود میآید که در آن معانی فرهنگی شکل میگیرد. همچنین طیف وسیعی از تجزیه، تحلیل و تفسیر صوتی فضایی را نیز در بر میگیرد". (Rogoff , 2002: 24 )
از سال 1980 به بعد رویکرد فرهنگ دیداری بسیار مورد توجه محافل فرهنگی هنری قرار گرفت. زمانی که تغییر در نحوه دیدن منجر به ارایه جدیدی از مفهوم فرهنگ شد. این رویکرد باعث اعتبار بخشیدن به اهمیت دیدن در کنار حوزه فرهنگی شد. امروزه جدا از زبانها، نشانهها و باورها که از ابزارهای مهم فرهنگ محسوب می شوند نگاه بصری به کانون توجه فرهنگی در تمام وجوه آن تبدیل شده است. به علاوه از آنجا که برای درک هر فرهنگ نیاز به ابزارهای کاربردی آن است به جرات میتوان اذعان کرد که تمام ابزار و اتفاقات دیداری همانند اهرمی تعیین کننده برای مواجهه با هر نوع فرهنگ محسوب میشود.
"مطالعه ساختار و عملکرد ماهیت بصری همراه با ملزومات و اثرات قابل انتظار آن قبل از هر چیز متمایز کننده تاریخ سنتی هنر از ویژگیهای تعریف شده فرهنگ دیداری است. به طور جامع تر می توان گفت فرهنگ دیداری حوزهای است که فرصت تجزیه و تحلیل فرهنگ با تاکید بر پایداری ارزشها در آن مهیا میباشد در حالیکه که سرعت انتشار و انتقال بدون وقفه را نیز، باید از تمایلات ذاتی این رویکرد بدانیم" .(Bryson, 2003:232)
در کنار تمام این خصوصیات که برای فرهنگ دیداری ذکر شد میتوان از فرهنگ دیداری به مثابه حافظه تصویری یا اگر بهتر بگوییم، خاطرات تصویری نام برد که بسیار زیرکانه وارد صندوقچه خاطرات ذهنی مخاطب شده آنرا غبار روبی و زیر و رو میکند. همه ما خاطراتی تلخ و شیرین را در حافظه بایگانی داریم که فقط یک اتفاق یا جرقه لازم است تا دوباره آنها را مرور کنیم و این اتفاق همان فرهنگ دیداری است که با تاکید بر نحوه دیدن همسو با وفاداری به نگاهی زیبا از دریچه فرهنگ متجلی میشود. بار دیگر باید یادآور شویم فرهنگ دیداری صرفا متکی به قوه باصره نیست بلکه چهارچوبی است که کدهای موسیقیایی، زبان و صدا را نیز با خود همراه دارد.
در انتها میتوان گفت، تحول در تکنولوژی تصویر کاربرد آنرا پیش از پیش در لایه لایه فرهنگ جوامع امروزی افزایش داده، تکنولوژی پیشرفته میرود تا تمام وجوه زندگی ما را در بر بگیرد. اختراعات جدید علمی همراه با توسعه تکنولوژی منجر به انقلابی بزرگ در زندگی اجتماعی انسانها شده است، اگر بخواهیم مهمترین آنرا یادآور شویم باید به تحول چشمگیری که در عرصه دانش دیداری یا به تعبیری دیگر، علم چگونه دیدن اشاره کنیم، تحولی که آنقدر با قدرت ظاهر شده که فرهنگ را معذب خویش ساخته است. در جهان معاصر ارزیابی تصاویر همانند گذشته، محدود به برسی زیبایی شناسی یک بوم ساده نقاشی یا یک فریم عکس نیست. آنها ارزیابی می شوند تا نشان دهند که تا چه حد قدرت انطباق پذیری با فرهنگهای متفاوت را دارا هستند و در مواجه با مسایل گوناگون چگونه عمل میکنند و این همان رویکرد جدیدی است که از آن به فرهنگ دیداری یاد میشود.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1. مکتب فرانکفورت به آلمانی ( Frankfurter Schule) در رابطه با نظریه انتقادی، نام مکتبی آلمانی است که در دهه ۱۹۳۰ توسط ماکس هورکهایمر در قالب یک انجمن پژوهشهای اجتماعی در فرانکفورت تأسیس شد. عمده فعالیت این مکتب در زمینههای مربوط به فلسفه علوم اجتماعی، جامعهشناسی و نظریه اجتماعی نئومارکسیستی است.