از خواب پرید و انگشت اشاره من را در دستان کوچکش محکم فشرد و این عمل را چند بار تکرار کرد.
بی درنگ یاد کودکان شیرخوارگاه افتادم. از خودم پرسیدم اگر آنها چنین خوابی ببینند، آیا کسی هست تا انگشتش را فشار دهند.
بابک سالم دختری 4 ساله دارم. شب در کنارش خوابیده بودم. نیمههای شب، خواب ترسناکی دیده بود.
از خواب پرید و انگشت اشاره من را در دستان کوچکش محکم فشرد و این عمل را چند بار تکرار کرد.
بی درنگ یاد کودکان شیرخوارگاه افتادم. از خودم پرسیدم اگر آنها چنین خوابی ببینند، آیا کسی هست تا انگشتش را فشار دهند.