يكي از عوامل اساسي در راه كسب آرامش «مدارا» است. مدارا در واقع شرط سازگاري است زيرا هيچ 2انساني مثل يكديگر نيستند و تمامي مردم با هم فرقهايي دارند. براي همين بحث مدارا تنها منحصر در روابط خانوادگي نيست بلكه در تمامي مراحل زندگي و ارتباط با خلق خدا، لازم است تا جايي كه گفته شده است مدارا شود.
مدارا بهمعناي نوعي راه آمدن و قبول كردن طرف مقابل است همانگونه كه هست. البته معناي صحيح مدارا اين نيست كه شما در مقابل هرگونه بدي و اشتباه از طرف مقابلتان سكوت كنيد و عكسالعملي نشان ندهيد بلكه اصل بر تغيير است و زن و شوهر در زندگي مشترك در درجه نخست بايد با يكديگر تلاش كنند تا عيوب يكديگر را برطرف سازند و مسيرشان به سمت كمال را هموار سازند. اما فرض كنيد كه تلاش كردند و نتيجه نداد و همچنان عيب روي يكي از دو طرف باقي ماند. مثلا فرض كنيد مرد مقداري بددهني دارد و حتي تندي ميكند. در درجه اول هيچ عقل سالمي به اين وضعيت رضايت نميدهد و تلاش براي بهتر شدن بديهي است اما وقتي كوششها به در بسته خورد و مرد همانگونه ماند كه بود، آنوقت ديگر بهترين راه براي زن همان مدارا است؛ يعني مرد را با اين شرايطش بپذيرد و سعي كند زندگي را از دريچه ديگري دنبال كند و نقاط قوت ديگر مرد را درنظر بگيرد.
در طرف مقابل، زن نيز اينگونه نيست كه به دلخواه مرد درآيد. اينكه ميگويند زن مانند استخوان كج است اگر فشار به آن بياوري ميشكند، اشاره به همين نكته دارد كه هر تغيير به خواست مرد روي زن امكانپذير نيست بلكه تغييرات بايد بهتدريج و شرايط آن صورت بگيرد. خود مدارا يكي از شرايط و اسباب تغيير دادن زن است زيرا مدارا نهتنها يك روش برخورد در خانه بلكه شيوهاي تربيتي است كه براي اصلاح ديگري بايد از اين ابزار نيز بهره برد.
اينگونه مدارا يك شبه بهوجود نميآيد و بسيار سخت است اما در نهايت و در طول زندگي، هر كسي ميتواند اين مهارت را كسب كند. تكرار و تمرين و تغافل (يعني خود را به بيتوجهي زدن) آهسته آهسته حساسيتها را در ما كاهش ميدهد. مدارا در زندگي اجتماعي نيز كاربرد دارد و كاهش حساسيتها در ما به طول عمر و سلامتي ما نيز كمك ميرساند.