به همين نحو عدهاي هستند كه نان صداقتشان را ميخورند، نه آنكه باطن آنها صادق باشد، نه! بلكه اداي صداقت در ميآورند. شايد شما هم از اين نوع ظاهرسازيها ديدهايد! انفاق كردن و بخشيدن به ديگران صرفا بهخاطر جلب توجه انظار عمومي، ژستهاي مطالبهگرانه و مردمگرايانه در برابر دوربينهاي تلويزيوني، اتاقهاي محقر و سادهزيستانه در برابر ملاقاتكنندگان، جانماز آبكشيدنهاي فراوان در برابر مسجديها و قسمهاي حضرت عباس(ع) در بازار و فروشگاه، دعوت به آرامش و پرهيز از خشونت در روزنامه و وبسايت. اين نوع از اخلاقمداري نهتنها مشكلي از جامعه نميگشايد كه مدخل پهناوري است براي هجوم آسيبهاي بعدي. اينجاست كه بذرهاي نفاق كاشته و ميوههاي كينه درو ميشود؛ دخترهايي كه خود را بساز و كمتوقع نشان ميدهند تا نظري جلب كنند، پسرهايي كه خود را خانوادهدوست و مهربان نشان ميدهند تا «بله» بگيرند و...
اخلاق را براي نان نبايد خواست. اين روزها برخي رسانهچيها كه دم از اخلاقمداري ميزنند و تئوريهاي چندصد سال قبل غرب و قبل از رنسانس و يونان و روم باستان را بلغور ميكنند، قدري مشكوكاند. چرتكه محاسبهگرانه آنان وادارشان كرده كه مدافع اخلاق باشند و عقربه قطبنمايشان اخلاق را نشانه گرفته تا منفعتهايشان قضا نشود. ادعاي اين يادداشت حتي از اين هم بالاتر و عجيبتر است. اخلاق را حتي بهخاطر اخلاق نبايد تبليغ و ترويج كرد؛ چراكه انتهاي اين جاده، چيزي جز پوچي و واماندگي نخواهد بود. اخلاق را فقط بايد بهخاطر خدا و اطاعت او خواست و پسنديد. خدا انسان را آفريده و مسيري را جلويش نمايانده كه به او برسد؛ مسيري كه پر است از سيمخاردارها و پيچها. گفته براي آنكه دامنت به اين خارها گير نكند و پاهايت در گرمي آسفالت اين جاده تاول نزند، بهتر آن است كه خوب باشي و اين خوب بودن يعني اخلاق! يعني متواضع بودن، يعني صادق بودن، يعني خانواده دوستبودن. آن وقت است كه اين آدم به پوچي نميرسد، منتظر تشويق ديگران نميماند و از كم توجهي ديگران نميهراسد.