ما هم مثل همه در آپارتماني زندگي ميكنيم و همسايگاني داريم؛ از قضاي روزگار همسايه ما يك دختر و پسر جوان دارد كه كار هرروزشان اين است كه با پدر و مادرشان سر مسائل جزئي دعوا راه بيندازند و بعد هم از خانه بيرون بزنند. بيچاره پدر و مادر كه در اين دوره و زمانه معلوم نيست دقيقا چه نقشي دارند، از يك طرف تاريخچه نياكان ميگويد كه پدر حكم ولايت در خانواده دارد و مادر هم معدن صفا و مهرورزي است و از طرف ديگر فرهنگ عصر ما اينطور به جوان القا ميكند كه پدر و مادر- دور از جانشان- خدمتكار هستند؛يعني پدر بايد از صبح تا شب كار كند تا بچهها بخورند و مادر هم وظيفهاش اين است كه غذا درست كند و رختهاي چرك را بشويد. بارها شنيدهايم كه پدرها و مادرها خطاب به هم نسلهاي ما گفتهاند: «ما كه آنقدر به پدر و مادرمان احترام ميگذاشتيم شما گيرمان آمديد واي به حال شماها و بچههاتان!»؛ اين حرف، گلايهاي كاملا درست است و جاي فكر دارد.
براي دختر و پسر همسايهمان و همه كساني كه شبيه آنها هستند ميخواهم بگويم كه يكبار منصفانه بنشينيد و فكر كنيد اصلا از خانه پدر و مادر برويد و بخواهيد در يك هتل زندگي كنيد؛ «هزينه هر شب ماندن در هتل كمتر از 50هزار تومان نيست. هزينه دربان و پيشخدمت هتل را هم محاسبه كنيد و بعد تازه به خورد و خوراك ميرسيد كه بايد روزي 3وعده غذاي هتل را بخوريد و حتما هزينه آن را از شما ميگيرند. همحرفي نداريد و مهمان را هم نميتوانيد در اتاق ببريد، پس بعد از يك هفته دلتنگي سراغتان ميآيد. رخت و لباستان هم كه يا خودتان بايد زحمتش را بكشيد و يا به خشكشويي بسپاريد و اين هم باز هزينهاي مضاعف است». حالا كه در آرامش و امنيت خانه پدر و مادرتان هستيد و از وجودشان بهره ميبريد قدر بدانيد و خدا را روزي هزار مرتبه شكر كنيد كه مهر و محبت شما را در دل پدر و مادرتان قرار داد و بدون هيچ مزد و منتي شما را به اين سن رساندهاند.
نظر شما