دود سيگار ولي در فضاي بسته، حتي خود سيگاريها را هم اذيت ميكند و شايد آدم پيش خودش فكر كند بد نيست چند لحظهاي يكي از شيشهها را پايين بدهد تا مه سفيد سيگار بيرون برود. اما پايين دادن شيشه، غير از خارج شدن هواي درون، داخل آمدن هواي بيرون را هم بهدنبال دارد. هوايي سنگين و ساكن و كثيف و غليظ كه حالا ديگر لغزيدن لايههاي ذراتش روي هم را با چشم غيرمسلح هم ميتوان ديد و تنفسش جز بو و مزه، سوز و مشقت هم دارد؛ آنقدر كه به چند ثانيه نرسيده، ترجيح ميدهد شيشه را دوباره بالا بدهد و از دود سيگار در اين فضاي محدود و بيروزن لذت ببرد.
آلودگي هواي تهران، اين بار به شكلي باورنكردني بر ما نازل شده و درك عمقش، ديگر منحصر به مطالعه نمودارهاي تخصصي سنجش آلودگي نيست. معلوم هم نيست كي بخواهد دست از سر ما بردارد. ما هم انگار جز اينكه منتظر بمانيم تا يكوقتي دست از سر مان بردارد و البته مدرسهها را تعطيل كنيم و جلوي ورود تعداد بيشتري ماشين را به خيابان بگيريم و براي رفتوآمد خردسالان و كهنسالان هشدار بدهيم، كار ديگري از دستمان برنميآيد. اتفاقا شگفتانگيزترين بخش ماجرا، درست همينجاست. اينكه مسئله آلودگي هواي تهران و ديگر شهرهاي بزرگ، در 20-15سال اخير هميشه جزو مهمترين مشكلات كشور، بهخصوص در نيمه دوم سال بوده اما در همه اين سالها و همه دولتها و مجلسها، هيچوقت رفع و حلش در اولويت تصميمگيري سياستگذاران قرار نگرفته. هميشه هر دولتي، با راهحلهاي موقتي و تسكيني و موضعي، بهدنبال جهيدن از اين ستون به آن ستون بوده، باشد تا فرجي حاصل شود.
دولتها و مجلسهاي اين سالها، قبل از انتخاب، هميشه وعدههاي بسياري در حوزههاي مختلف ميدهند و در دوران صدارتشان، هم خودشان و هم رسانهها بهطور جدي پيگير اين مطالباتند. همه ميخواهند رشد اقتصادي را بالا ببرند، تورم را مهار كنند، وام مسكن و ازدواج را بيشتر و راحتتر كنند، به شهر و روستاي حوزه نمايندگيشان، لوله گاز سراسري بكشند و... اما آلودگي و محيطزيست، انگار براي همه (حتي خود مردم) هميشه يك مطالبه «لاكچري»، «تزئيني»، «سوسولبازي» و «بي/ كماهميت» قلمداد شده؛ مطالبهاي كه جز در موارد استثنايي- مثل حالا كه كارد از استخوان ميگذرد- جنبه عمومي و رسانهاي پيدا نميكند و تازه اينجور وقتها هم اغلب تنها به نقد و طعن و فحش (بعضا با چاشني سياسيكاري) به مسئولان وقت ختم ميشود. فردا روزي كه بادي بوزد يا باراني بيايد يا دما چند درجه بالاتر رود، همهچيز از ياد ميرود تا هواي غليظ و كثيف بعدي.
حتي برايمان قابل تصور نيست كه دولتي يا نمايندهاي يا مقام مسئولي، در وعدهها و برنامههاي پيش از تصدياش، قول سياستگذاري درست و بلندمدت براي رفع مشكل آلودگي بدهد و در پايان دوره صدارت، با افتخار گزارش كارهايش در اين حوزه را به مردم اعلام كند. بعيد است كسي هم بابت اينطور وعدهها، رايي را به نفع كسي يا حزبي يا جرياني و يا جناحي به صندوق بيندازد. همه اينها، ماجرا را گذشته از خطراتش براي سلامتي، از نظر اجتماعي هم دردناك و نااميدكننده ميكند. جدول مندليف فشرده و معلق در هواي تهران را نفس ميكشيم، زير لب غري ميزنيم و فحشي ميدهيم و در قرن بيستويكم، مثل انسانهاي اوليه و بدوي، منتظر اتفاقي ميمانيم. ميگويند آنكه ميخندد، خبر هولناك را نشنيده است. خبر هولناك را به چشم ميبينيم و بدون خنده اما بيخيال روز را پي ميگيريم.