اخبار انگلیسی شبکه 4 در حال تمام شدن است و جنب و جوش بچههای اتاق رژی چند برابر شده است.
بشیری – تهیه کننده و کارگردان برنامه– روی پای خودش بند نیست؛ یک چشماش به تلویزیونهایی است که نمای بسته صالح علا را نشان میدهند و چشم دیگرش به در تا ببیند جیرانی کی از راه میرسد.
با اعلام «2دقیقه»، دستیار کارگردان و کسانی که پشت دستگاههای اتاق رژی نشستهاند- مثل خلبانی که چند دقیقه به تیک آف اش مانده – روی صندلیهایشان جابهجا میشوند.
همین موقع جیرانی هم از راه میرسد و با همه خوش و بشی میکند و کنار آذرنوش – کارشناس دیگر برنامه آن شب – مینشیند. ساعت کامپیوتری اتاق رژی ساعت 23 و 15 دقیقه و 5 ثانیه را نشان میدهد که بشیری توی بی سیماش «3... 2... 1» را میشمارد و تصویر صالحعلا از تلویزیون بزرگی که تصویر روی آنتن را نشان میدهد، پخش میشود.
صالح علا که پلاتوی دوماش را با اعلام قسمتی از سمفونی «عشق و امید» تمام میکند، بشیری از جیرانی و دکتر آذرنوش میخواهد وارد استودیو شوند تا طبق روال هر شب کارشناسهای برنامه درباره مهمانان و موضوعات مورد بحثشان حرف بزنند.
علا و کارشناسان روی صندلیهای سفید و نارنجی دکور اصلی می نشینند؛ دکوری که کاملا امپیتری شده در استودیو جا داده شده است و همین باعث شده در قاب تلویزیون چیزی بیشتر از پنجرههایی که هلال ماه در آنها جاخوش کرده، دیده نشود و اثری از حوضچه آب سمت چپ دکور، با فواره نقلی و صدای آباش باقی نماند.
بشیری در حینی که از صالح علا و آذرنوش میخواهد جاهایشان را با هم عوض کنند، درباره دیالوگهایشان و اینکه بحث چند دقیقهای داشته باشند، حرف میزند. کارگردان تلویزیونی اعلام 30 ثانیه میکند و رو به عکاس می گوید: «روی آنتن، نه سرپا باشید، نه عکس بگیرید».
من طرف دکترم
صالح علا با عبارت همیشگی «بینندگان جان»، یک خوش و بشی با شب زندهدارهای پای تلویزیون میکند و از جیرانی و آذرنوش میخواهد مهمانهایشان را معرفی کنند. مهمان آذرنوش دکتر طه هاشمی است و قرار است در بخش اول بحث میراث فرهنگی را باز کنند و مهمانان جیرانی – به مناسبت روز سینما – محمود اربابی– مسئول نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد- و رسول صدرعاملی هستند.
جیرانی که اسم صدرعاملی را میبرد، صالح علا میگوید ارتباط با مشهد برقرار است و به او سلام میکند. تصویر صدرعاملی جلوی پرده آبی گوشه تلویزیون استودیو میآید. چند ثانیهای نمیگذرد که بچههای پشت دوربین از بیسلیقگی مشهدیها و اینکه صدر عاملی را جلوی پرده آبی نشاندهاند شاکی میشوند و شروع میکنند به غرزدن.
بعد از حال و احوال صدر عاملی، جیرانی رو به دکتر آذرنوش میگوید: «من از شما سؤال دارم». آذرنوش هم سریع میگوید: «من دکترم». همه که میزنند زیر خنده، با اشاره دست کارگردان تلویزیونی، افراد پشت دوربین هم بلند بلند میخندند تا صدابردار صدای خنده مناسبی را در لحظه دریافت کند. این باعث میشود چند لحظهای خواب از سر همه بپرد.
ایستاده با دوربین
ساعت تقریبا 20 دقیقه به 12 است که دکتر آذرنوش و مهماناش پشت میز دکور پخش فرهنگی برنامه مینشینند. دکور، بخشهایی از دفتر هفتم و هشتم و دوازدهم مثنوی مولوی است و شاخه گل رزی هم روی میز گذاشتهاند.
قرار نیست این بخش بیشتر از یک ربع طول بکشد و به خاطر فضای کم و دکور جمع وجور، فیلمبردارها هم چندان قدرت مانور ندارند و دوربینها فیکس است. به غیر از فیلمبردار شماره 2 که کاپشن پوشیده، بقیه از سرمای داخل استودیو دارند میلرزند؛ سرمایی که در آنوقت شب جان میدهد برای کشیدن پتو تا خرخره و یک خواب راحت رفتن. یکی از فیلــمبــــردارها صنـدلی میآورد و پشت دوربیناش میگذارد.
چند ثانیهای از نشستناش نگذشته که چشمهایش روی هم میافتد. کارگردان تلویزیونی توی گوشی بهاش میگوید خوابت نبرد و او با تکان سر هوشیاربودناش را اعلام میکند.
اما آنطور که او توی صندلیاش فرو رفته، نشان میدهد این هوشیاری چندان دوام نمیآورد.
سیم گوشی کارگردان تلویزیونی زیر صندلی آقای فیلمبردار گیر کرده و او هم حداقل دارد پادشاه چهارم، پنجم را در خواب میبیند! کارگردان سیمش را از اتصال توی کمرش قطع میکند و میرود بالای سر فیلمبردار و چند ضربه روی شانهاش میزند.
فیلمبردار که میایستد، او صندلی را برمیدارد و گوشهای از استودیو گم و گور میکند و به فیلمبردار میگوید. «لطفا نخواب». اما این جمله خواهشی چندان اثری ندارد. چون آقای فیلمبردار همانطور ایستاده پشت دوربین هم در حال چرتزدن است!
جنگ شبانه
در فاصله هر میانبرنامه، اولین کسی که از اتاق رژی به داخل استودیو شلیک میشود، بشیری است. جیرانی و اربابی روی صندلیهای دکور اصلی مینشینند. صالحعلا به بشیری میگوید که از شرکت در بحث منصرف شده است، دستیار کارگردان هم یک صندلی بر میدارد و دوباره جاها را تنظیم میکند.
صالح علا قرار است یک پلاتوی 30 ثانیهای درباره مستندی که برای کسمایی ساختهاند، بگوید و بشیری فیلمهایی را که او مدیر دوبلاژش بوده، با صالح علا مرور میکند. جیرانی از بشیری میپرسد چقدر وقت داریم و او خیالش را راحت میکند که یک ساعت مانده و تا آخر برنامه مال شماست.
بحث بین اربابی و صدرعاملی درباره فیلم خوب ساختن بالا گرفته است. جیرانی هم اجازه داده تا نصفهشبی آنها هرچه که میخواهند توی سر و کله هم بزنند. صدر عاملی میگوید که شخصا با نظارت بر فیلمها مشکلی ندارد و معتقد است در همهجای دنیا این ممیزیها و نظارت روی فیلمها انجام میشود اما چون در ایران قانون مدونی در این باره وجود ندارد، سالهاست فیلمسازان در سردرگمی بهسر میبرند.
او از آقای مسئول امروز و فیلمنامهنویس دیروز میخواهد قانون همهجانبهای تدوین شود که با عوضشدن مسئولان، دستخوش تغییرات حزبی و جناحی نشود.
در گوشی روی آنتن
صالح علا که خداحافظی میکند، تقریبا همه بچههای اتاق رژی وارد استودیو میشوند که کارگردان تلویزیونی فریاد میزند: «کسی جلو نیاید، روی آنتنایم». همه به تلویزیون گوشه استودیو نگاه میکنند که تصویر از بالای استودیو را نشان میدهد. صالح علا از پشت دکور یک نفرهاش به سمت اربابی میرود و چیزی در گوشاش میگوید که کارگردان داد میزند «آقای علا، روی آنتنایم... در گوشی نه...». اما کار از کار گذشته و چند ثانیه بعد تصویر قطع میشود.
ساعت از یک گذشته است که همه با چشمهای پفکرده از بیخوابی چاییهای داغ را هورت میکشند.
حالا تنها چیزی که حسابی میچسبد یک خواب بیدغدغه تا لنگ ظهر است؛ چون فردا هم همین آش است و همین کاسه.
هنوز خودم را پیدا نکردهام
صالحعلا دوباره با یک مجموعه شبانه برگشته است اما با این تفاوت که او
این بار فقط مجری برنامه است و قرار است ما دستپخت یک نفر دیگر را در قالب اجرای او بخوریم.
- شما فقط در یک برنامه مجری بودهاید. چی شد که دوباره وارد عرصه مجریگری شدهاید؟
اینجا هم من واقعا مجری نیستم و فکر نمیکنم کاری که میکنم شباهتی به مجریگری داشته باشد. با این حال از دوران نوجوانی با مجریگری سروکار داشتم.
ولی سالها پیش یک برنامه داشتم به اسم «نقد خنده»؛ هنرپیشهای قرار بود مجری برنامه باشد که روزهای آخر قبل از پخش گفت نمیآیم اجرا کنم. من که طراح، تهیهکننده، کارگردان و نویسنده برنامه بودم، اجرا را هم قبول کردم.مجریگری این برنامه را هم چون مربوط به شبکه4 بود و به خاطر دکتر پورحسین (مدیر شبکه) و آقای بشیری قبول کردم.
- برنامههای قبلی شما یا حال و هوای جنگی داشت یا داستانی؛ حالا چطور با یک برنامه رسمی کنار میآیید؟
برای من رسمی نیست؛ من فقط سعی میکنم با مخاطبام پیش بروم. الان زنگ میزنند و از من میخواهند قصه یا ترانههایم را بخوانم ولی باید دید هدف این برنامه چیست و طبق آن پیش رفت.
- اما شما بیشتر مثل یک مجری، وظیفه ربط دادن قسمتهای مختلف برنامه را به عهده دارید.
امشب اینجوری بود. وقتی بحثهای سلبی میشود من در بحث شرکت نمیکنم. من تمام زندگیام اهل عشق و بحثهای ایجابی بودهام. به همین خاطر امشب وقتی احساس کردم بحث این جوری است گفتم صندلیام را بردارید، شرکت نمیکنم.
- به نظر میرسد موقع اجرا اصلا راحت نیستید. چون خیلی عصا قورت داده مینشینید.
این سیخ نشستن بخشی از اجرای من است؛ چون فکر میکنم مردم ما واقعا قابل احترام هستند. من همانطور که جلوی پدر و مادرم مینشینم، جلوی دوربین هم مینشینم.
- قبول دارید که بعضی از آیتمهای برنامه شبیه مجله خودتان است؟
خب آره... ولی تو را خدا من را وارد این بحث نکنید. این برنامه را آقای بشیری میسازد.
- دست آخر اینکه تمام برنامههایی که رد پای شما در آنهاست جزء نوستالژیهای ماست. فکر میکنید این برنامه هم چنین ویژگیای داشته باشد؟
این به شما بستگی دارد که دلتان بخواهد جزء نوستالژیهایتان باشد یا نه. من تلاشام را میکنم اما هنوز نتوانستهام خودم را پیدا کنم.
ما فقط شبیه «مردم ایران سلام» هستیم
بشیری یک تنه برنامه 2 ساعته «دو قدم مانده به صبح» را روی آنتن میفرستد. او تا حالا 31 قسمت از این مجموعه 150 قسمتی را با موفقیت ساخته و مخاطبان جدیای هم پیدا کرده است. حالا ساعت از یک هم گذشته، برنامه تمام شده و بشیری با خیال راحت روی مبل نشسته است و به سؤالهایمان جواب میدهد.
- ایده اولیه برنامه چطور شکل گرفت؟
اواخر اردیبهشت شبکه 4 اعلام کرد احتیاج به یک برنامه شبانه دارد. یک طرح کلی به ذهنم رسید که با آقای رحمان سیفالله ـ مدیر گروه هنر و ادب شبکه ـ و آقای دکتر پورحسین ـ رئیس شبکه ـ در میان گذاشتم. آنها که پذیرفتند، با آقای رامین حیدریفاروقی جزئیاتاش را درآوردیم.
- ایدهای که الان روی آنتن میرود با ایده اصلی چقدر فاصله دارد؟
فرم ساختاریاش که همین بود اما به لحاظ تاثیرگذاری و کیفیت و ارتباط با مخاطب هنوز خیلی کار دارد.
- چرا ساختار برنامه این قدر شبیه «مردم ایران سلام» است؟
برنامه «مردم ایران سلام» هم برنامه بسیار موفقی است. ما در تلویزیون چنین برنامه ترکیبی با این تعداد کارشناس معتبر نداشتیم. اما تفاوت برنامه ما با برنامه شهیدیفر در این است که موضوعاتمان دستهبندی شدهتر است و به نظر میرسد بعد از 31 قسمت جایگاه خودمان را در بین قشر فرهنگی پیدا کردهایم. برای همین کار بعدیمان این است که وسعت مخاطبمان را بیشتر کنیم.
- بحث کارشناسها خیلی جدی است، برای اینکه در این ساعت شب فضا برای بینندگان خوابآلود نشود چه کار میکنید؟
با استفاده از موسیقی و گزارشهای خاص سعی میکنیم فضای متفاوتی داشته باشیم.
- دکور هم نقش مهمی در ایجاد این فضای متفاوت دارد.
دقیقا همینطور است. آقای جعفری ـ طراح دکورمان ـ میخواست دکور خیلی متفاوت باشد و قرار بود خیلی عظیمتر از این باشد، آنقدر عظیم که آدمها خیلی کوچک به نظر برسند اما ما از تمام امکانات موجود استفاده کردیم و نتیجه هم رضایتبخش بوده.