یکی از ساختارهای موجود آن زمان، اداره نظارت بر غذا بود که زیر مجموعه معاونت دارویی وزارت بهداشت قرار داشت و حتی نام غذا در نامگذاری این معاونت جایی نداشت.
مطرح کردن این فکر که باید نام غذا در معاونت دارو جایگاه داشته باشد؛ مطرح کردن این نکته که به غذا باید همسنگ دارو و بلکه بیشتر توجه شود و مطرح کردن اینکه باید ساختاری باشد که مشکلات تغذیه ای را شناسایی و برای آنها راه حل پیدا کند، جسارت میخواست.
ولی اطلاعات بسیار زیادی در مورد رابطه بین بیماریها و تغذیه نامناسب وجود داشت که به ما به عنوان کارشناس در وزارت بهداشت ثابت میکرد که برای سلامت باید به تغذیه به عنوان کلیدیترین موضوع نگاه کرد.
میدانستیم اقدام برای حل یک مشکل همیشه با بررسی اولیه درباره ابعاد مشکل صورت میگیرد. برای مثال اگر صحبت از کمبود ید میشود، ابتدا باید دانست که شیوع این کمبود در کشور چقدر است، در کجا و در چه مکانهایی بیشتر است، چه گروههای سنی بیشتر در معرض ابتلا و خطر هستند، چرا و چگونه این کمبود به وجود آمده است، وضع منطقه چگونه است، وضعیت جهانی چیست و بعد باید راهکارهایی که در جهان برای حل مشکل در پیش گرفتهاند بررسی کرد و آن را با امکانات کشور سنجید و راه حل نهایی را یافت.
وقتی اطلاعی درباره مشکلی به طور دقیق وجود نداشته باشد، چگونه میتوان آن را در فهرست اولویتها گذاشت و برای آن اقدامی صورت داد؟در سال 1368 بستر اجرایی اولین تحقیق ملی در کمبود ید با مشکلات فراوان فراهم شد.
باید درباره کمبودهای تغذیهای و سوءتغذیه به خصوص سوءتغذیه کودکان تحقیقی ملی انجام میشد.
برای این کار نیاز به این بود که مسئولان وزارت بهداشت به اهمیت این تحقیق پی ببرند و به همین جهت تلاشها برای جمعآوری تحقیقات موردی و پراکنده موجود، خلاصهسازی و ارسال گزارش به مقامات مافوق آغاز شد.
آرام آرام در جریان کار در طول سالهای پر تلاش 1370 تا 80 توانستیم مسؤلین وقت را قانع کنیم تا با ایجاد ساختاری که به مشکلات تغذیه ای کشور نگاه کند و در پی حل مشکلات تغذیهای مردم باشد، موافقت کنند که دفتر بهبود تغذیه جامعه را در وزارت بهداشت پایه گذاری شود.
کارمان را بدون تشکیلات و با حمایت معاونت های وقت بهداشت شروع کردیم.
بهدلیل تغییرات پی در پی مدیریتی، این دفتر بدون ساختار مصوب ، هرروز با با چالشهای تازه روبه رو میشد، اما ما همیشه میگفتیم که نگذاریم فرصت ها از دست بروند و با وجود درگیریها و موانعی که معمولا در وزارتخانه های دولتی هست، اعتقاد داشتیم که باید کارهای نکرده بسیاری را انجام دهند کارهایی که کشور به آن نیاز دارد.
در این سالهای پرجوش و خروش که بودن یا نبودن دفتر بهبود تغذیه مطرح بود، کارها و تحقیقات بسیار مفیدی در کشور و برای اولین بار انجام شد: بررسی کشوری شیوع گواتر به تفکیک استانهای کشور سال 1368؛ بررسی کشوری IDD شیوع گواتر در استانهای کشوری سال1375؛ بررسی کشوری شیوع گواتر و میزان ید ادرارسال 1380 .
برای اطمینان از موفقیت برنامه ید رسانی با نمک ید دار؛ اولین بررسی کشوری وضعیت تن سنجی و مراقبتهای تغذیهای کودکان زیر 5 سال کشور یا ANIS1 سال 1377؛ بررسی کشوری وضعیت ریزمغذیهای آهن، روی، ویتامین A و ویتامین D با همکاری انستیتو تحقیقات تغذیه کشور و آزمایشگاه رفرانس در 7 گروه سنی در 11 اقلیم جغرافیایی کشور سال 1380؛ بررسی کشوری میزان تولد نوزادان کم وزن در کشور به تفکیک استان سال 1382.
دومین بررسی کشوری ANIS با وضعیت تن سنجی کودکان زیر 5 سال کشور،ید دار کردن نمک های خوراکی، ادغام برنامه پیشگیری از کمبود ید در شبکههای بهداشتی، انجام طرح 3 ساله مشکلات سلامت برای کاهش سوتغذیه کودکان مناطق روستایی کشور، ارتقای دانش مادران برای استفاده از کارت پایش رشد، غنی کردن شیر با ویتامین د، تولید کیک غنی شده با آهن و ویتامین آ برای مناطق محروم، اجرای برنامه مکمل یاری مگادوز ویتامین A در استان های سیستان و بلوچستان، برگزاری بیش از 150 کارگاه آموزشی تغذیه و رشد کودک ویژه پزشکان و آموزش حدود 14 هزار پزشک در کشور، راهاندازی واحدهای مشاوره تغذیه کودک در مراکز بهداشتی- درمانی مناطق محروم، اجرای طرح آهن یاری هفتگی و آموزش تغذیه دختران دبیرستانی ، اجرای برنامه شیر مدرسه با همکاری وزارت جهاد و وزارت آموزش و پرورش، آموزش معلمان بر مبنای کتابهای تالیف شده در مورد تغذیه سالم و نیازهای تغذیه ای دانش آموزان، غنی سازی آرد با آهن و اسید فولیک در استانهای کشور، غنی سازی تخم مرغ با امگا 3،تدوین سبد غذایی مطلوب در شرایط بحران و اقدامات دیگری که در این نوشتار نمی گنجد از جمله فعالیتهای دفتری بود که همیشه هم در حال تزلزل اداری بود.
قانع کردن افراد جدیدی که در هر مقطع در وزارتخانه عوض یا جابه جا میشدند کار سختی بود. گاهی تا 90 درصد کار انجام یافته بود که با تعویض یک فرد، کار به عقب برمیگشت و تلاش دوبارهای باید شروع میشد که بسیار وقتگیر بود.
گاهی احساس میکردیم در خشکسالی و قحطی باورهایی که شعار آن را به راحتی سر میدهیم، گیر کردهایم.
هیچ کس باور نمیکرد که واقعا فرصتهای کودکان در کمبودهای تغذیهای از دست میرود. هیچکس باور نمیکرد فریادهای ما از دلمان برمیخیزند. هنوز هم اوضاع همان است.
هنوز هم نه سازمان مدیریت و برنامه ریزی و نه وزارت بهداشت و نه مسئولان نظام سلامت کشور به این باور نرسیدهاند که تغذیه جامعهای به وسعت کشور ما و با جمعیتی جوان نیاز به داشتن ساختارهای مناسب در سطح ملی، استانی و شهرستان دارد؛
هنوز به این باور نرسیدهاند که همانقدر که واکسن و خدمات اولیه پزشکی را به نزدیکترین محل زندگی انسانها بردیم باید مشاوره تغذیه و ارایه خدمات مناسب تغذیهای را هم به همان نزدیکی ببریم؛ هنوز به این باور نرسیدهاند که در وزارتخانههای متولی تغذیه کشور؛ جهاد کشاورزی، بازرگانی ،آموزش و پرورش باید نگاهی همسو ایجاد شود و تبلیغات غذا، برچسبگذاری و استانداردسازی و نگاه همه جانبه به وضعیت تغذیهای مردم باید به عنوان خط اول پیشگیری از بیماریهای متعدد و به طور عمده بیماریهای غیرواگیر که اکنون با آن مواجه هستیم، در صدر اولویتهای بهداشتی کشور قرار گیرد؛
هنوز به این باور نرسیدهایم که جایگاه کارشناس تغذیهای که 4 سال تغذیه خوانده است در بیمارستان کمک به پزشک است تا احتمال بهبود بیمار بیشتر باشد؛ هنوز به این باور نرسیدهایم که حتی وجود شورایی به نام شورای سلامت و امنیت تغذیهای زمانی کارساز است که مسائل تغذیهای ابتدا باید در اندیشگاهی که خبرگان غذا و تغذیه کشور در آن فعال هستند، به بحث گذاشته شود و پیشنهادهایی کاربردی و صحیح به شورا پیشنهاد داده شود.
اگر بیشتر از اینکه به فکر سلامت مردم باشیم به فکر کوچک کردن دولت هستیم، چرا باید ابتدا تیشه را به اولین جایگاهی که وجود سازمانیاش برای بهبود تغذیه جامعه لازم است، فرود آوریم؟