چند سالي ميشود كه جواد رحيمي، سبكي هنري و نو را وارد دنياي عقيقتراشي كرده است. او از كودكي كنار دست پدرش كه يكي از قديميترين فيروزه تراشهاي مشهد است راه و رسم اين حرفه را آموخته و حالا براي خودش صاحب سبكي خاص و شناسنامهدار شده است.
- آقاي رحيمي! چند سال است كه در اين حرفه مشغول بهكار هستيد؟
من متولد سال 50هستم. پدرم يكي از قديميهاي فيروزهتراشي مشهد است كه ساليان سال در بازار سرشور مغازه داشت. بعدها كه آن بازار را به صحن جمهوري حرممطهر اضافه كردند يك مغازه در بازار رضا به پدرم دادند و ايشان بعد از 63 سال هنوز هم در اين حرفه فعاليت ميكند. كار با سنگ و عقيق و فيروزه حرفه خانوادگي ما محسوب ميشود. من از 5-4 سالگي همراه پدرم به مغازهاش ميرفتم و كار كردنش را نگاه ميكردم و از همان كودكي به دنياي سنگها و تراشكاري و حكاكي علاقهمند شدم. از 8سالگي، كمكم روي شيشه و نگينهايي كه قيمت پايين داشت شروع به تمرين كردم، آن موقعها به روش «تيزآبي» روي شيشه و نگين مينوشتند و خيلي در بازار مشهد مد شده بود؛ بيشتر هم اسم افراد را حك ميكردند؛ حالا بنا به سليقهشان بعضيها روي گردنبند و بعضيها روي انگشتر.
- كمي راجع به روش تيزآبي برايمان توضيح بدهيد.
روش تيزآبي يك روش بسيار قديمي در بين فيروزهتراشهاي مشهد است كه با اسيد و موم انجام ميشود. هويه را به موم ميزدند و يك لايه نازك روي شيشه يا نگين را با موم آغشته ميكردند، بعد يك پودر سفيد روي آن ميريختند و اسم را برعكس برش ميزدند؛ در نهايت هم تيزآب را روي شيشه يا نگين ميريختند تا گود شود؛ آخرين مرحله هم گذاشتن شيشه يا نگين در آب جوش بود تا موم و تيزآب از آن پاك شود و بعد با تيغ آن را ميتراشيدند تا اسم مورد نظر روي آن حك شود. اين شيوه ساليان سال در مشهد خواهان داشت و مردمي كه براي زيارت ميآمدند اين نگينها و شيشهها و فيروزهها را بهعنوان سوغات با خود ميبردند. اين روش سنتي فيروزه و در كل سنگ تراشي بود كه هنوز هم مرسوم است.
- شما تا كي از همين روش مرسوم براي كارتان استفاده كرديد؟
همسايه ديوار به ديوار ما يكي از خطاطان بزرگ آستان قدس رضوي بودند. از 16-15 سالگي من به خطاطي علاقهمند شدم و مادرم بسيار من را براي ياد گرفتن خطاطي تشويق ميكردند. من شروع كردم به ياد گرفتن خطاطي. همينطور كه پيش ميرفتم بيشتر و بيشتر علاقهمند ميشدم و در خانه روي سنگهايي كه قيمت پايين داشت تمرين ميكردم. اوايل اصلا كارها خوب از آب در نميآمد و خودم خيلي راضي نبودم تا اينكه يكي از دوستان پدرم كه توليد انبوه فيروزه تراش خورده داشت يكي از نمونه كارهاي من را ديد و پيشنهاد كرد كه برايش هفتهاي 40عدد كار توليد كنم؛ خب من قبول نميكردم چون ميترسيدم و كارم در سطحي نبود كه بخواهم ارائه كنم. اما ايشان اصرار كردند كه چون خطاطي ميكني ميتواني مشتري خوب هم پيدا كني. آن زمان يكي، دو نفر فقط در بازار روي سنگ و فيروزه خطاطي ميكردند و من تقريبا نفر سوم اين حرفه شدم و با اجرت 2ريال و 5ريال تا مدتها اين كار را انجام دادم تا زماني كه به سربازي رفتم و برگشتم و قصد كردم از رشته تراشكاري و مكانيكي كه در هنرستان خوانده بودم براي ايجاد كسب و كار استفاده كنم. آن زمان هم درآمد خوبي داشت اما باز همان دوست پدرم پيشنهاد كرد همين كار خطاطي و حكاكي روي سنگ را ادامه بدهم. از سال 72 مجددا شروع بهكار كردم، اوايل همان حك كردن اسم آدمها بود. بعد كمكم كه خطم بهتر شد و مسلطتر شدم و آيهها هم اضافه شد. تا 5-4 سال هم بعد از سربازي من با همين روش معمول كار ميكردم.
- كي سراغ حكاكي هنري رفتيد؟
من يك ميز كوچك اندازه يك ميز مطالعه در مغازه پدرم در بازار رضا كه يك مغازه 5متري بود و البته هنوز هم هست گذاشتم و سفت و سخت بهكار مشغول شدم. كمكم از الكتروموتور كه دستگاهي شبيه دريل دندانپزشكي است استفاده كردم. در اصطلاح بازار به اين شيوه حكاكي «خطچرخي» ميگويند. معمولا در اين حرفه كسي شاگرد نميگرفت. همه را بهصورت تجربي و به مرور ياد گرفتم و چهار،پنج سالي به روش خط چرخي با دستگاه الكتروموتور كار كردم كه دستم در خطاطي با اين وسيله راه بيفتد. پيرمردهاي بازار كه پشتكار و استعداد من را ديدند پيشنهاد كردند كه بروم سراغ ياد گرفتن «خط گود». هيچكسي اطلاعات دقيق و درستي نداشت، اگر هم داشتند نميگفتند. هركسي يك نظريهاي داشت و يك راهي را پيشنهاد ميكرد. من همه راههايي كه بود را ميرفتم و تمرين ميكردم. 4-3سال هزينه و تلاش و مشورت كمكم من را به راهي كه ميخواستم نزديك كرد. چند باري به تهران آمدم و سراغ كساني كه خريد و فروش خط كهنه ميكردند رفتم و فقط نمونههاي خطها را نگاه ميكردم. هركجا كه نمونهاي از اين خطهاي معروف بود من خودم را به آنجا ميرساندم تا آنها را ببينم و زير و زبرشان را متوجه بشوم. اما از هركسي در مورد ابزار كار سؤال ميكردم كسي جواب درست و درماني نميداد؛ البته من هم دنبال ابزار اصلي نبودم؛ ميخواستم آنچه را كه از خط ياد گرفتهام و ديدهام به روش خودم پيادهسازي كنم. تصميم گرفتم با همان الكتروموتور روي عقيق حكاكي كنم. آيهها را با دست بنويسم و به اهل فن ارائه كنم. 5-4 سال كارم فقط همين بود تا اينكه حرفهاي شدم و خطم در بين بازاريها شناخته شد.
- سختترين كاري كه انجام داديد چه بود؟
همه مراحل اين كار سخت است؛ جالب است كه وقتي من بعد از همه سختيهايي كه براي ياد گرفتن حكاكي هنري كردم و به موفقيت رسيدم بعضيها من را به اين متهم كردند كه با وسيله يا دستگاه خاصي اين خطاطيها را انجام ميدهم. ميگفتند با كامپيوتر اين كارها را ميكني، درصورتي كه در آن سالها هنوز اين تكنولوژي به اين فراگيري وجود نداشت كه طرح را بكشي و دستگاه برايت اجرا كند. هيچكسي باور نميكرد كه من توانستهام «و ان يكاد» را روي يك عقيق اندازه ناخن انگشت كوچك خطاطي كنم.
- بيشتر سفارشهايي كه ميگيريد چيست؟
در حال حاضر بيشتر آيههاي معروف را سفارش ميدهند اما براي من ديگر فرقي نميكند، هر آيهاي كه باشد ميتوانم كار كنم. جالب است بدانيد كه من از هر قشري مشتري دارم البته بيشتر آنها را عربهاي حاشيه نشين خليجفارس سفارش ميدهند و به اين سبك خيلي علاقهمند هستند اما كلكسيونرها، هنرمندان و ورزشكارها هم از ديگر مشتريهاي من هستند. حتي خيليها از كشورهاي ديگر از طريق دوستانشان سفارش اين انگشترها را ميدهند و من برايشان خطاطي ميكنم. حالا بعد از گذشت اين همه سال و تلاشهايي كه براي يادگرفتن اين خط كردهام، خدا را شكر ميكنم كه اين كار تبديل به شناسنامه كاريام شده است. الان بيشتر مشتريها و همه كساني كه در اين حرفه كار ميكنند با نگاه كردن ميتوانند تشخيص بدهند كه اين خط براي من است.
- چطور براي كارتان بازاريابي كرديد؟
راستش من هيچ وقت براي كارم تبليغ نكردم. همان موقع در 16سالگي كه دوست پدرم سفارش كار به من داد، بعد از گذشت چند وقت چند تا از همسايههاي مغازه پدرم كارم را ديدند و آنها هم سفارش دادند، بعد دوستان و آشناها، همينطوري بين آنها گشت و همكارها من را به همديگر معرفي كردند. آن موقع مثل حالا اينترنت نبود كه يك محصول يا يك كالا را در عرض چند دقيقه در شبكههاي مختلف اجتماعي ارائه كني و هركسي از هر جاي دنيا بتواند به آن دسترسي داشته باشد. اما با همان محدوديتهايي كه وجود داشت خيلي از مشتريها كه از من خريد ميكردند سفارشهاي ديگري براي دوستان يا خانوادهشان كه مثلا در اروپا و آمريكا بودند براي من ميگرفتند و اين دهان به دهان گشتن و چشم به چشم شناخته شدن خط، خودش برايم مشتري آورد.
- هزينه خطاطي روي هر انگشتر چقدر ميشود؟
خب هزينه يا همان قيمت انگشترها به خيلي چيزهاي بستگي دارد، به چيزي كه قرار است روي عقيق نوشته شود، اگر اسم باشد طبعا دستمزد كمتري دارد، اما در مورد آيهها بهدليل زمان بيشتري كه ميبرند كمي قيمت بالايي دارند. البته به نوع عقيقي كه مشتري انتخاب ميكند هم بستگي دارد و به فريمي كه ميخواهند. خيليها سنگ يا عقيق را خودشان ميآورند كه ممكن است در بين آنها عقيقهاي خيلي گران قيمت هم باشد، اما بيشتر مشتريها از خود ما عقيق ميخرند و سفارش ميدهند. اما بهطور كلي از 50هزار تومان تا 2ميليون تومان متغير است. البته اين 2 ميليون تومان به ندرت پيش ميآيد شايد سالي 3-2 مورد. اما نميشود قيمت مشخص و كلي براي هر انگشتر درنظر گرفت.
- وسايل كار
اين كار ابزار و وسيله خاصي نميخواهد. يك هويه چهل وات، موم، اسيد شيشه، قلمو و يك الكتروموتورمعمولي است. تهيه كردن اين وسايل آسانتر و ارزانتر از چيزي است كه تصورش را بكنيد اما همان قدر كه ابزار اوليه آن راحت بهدست ميآيد؛ تجربه و يادگيري آن سخت است. اگر تصميمتان براي يادگيري خطاطي هنري روي عقيق و سنگهاي فيروزه جدي است، بايد يك بازه زماني 2تا 3ساله را براي خودتان درنظر بگيرد؛ آن هم فقط براي يادگرفتن اصول ابتدايي و پايه كار. بعد از آن بهخودتان بستگي دارد كه چقدر استعداد و صبر داشته باشيد و با تمرين بتوانيد به موفقيت در اين حرفه برسيد. البته براي انجام اين كار مدت زيادي بايد پشت ميز بنشينيد. پس حركات كششي و ورزش را نبايد فراموش كنيد، همينطور استفاده از ماسك مخصوص بهدليل استفاده از اسيد شيشه. چون اگر اين نكات را رعايت نكنيد امكان بروز بيماري آسم و ناراحتي ريه برايتان وجود دارد.