قرار بود كتاب در بُعد ديگري از زندگي او نقش بازي كند كه اسمش فرهنگ است و شامل علم و اخلاق و هنر ميشود. حتي قرار بود بُعد اقتصادي در خدمتِ كتاب باشد؛ چرا كه هميشه فرهنگ بود كه شگفتيها و زيباييهاي زندگي او را خلق ميكرد. قرار بود او تمام اين شگفتيها و زيباييها را كه با تفكر و تجربه به آنها دست پيدا ميكرد، در وسيلهاي به نام كتاب و با تجسم بخشيدن به آنها پايدار كند.
بهطوري كه تبادلِ آنها بين انسانها تكرارپذير باشد. اين بهقدري براي او ارزش داشته است كه او وقت بسيار زيادي را، در طولِ عمرِ درازِ خود، صرفِ خدمت به كتاب و نوشتن و خواندنِ آن كرده است. هميشه كساني كه اين خدمت را برعهده گرفتهاند، افراد بسيار ممتازي بودهاند. خيليها ثروت را بر علم ترجيح ميدهند، اما معمولا كسي نميآيد ارزش علم را نفي كند. شايد بعضي آسيبهايي هم كه كتاب ديده است و ميبيند از محل همين ارزشِ خاصِ آن باشد.
باري، قبل از آنكه صنعت چاپ ايجاد شود، كتابها در نسخههاي بسيار اندك، معمولا در حدِ يك يا چند نسخه، توليد ميشد. خوانندگانِ آنها هم بسيار كم بودند. فقط كتابهاي مهم بود كه گاهي نسخههاي جديدي از آنها تهيه ميشد؛ كتابهايي كه ميتوانستند بر گذشتِ زمان غلبه كنند و ماندگار شوند.
اما با پيدا شدنِ صنعتِ چاپ، لازم شد تحولِ خاصي در دنياي كتاب اتفاق بيفتد. كتاب بايد خوانندگان بيشتري پيدا ميكرد تا با خريدنِ انبوهي از نسخههاي هر كتاب چرخهاي صنعتِ چاپ را بچرخانند. از آن هنگام بود كه كتاب نقش اقتصادي هم در زندگي انسان پيدا كرد، اما فقط براي كساني كه قرار بود آن چيزهايي را كه نويسندگان مينوشتند بهصورت كتاب دربياورند و نه براي كساني كه قرار بود آنها را بخوانند. اينهايي كه كتابها را ميخواندند قرار بود استفادههاي ديگري از كتاب بكنند، كه همانا تقويتِ بُعدِ فرهنگي خود بود. حتي بسياري از نويسندگان هم، كه آن كتابها را مينوشتند، معمولا معيشتِ خود را همچنان از راههاي ديگر كسب ميكردند و هنوز هم همينطور است. بسياري از كساني كه كتاب مينويسند معمولا فرهنگ را مهمتر از اقتصاد ميدانند. يا دستكم فرهنگ را هم در حدِ اقتصاد مهم ميدانند.
اما پيشرفتهاي تكنولوژي ظاهرا بيشتر به نفعِ اقتصاد بود تا فرهنگ. يا دستكم ميتوان گفت بيشتر به نفعِ اقتصاد بود تا كتاب. پيشرفتهاي علمي و فني باعث شد زندگي جذبههاي ديگري براي انسان پيدا كند و تجملات و رفاههاي متنوعي در آن پيدا شود. دست يافتن به اين تجملات و رفاهها احتياج به اقتصاد قوي دارد. جذبه آنها هم براي بسياري از مردم بيشتر از جاذبهاي است كه كتاب ميتواند براي آنها داشته باشد. خواندنِ كتاب، آسايش خاطر ميخواهد و وقتِ زيادي ميبرد. در زندگيهاي امروزي وقتِ فراغت براي بسياري از مردم بسيار كم است. آنها معمولا هر چه وقت دارند صرف تأمين معاششان ميشود.
بنابراين بسياري از آنها وقت چنداني براي خواندن ندارند. اما هر چه هست، بسياري از جوامعِ پيشرفته دنيا همچنان قدر فرهنگ را ميدانند و مخصوصا كتاب را ارج مينهند. حتي اگر حالا ديگر نتوانند مثل گذشتهها كتاب بخوانند و اوقات فراغتِ خود را بيشتر در دنياي كتابها بگذرانند.
- پزشك، نويسنده و مترجم ادبيات فرانسوي، انگليسي و اسپانيايي