عظيم فلاح ۳۵ ساله كه تا همين چند سال پيش در مغازه قصابي پدرش مشغول به فعاليت بود امروز كلكسيوني از افتخارات دارد. هزار تابلوي «صلوات» و هزار تابلوي «بسمالله» كشيده و هر آيه قرآن را تبديل به يك تابلوي نقاشيخط كرده و حالا 6606 تابلو از آيات قرآن دارد.
نخستين چيزي كه عظيم فلاح با آن شناخته ميشود، شغل پدرياش است، قصابي. البته او چندين سال است كه تنها و تنها به هنر ميپردازد اما روزهايي بوده كه وقتي در مغازه كنار دست پدرش بوده، بساط خطاطي را گوشهاي از مغازه پهن ميكرده و مشغول ميشده. درباره آن روزها ميگويد: «براي خيلي از مردم عجيب بود اما من گوشهاي براي خودم مشغول بودم و تنها زماني سر بر ميداشتم كه پدرم صدايم ميكرد».
البته هنگام خطاطي گاهي هم تمركزش به هم ميخورده؛ «گاهي دقيقا مشغول انجام ريزهكاريها بودم كه پدرم صدايم ميزد اما در اكثر مواقع حواسش بود. هميشه از من حمايت كرده و اگر درك و حمايتش نبود الان من، اين مني كه با شما صحبت ميكند نبودم.»
او در حقيقت مغازه پدرش را تبديل به يك كارگاه كرده بود. ميخندد و ميگويد: «اتفاقا من قصاب خوبي هستم، فوت و فن قصابي را هم خودم آموختم. تجربهكردن را دوست دارم و همين باعث شد كه شيوه خودم را حتي در قصابي كردن داشته باشم. من ميتوانم مثل اين آموزشگاههاي زبان كه تضميني در يكماه به شما زبان يك كشور را ميآموزند، در يك هفته همه فوت و فنهاي قصابي را به شما ياد بدهم؛ همانطور كه به برادرم ياد دادم».
- خطاطي كه بدخط بود
عظيم، ماجراي علاقهمندياش به خطاطي را اينطور تعريف ميكند: «مدرسه كه ميرفتم اصلا خط خوبي نداشتم. معلمها مادرم را صدا ميكردند و از خط بدم گلايه داشتند. ميگفتند ما اصلا نميتوانيم خط اين بچه را بخوانيم. پدرم هم چون خط خوبي داشت هميشه دعوايم ميكرد كه چرا اينطور مينويسي. تا اينكه در دوره راهنمايي آقاي عباسيان، معلم هنرمان شد. سر يكي از كلاسها گفت چقدر استادانه قلم دست ميگيري. من ذوق زده شدم، چون چيزي كه هميشه برايم مايه عذاب و تنبيه بود، حالا مورد تقدير قرار ميگرفت. اين شد كه انگيزه پيدا كردم تا دل معلمام را بهدست آورم. زنگهاي تفريح تمرين خط ميكردم و هر هفته روزها را ميشمردم تا كلاس او برسد».
- يك جنوب شهر و يك فرهنگسراي خاوران
داستان خطاط شدن عظيم فلاح اما از دوران دبيرستان و فرهنگسراي خاوران آغاز ميشود. او درباره آن روزها ميگويد: «دوستي داشتم كه هم از علاقه من به خط مطلع بود و هم خودش دوست داشت كه اين هنر را ادامه دهد. ما ديگر آقاي عباسيان را نداشتيم كه به ما سرمشق دهد به همين دليل پيشنهاد كرد كه كلاس خط ثبت نام كنيم. خوشبختانه جنوب شهرتهران 2فرهنگسراي بزرگ دارد. براي من هم فرهنگسراي خاوران و كلاس استاد رضويان- برادر جواد رضويان بازيگر كه خودش خوشنويس بزرگي است- شروع فعاليت حرفهايام بود. آنجا بود كه ديگر آلوده خوشنويسي شدم. خوشبختانه استادمان باز فكر ميكرد چون من اصلا دوست نداشتم كارهايم تكراري باشد. هميشه انواع كارها و بلاهاي مختلف را روي اثرم انجام ميداد. بهنظر من هيچ روشي نبايد هنرمند را محدود كند. استادم در اين زمينه من را بهشدت تشويق كرد تا جايي كه پس از اتمام دوره از من خواست تا كلاس را اداره كنم. اين اتفاق باعث شد كه من بيشتر روي پاي خودم بايستم، تحقيق كنم، كتاب بخوانم، از گالريها ديدن كنم تا سطح درك و كارم را بالا ببرم تا كساني كه از من ميآموزند، احساس نكنند استادشان، نقصهاي واضحي دارد».
- شاگرد، استاد ميشود
فلاح حالا كلي شاگرد و هنرجو دارد و چندين كارگاه برگزار كرده و داور چندين برنامه بوده؛ حالا هم اگر گذرتان به فرهنگسراي بهمن بيفتد، تبليغات كلاس استاد عظيم فلاح را خواهيد ديد. او وابستگي زيادي هم به بچههاي جنوب شهر دارد؛ «من بچه جنوب شهرم. شايد اين حرف به مذاق هممحلهايهايم خوش نيايد اما متأسفانه مناطق جنوبي پايتخت از ناهنجاريهاي زيادي دارد كه شايد عمده آن بهدليل فقر مالي باشد. من هميشه با خودم فكر ميكردم كه چرا نبايد هممحلهاي من كتاب بخواند، نبايد به فكر تميزي محيطزيستاش باشد، نبايد بتواند درست روي موتور بنشيند و حتما بايد تكچرخ بزند؟ همه اين موضوعات هميشه من را آزار ميداده البته الان بهدليل فرهنگسازيهاي مختلف، اوضاع قدري بهتر شده اما هنوز هم اين موضوعات و دغدغهها با من هست و به همين دليل هميشه سعي كردهام تا هر آنچه ميتوانم براي مردم جنوب تهران و ارتقاي فرهنگ آنها انجام دهم.»
- خطاطي عظيم روي شيشهها
عظيم حتي يك كمپين محيطزيستي به راه انداخته به نام «شيشه، زباله نيست». او درباره اتفاقاتي كه در اين كمپين افتاده توضيح ميدهد: «دغدغه محيطزيستي از كودكي با من بود، حتي امروز هم وقتي قرار است روي شيشه نقشي بكشم، تمام تلاشم را ميكنم كه آن را حيف نكنم. كمپين شيشه، زباله نيست هم بهطور اتفاقي به ذهنم خطور كرد؛ از كنار يك رستوران ميگذشتم و ديدم چه تعداد فراواني شيشه نوشابه دور انداخته ميشود و بچه مدرسهايها سعي ميكنند با بازيهاي متنوع اين شيشهها را بشكنند تا تفريحي كرده باشند. من اين كمپين را از مدارس كيانشهر تا مدارس كهريزك به راه انداختم و با بچهها روي اين شيشهها نقاشي و خطاطي كردم و آنها را با يك ارزشافزوده هنري، به يك اثر تزئيني تبديل كردم با كمترين هزينه. اين اتفاق بهطور رايگان صورت گرفت و دغدغه شخصي خودم بود، حتي اگر روي يك كودك تأثيرگذار بوده باشد، براي من كافي است». البته ابتكارات و خلاقيتهاي عظيم در حوزه محيطزيست به همينجا ختم نميشود. او چند سال پيش بعد از كشته شدن محيطبان شمالي، به ديدن خانواده او رفت و حتي به ياد او يك نمايشگاه خطاطي برگزار كرد.
- آه از اين همه تبعيض
عظيم فلاح نيز مانند همه همصنفهايش در هنرهاي تجسمي، از برخوردها و تبعيضها گلايه دارد، از اينكه هنرهاي نمايشي جايگاه بسيار متفاوتي در نگاه مسئولين دارند؛ دقيقا مثل نگاهي كه به فوتبال هست و به ساير رشتههاي ورزشي نيست؛ «يكبار يكي از اساتيد خوشنويسي در مراسمي پشت تريبون رفت و چندبار روي ميز كوبيد و گفت كه ما از اينها زياد ميخواهيم. اما انگار به يك هنرمند فقط درصورتي كه خيلي چهره باشد و يا يك اتفاق عجيب و غريب در زندگياش رخ داده باشد توجه ميكنند. مثلا خود من اگر شغل خانوادگي ما قصابي نبود، شايد كمتر كسي حتي بهخاطر كتابت قرآن هم براي مصاحبه با من اقدام ميكرد. متأسفانه در اين حوزه شايد به تعداد انگشتان يك دست آدم شناخته شده وجود دارد و انگار بقيه خوب نيستند. عين فوتباليستي كه در استقلال و پرسپوليس ديده ميشود و انگار اين فوتباليست پيش از اين بازياش خوب نبوده يا ديگر بازيكنان تيمهاي مختلف، بازيكن نيستند.»
- جوايز و افتخارات
عظيم فلاح توانسته است در اين سالها مقام اول نقاشيخط در نخستين جشنواره ملي نقاشيخط و خطنگارههاي رضوي، مقام اول نقاشيخط جشنواره ملي كوثر،رتبه برگزيده نقاشيخط نوزدهمين نمايشگاه بينالمللي قرآن، مقام دوم نقاشيخط جشنواره كشوري مشق عشق و مقام دوم جشنواره بينالمللي مقاومت را كسب كند. او همچنين توانسته كارگاههاي متعددي در موزه هنرهاي معاصر تهران، موزه فلسطين، موزه هنرهاي ديني امام علي(ع)، دانشگاه صنعتي شريف، دانشگاه تهران، خانه هنرمندان ايران، هفته فرهنگي ايران و عراق، هفته فرهنگي ايران و سودان و فرهنگسراهاي سطح پايتخت برگزار كند. فلاح در جشنواره باغ گلاب، جشنواره آفرينش عاشورايي، جشنواره ياران رسول آفتاب، جشنواره دولت عشق، مسابقه خوشنويسي فجر خاوران و جشنواره شمسه سال 91بهعنوان داور حضور داشته است. ضمنا آثاري از او در كتاب جشنواره بينالمللي فجر، كتاب نخستين جشنواره هنرهاي معاصر اسلامي (طواف تا ولايت)، كتاب جشنواره ملي امام رضا(ع)، كتاب جشنواره بينالمللي تسنيم، كتاب جشن جهاني نوروز، كتاب جشنواره ملي تجلي نقش ناب، كتاب رنگ و ني، كتاب گنج حضور و كتاب گنجينه هنر بانك مسكن منتشر شده است.