در دنيايي كه يكي از شبكههاي اجتماعي بيشتر از جمعيت بعضي كشورهاي پرجمعيت شهروند دارد، ديگر اصرار بر بهدستآوردن خاك، فقط به فكر استراتژيستهاي سنتي يا جنايتكاراني مثل داعش ميرسد. حالا، دوره مرزگشايي به شيوه مجازي است، دوره رسيدن بدون واسطه به كشوري در آن سوي اقيانوسها، دوره ايجاد هويتهاي مضاعف با صادرات محصولاتي كه از دل خاك هر سرزميني بيرون آمدهاند. حالا، كرهجنوبي يك شعبه مجازي در دنيا به نام سامسونگ دارد. در واقع، ديگر جنگها براي توسعه كيفي مرزهاست. جنگي كه فنلانديها مغمومترين مردمان سالهاي اخير در آن هستند. آنها چيزي بيشتر از اوكراينيهايي كه جزيره كريمه را از دست دادهاند، از كفشان رفته. فنلانديها سرزميني به وسعت نوكيا را از دست دادهاند. سرزميني كه ميشد ادعا كرد، هيچ وقت آفتاب در آن غروب نميكند، چون در دستهاي اغلب مردم دنيا، نوكيا وجود داشت. سرزميني كه نه بهخاطر كيفيت پايين و مراقبت كم از مرزها، بلكه بهدليل نبود نوآوري و يك جاهطلبي بزرگ، زير پاي سرمايهداري بيرحم آمريكاييها نابود شد. حالا، نوكيا كسي را ياد فنلاند نمياندازد، نوكيا ديگر يك سرزمين نيست، فقط يك نام است كه آن هم اختياري از خودش ندارد؛ مثل پسري است كه به خانواده ديگري فروخته شده؛ مثل ارج در ايران است كه ديگر ارج ندارد، تعطيل شده است يا واگذار، چه فرقي ميكند؟
فنلانديها بازي جهاني اقتصاد را باختهاند و حالا، مديران مايكروسافت، وارد اتاقهاي مديريتي برند ملي آنها شده و همهچيز را به حراج گذاشتهاند. همهچيزي كه حتي به نان شب بعضي از مردم فنلاند و حتي اروپاي شرقي و هند هم ربط دارد. حالا، خيليها بيكار شدهاند و توليد ناخالص داخلي كشور بهشدت افت كرده. فنلاند، يك كشور جنگزده است كه قلعهاي به عظمت نوكيا را از دست داده و اعتماد به نفسش از بين رفته است. مؤسسه مطالعاتي فنلاند اكونومي اعلام كرده است كه اقتصاد فنلاند در دهه 90ميلادي و با توسعه سريع شركت نوكيا به سرعت از ركود خارج و به يكي از مهمترين اقتصادهاي جهان تبديل شد بهطوري كه در سالهاي 1998تا 2007اين شركت يكچهارم رشد اقتصادي فنلاند و يكپنجم مجموع صادرات كشور را در اختيار داشت و حدود 23درصد از مجموع ماليات شركتي در فنلاند را پرداخت ميكرد و طبيعي است كه يكسوم كاهش بيش از 8 درصدي توليد ناخالص داخلي فنلاند بهدليل از دسترفتن برند نوكيا باشد؛ برندي كه آمريكاييها آن را بردند!