روزهاي بهياد ماندني كه تبديل شدهاند به تاريخهاي سرنوشتساز؛ روزهايي كه هيجان رسيدن به آنها، پر از اضطراب، دلهره، تشويش و نگراني است. تقويمها گاه، روزهايي را با خود به همراه دارند كه سرنوشت زندگيمان را تغيير ميدهند و يكي از اين روزهاي سرنوشتساز، مصادف است با تاريخ ازدواج هركس. گويي به محض اينكه دور تاريخ با خودكار قرمز، متمايز ميشود، دنيا تغيير ميكند. پاشنههاي كفش عروس خانم و آقاي داماد و خانوادههايشان بالا كشيده ميشود تا راهي بازار شوند و خريد كنند؛ عروسخانم براي خانه آيندهاش و آقاداماد براي تداركات سور و سات عروسي. هيجان با چاشني تحقق آرزوها، هرچه به روز عروسي نزديكتر ميشوند بيشتر ميشود. اما گاهي اين هيجان ميتواند جاي خود را به نگراني بدهد، بهخصوص براي كساني كه دستانشان ياراي پرداخت حداقل هزينههاي يك ازدواج را ندارد. حسرتهاست كه پشت سر هم رديف ميشود و بغضهاست كه در گلوها خفه ميشود.
سهيلا يكي از همان عروسخانمهايي است كه روزگار سرناسازگاري با او و خانوادهاش دارد. سهيلا و 2برادرش معلول هستند، برادرهايش معلول ذهنياند. در كودكي سنگي روي دست سهيلا افتاد و دست راست او را براي هميشه از كار انداخت. ميگويد: «شيطنتهاي بچگي باعث شد تا در دوران كودكيام سنگي بزرگ روي دستم بيفتد. رگهاي دستم آسيبديده بود و توان مالي پايين پدر باعث شد تا دنبال درمان جدي نرود و دست من دچار معلوليت شد. به پدرم حق ميدهم؛ كارگري با 6بچه كه 2نفر از آنها معلول هستند، چه كاري ميتواند انجام دهد؟»
- دو برادر با معلوليت بالا
سن و سالش در حد و اندازهاي نبود كه حواسش به اين باشد كه كوه سنگ دارد و سقوط اين سنگها حادثه آفرين خواهد شد. به همين دليل سهيلا غافل از حادثه تلخي كه در كمينش بود، در كنار همسن و سالهايش پشت خانهشان در حال بازي بود كه آن حادثه تلخ رخ داد. سهيلا ميگويد: «آن موقعها در شهرستان اراك زندگي ميكرديم، خانهمان كنار كوه بود و من و دوستانم مشغول بازي بوديم. سنگ بزرگي از كوه به پايين پرتاب شد و بعد از برخورد با خانهمان، روي دست راستم افتاد. برخورد سنگ رگهاي دستم را قطع كرد و در 3 سالگي دستم را گچ بستند. وقتي گچ را باز كردند دستم براي هميشه از كار افتاده بود، ميشد آن را درمان كرد اما هزينهاش 25سال قبل حدود 18ميليون تومان ميشد. پدر كارگرم توانايي پرداخت آن را نداشت. دستم ديگر رشد نكرد».
سهيلا دستش را از نگاههاي مردم مخفي ميكند، نگاههايي از روي ترحم كه به قلب دختر جوان چون تير مينشيند. سهيلا ادامه ميدهد: «اما بازهم خدا را شكر ميكنم؛ از اينكه سالم هستم؛ از اينكه براي كارهاي شخصيام محتاج كسي نيستم. گاهي اوقات با خودم ميگويم اي كاش ميشد دستم را عمل كنم اما ظاهرا هر پيوندي در ايران انجام ميشود الا پيوند دست، البته اگر همچنين عملي انجام ميشد هزينهاش را نداشتيم. پدرم كارگر است، با اين سن و سالش كيسه سيمان و گچ را روي شانهاش حمل ميكند، فقط براي روزي 20هزار تومان؛ فكرش را بكنيد؛ آن هم با 6تا بچه كه 2 تا از آنها معلول هستند. برادر بزرگم 31سالش است و مشكل ذهني دارد، برادر ديگرم كه 29ساله است، وضعش از او هم بدتر است. او بچه كه بوده داخل تنور افتاده و پاهايش به كل سوخته، حتي انگشت پا ندارد. وضع جسمي و ذهني او از برادر بزرگم بدتر است و مادرم مدام مراقبشان است. هيچچيز را بهخاطر ندارند و نميتوانند كاري انجام دهند. وضعيت برادرهايم خيلي بد است. زندگي با كوله باري از نداري و پر از سختي و درد براي 2 پسري كه هرگز لذتي از زندگي نديدند، دردناك است».
- هراس از رسيدن روز عروسي
با آنكه دستش معلول بود اما با اميد به آينده زندگي را مانند تمامي افراد ديگر روي كرهزمين ادامه داد. درس خواند و دانشگاه قبول شد و پشت ميز و نيمكت دانشگاه نشست. ميگويد: «فوقديپلم هزينه زيادي نداشت، نصف بيشتر آن را بهزيستي ميداد مابقي را پدرم. فارغالتحصيل كه شدم افتادم دنبال كار، اما براي يك فوقديپلم كار پيدا نميشد. اگر كاري همگير ميآمد، درآمدش آنقدر پايين بود كه تمام آن را بايد خرج رفتوآمد ميكردم؛ ادامه تحصيل هم امكانپذير نبود، چرا كه براي اين كار نياز به هزينه بود و خانوادهام هم توانايي پرداخت نداشتند. اين بود كه به ناچار خانهنشين شدم».
زندگي سهيلا اما بعد از مدتي، تغيير مسير داد؛ مسيري خوشايند براي تمام خانوادهها. ميگويد: «دوست برادرم به خواستگاريام آمد. او برعكس من هيچ مشكلي ندارد و زماني كه پدرم گفت دختر من چنين مشكل و معلوليتي دارد، گفت من سهيلا را دوست دارم و هيچ نقصي در او نميبينم. درنهايت با اصرارهاي دوست برادرم به عقد او درآمدم و خانواده همسرم پيشنهاد برگزاري مراسم عروسي براي قبل از ماه مبارك امسال را دادند. اما عملا چنين كاري براي ما غيرممكن بود، تهيه جهيزيه براي پدرم با شرايط سخت مالي، امري محال بود. بهانههاي پدرم مهلت را براي ما بيشتر كرد اما اصرارهاي همسرم براي برگزاري هرچه زودتر عروسي ادامه دارد. من و خانوادهام ماندهايم با مشكل بزرگ تهيه جهيزيه، چطور ميتوانيم چنين خواستهاي را برآورده كنيم؟»
- غمهاي هميشگي نوعروس
غمهاي سهيلا اين روزها بيشتر شده است؛ حالا به اضافه غم نداري، برادرهاي معلول و نداشتن يك دست، حسرت خريد جهيزيه به غمهاي او اضافه شده است. سهيلا آههاي زيادي را در دل دارد كه بهخاطر حال و روز پدر از بيان آن شرم دارد و هرگز آنها را به زبان نميآورد. سهيلا ميگويد: «چند روز پيش خانه برادر شوهرم دعوت بوديم و زماني كه وسايل خانهاش را ديدم خيلي دلم سوخت. با خودم گفتم اي كاش اين وسايل در خانه من هم بود. با اينكه شوهرم خيلي فهميده است و برايش اين چيزها مهم نيست اما من بازهم دلم نميخواهد حرف و صحبتي پشت سرم باشد. نه اينكه حسودي كنم و ناراحت باشم از داشتههاي ديگران، اما خب من هم دلم ميخواهد مثل ديگران عادي باشم».
تنها سهم سهيلا از رفتن به بازار، ديدن وسايل رنگ و وارنگ داخل ويترين مغازههاست و تصور آنها در گوشه خانهاش. دختر جوان ادامه ميدهد: «نمي دانيد چقدر سخت است كه به بازار بروي و دست خالي برگردي. نميداني چقدر سخت است كه سادهترين وسايلي را كه لازم داري داخل ويترين ببيني و نتواني حتي يكي از آنها را هم بخري. اميدوارم هيچكسي جاي من نباشد. دوست ندارم دست خالي به خانه شوهرم بروم، هرچقدر هم كه او بگويد جهيزيه نياز نيست. اصلا فرض كنيم كه همسرم جهيزيه نميخواهد، خودم كه دلم ميخواهد، تازه با آبرويم چه كنم؟»
- طرحي براي 75هزار نوعروس
دست نگهداريد، صبر كنيد، بهتر است ماجرا را اينجا كات كرد. ميشود بر تمام اين حسرتها خط بطلان كشيد؛ ميشود بغضها را به خنده تبديل كرد؛ ميشود آرزوها را به تحقق رساند. ميشود خيلي كارها كرد اگر آستينهايمان را بالا بزنيم و در اين بزم شركت كنيم. مبلغش مهم نيست؛ هركس به سهم خود. حكايت، حكايت قطرهقطره جمع گردد... است. كاري كه مسئولان طرح «آيينه و شمعدان» يك هفته مانده به ماه مبارك رمضان آن را شروع كردند. عليرضا ناييني، سخنگو و دبير اجرايي طرح آيينهوشمعدان ميگويد: «قبل از ماه مبارك رمضان بود كه با مهندس فتاح، رئيس كميته امداد امام خميني(ره) جلسهاي داشتيم. صحبت درخصوص جهيزيه 75هزار نوعروس تحت پوشش شد كه توسط كميته امداد بايد به آنها جهيزيه اهدا شود. اين نوعروسان بيش از 6ماه در صف دريافت جهيزيه بودند، اما تهيه جهيزيه براي تمام آنها از توان كميته امداد خميني(ره) خارج بود. ايده طرح آيينه و شمعدان مطرح شد و مسئله مهم در اين طرح تهيه جهيزيه براي 75هزار نوعروس با حمايت مردم بود. حمايتهاي سازمانهاي دولتي و مردمي آغاز شد و هر سازماني به نوبهخود وارد عمل شد. هدف ما رفع مشكل همه نوعروسان نيازمند است. براي ما فرقي نميكند كه اين پول به حساب مؤسسه واريز شود تا براي نوعروسان تحت پوشش جهيزيه خريده شود يا براي نوعروساني جهيزيه خريده شود كه نيازمند هستند و مورد شناسايي ما نيستند».
- كالاي ايراني براي نوعروسان
16قلم وسايل يك جهيزيه در اين طرح تهيه ميشود. هزينه واقعي اين 16قلم وسيله ايراني 5ميليون تومان ميشود اما كميته امداد امامخميني(ره) با صحبت با توليدكنندگان موفق شد كه اين هزينه را به 3ميليون تومان كاهش دهد. 2ميليون تومان را كميته امداد پرداخت ميكند و يك ميليون تومان از كمكهاي مردمي پرداخت ميشود.
حتي ميتوان با پايان ماه مبارك بعد از حساب و كتاب فطريه، مبلغي كه براي فطريه درنظر گرفته ميشود را بهحساب مؤسسه ريخت. آن وقت است كه هزينه فطريهها تبديل ميشود به جهيزيه نوعروسان.
- شما چه ميكنيد؟
طرح آينه شمعدون با هدف تهيه 75 هزار جهيزيه براي نوعروسان راه اندازي شده است . شما چه ميكنيد؟ نظرات و پيشنهادهاي خود را به 30003344 پيامك كنيد يا با شماره تلفن 84321000 تماس بگيريد.