سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۲
۰ نفر

همشهری دو -  فرزانه شهامت: «تلفن من شده مثل ۱۱۸، دائم زنگ می‌خورد؛ شما ببخشید.»؛ این را با لبخند می‌گوید و به کسی که آن سوی خط است پاسخ می‌دهد. از حرف‌هایش می‌شود فهمید که درگیر برگزاری مراسم افطاری شب ۲۱ رمضان است.

زهره گودرزی

مهمانان، ۱۵۰طفل يتيم به همراه مادرانشان هستند. هماهنگي‌ها قدري طول مي‌كشد. مي‌شود در اين فرصت نگاهي به دور و بر خانه انداخت؛ خانه‌اي كه وضعيت آن در 2 كلمه خلاصه مي‌شود؛ ساده و تميز. روي ميز پر است از پرونده نيازمنداني كه در صف انتظار دريافت كمك هستند. تحقيقات برخي از آنها كامل شده و برخي ديگر بايد منتظر بمانند تا او در نخستين فرصت، سري به آنها بزند و شرايط زندگيشان را بررسي كند. همه‌‌چيز دقيق و حساب شده به‌نظر مي‌رسد؛ پرونده كودكان يتيم با گواهي فوت پدرانشان ضميمه و شرح نيازمندي‌ها و مختصري از پرونده‌هاي پزشكي بيماران كم‌بضاعت، همگي به‌ترتيب در پوشه چيده شده است. سال‌هاست كه دقيقه‌هاي عمر زهره گودرزي با خدمت به افراد كم‌برخوردار گره خورده است. به قول خودش از ۴۰ سال عمري كه از خدا گرفته، ۱۸ سال آن را به معناي واقعي وقف خدمت به محرومان كرده است. گرفتن زير پرو‌بال ۱۰يتيم، گوشه كوچكي از سخاوت او و همسرش است. شايد بشود گفت مهم‌ترين نتيجه سال‌ها تلاش اين بانوي خير، تشكيل شبكه‌اي منسجم از خيرانديشان است كه در اين مدت كارهاي بزرگي انجام داده‌اند؛ كارهايي كه لابه‌لاي صحبت‌هايش به تعدادي از آنها اشاره مي‌كند و همين امر باعث شده خيران و خيريه‌ها در مشهد، او را به‌عنوان فردي معتمد بشناسند. تماس‌هاي تلفني همچنان ادامه دارد. چاره‌اي نمي‌بيند جز اينكه براي دقايقي آنها را بي‌پاسخ بگذارد تا بتواند پاسخگوي سؤالات ما باشد.

  • انگيزه كمك به نيازمندان، چه زماني در شما شكل گرفت؟

از همان بچگي. من فرزند دوم از خانواده‌اي ۱۱نفره بودم. پدر مرحوم‌ام، جوادآقا، يك مغازه الكتريكي در قيطريه داشت. كاسبي‌اش خوب مي‌چرخيد. يادم هست از‌‌ همان بچگي برايم سؤال بود كه چرا بابا اين همه كيسه برنج و روغن مي‌خرد مي‌آورد گوشه خانه. مادرم جواب درستي نمي‌داد؛ هميشه مي‌گفت: «براي يك كساني». طول كشيد تا فهميدم اين غريبه‌هايي كه براي افطاري به خانه‌مان مي‌آيند و آن «كساني» كه پدر و مادرم شب‌ها برايشان موادغذايي مي‌برند، افراد نيازمند هستند. از‌‌ همان 8-7 سالگي اگر در راه مدرسه فقيري مي‌ديدم، مقداري از پول توجيبي‌ام را به او مي‌دادم و چقدر هم كه از اين كار لذت مي‌بردم! در ۱۶ سالگي با مردي كه خدا را شكر همراه و مشوقم در اين كار‌ها بود ازدواج كردم. از حدود ۱۹ سالگي نيز كارم را در واحد تحقيقات كميته امداد شعبه سعدآباد شروع كردم. حين كار با خيراني آشنا شدم كه سال‌هاست حول محور كمك به محرومان، با يكديگر دوست شده‌ايم. ۱۰ سالي از مهاجرتم به مشهد و آغاز جدي فعاليت‌هايم مي‌گذرد.

  • از فرزندانتان بگوييد.

3 فرزند دارم. يك دختر ۲۲ ساله كه از او صاحب نوه شده‌ام و 2پسر ۱۲ و ۷ ساله. به اين تعداد ۸ فرزند ديگر هم اضافه كنيد. اينها دخترهايي هستند كه آنها را با كمك خيران به خانه بخت فرستاديم و الان صاحب فرزند هستند. من را مادر و بعضي ديگر خاله صدايم مي‌كنند. رفت‌وآمد خانوادگي داريم و خلاصه خيلي دوستشان دارم.

  • قسمت سخت كار شما كجاست؟

همين كه در هر لحظه به‌خودم نهيب مي‌زنم اگر كارت را درست انجام ندهي مديون خيران مي‌شوي و اينكه دائم بايد به همه‌‌چيز دقت داشت، انرژي‌بر است. از اين گذشته، اينطور نيست كه جمع‌كردن كمك‌ها از خيران آسان باشد. بعضي‌ها خودكار هستند و برخي ديگر نه. بايد مجابشان كرد. براي جوركردن چند ميليون تومان پول، گاهي بايد اينقدر اينجا و آنجا زنگ بزنم كه خودم خجالت مي‌كشم؛ ولي آن طرف قضيه مثلا نياز يك بيمار به درمان را كه مي‌بينم با جديت بيشتري به كارم ادامه مي‌دهم. فرهنگي كه بين مردم جاافتاده كه فقط‌ قشر خاصي از نيازمندان مايل به كمك هستند نيز گاهي كارمان را با كندي همراه مي‌كند، مثلا تا به خيران مي‌گوييم كه بچه‌اي يتيم به كمك احتياج دارد سيل كمك‌ها سرازير مي‌شود اما گاهي با كودكاني مواجه هستيم كه پدري از كارافتاده و بيمار دارند و در شرايطي به‌مراتب بدتر از كودكان يتيم به سر مي‌برند. با وجود اين، رغبت مردم براي كمك به اين قبيل افراد به نسبت كمتر به‌نظر مي‌رسد.

  • به‌نظرتان چه چيزي باعث مي‌شود كه راضي كردن برخي كه استطاعت مالي هم دارندبه كمك كردن تا اين حد سخت باشد؟

دلايل زيادي دارد اما به‌نظرم يكي از مهم‌ترين‌هايش مي‌تواند اين باشد كه بدبين شده‌اند. راحت بگويم اعتماد ندارند كه كمكشان به مستحق واقعي مي‌رسد. برخي سوءاستفاده‌ها رخ مي‌دهد. نمي‌گويم تعدادش زياد است ولي اثر منفي‌اش خيلي زياد است. يكي ديگر از دلايلش هم اين است كه مردم تصور درستي در مورد كارهاي خير ندارند. فكر مي‌كنند خيّر كسي است كه الزاما خيلي پولدار است، در حالي كه اينطور نيست. مي‌شود به لحاظ مالي در قشر متوسط يا حتي پايين قرار داشت و در ضمن خير هم بود.

  • چطور؟

برايتان مثال مي‌زنم؛ الان يكي از دوستان من در تهران خانمي است كه همسرش بيكار است. از نظر مالي وضعيت چندان مناسبي ندارند. با وجود اين با بيانش به خوبي مي‌تواند ديگران را مجاب به كمك كردن كند. همينطور توليدات خياطان نيازمند مشهدي را در تهران به فروش مي‌رساند و از اين طريق به كامل‌شدن حلقه ما كمك مي‌كند. همين فرد هر ماه هزينه خريداري يك عدد مرغ را برايم واريز مي‌كند. ببينيد مهم نيست كه اين فرد چقدر مي‌تواند كمك كند، توان او در حال حاضر همين قدر است كه آن را دريغ نمي‌كند. برخي‌ها هستند كه كمك فكري مي‌كنند و ايده مي‌دهند؛ نيازمند معرفي مي‌كنند، رابط آشنايي ما و خيران جديد مي‌شوند و كارهايي از اين دست كه همگي ارزشمند هستند. يكي از كارهايي كه براي جمع‌آوري كمك‌هاي خُرد كرديم راه‌انداختن طرحي به نام «غدير» بود. در اين طرح هر خانواده ماهانه ۲۰ هزارتومان واريز مي‌كند. در مجموع ماهانه مبلغي بالغ بر يك ميليون و ۲۰۰ هزار تومان جمع‌آوري مي‌شود. همين مبلغ‌هاي شايد به زعم عده‌اي ناچيز، گره‌هاي بزرگي را باز كرده است.

  • برآورد كرده‌ايد كه از آن زمان تا الان به چه تعداد نيازمند و در چه زمينه‌هايي كمك كرده‌ايد؟

اسناد و مدارك همه‌‌چيز را نگه مي‌دارم تا اگر لازم شد به خيران ارائه كنم؛ چون اين حق آنهاست كه از چطور صرف شدن كمك‌هايشان باخبر شوند. با اين حال آمارگرفتن كار سختي است. فهرستي كه به‌تازگي تهيه كرده‌ام نشان مي‌دهد از ابتداي سال ۹۲ تا الان، ۱۸۰ ميليون تومان جمع‌آوري شده است. به ۷۰ زوج جهيزيه داده‌ايم و همينطور براي ۱۳۰ نورسيده، سيسموني تهيه كرده‌ايم. حدود ۱۰ بيمار صعب‌العلاج نظير بيماران سرطاني تحت پوشش ما هستند كه بايد نيازهاي دارويي‌شان تأمين شود. يك بيمار پيوند مغزاستخوان داشتيم كه خدا را شكر حالش خوب است. حدود ۵۰ وام بلاعوض داده‌ايم، كرايه خانه تعدادي نيازمند را مي‌پردازيم و نمونه‌هاي مشابه ديگر. همينطور ۷۵ يتيم را با كمك خيرانمان حمايت مي‌كنيم. كمك‌ها هر ماه واريز مي‌شود و من، موظف به هزينه‌كرد آن براساس نيت خيران هستم. از تعدادي كه گفته شد، ۱۰كودك را با افتخار تمام، شخصا حضانت مالي مي‌كنم.

  • چقدر به‌خودكفا كردن خانواده‌هاي كم‌برخوردار توجه كرده‌ايد؟

اين يك دغدغه جدي است. نمي‌شود تا ابد اين خانواده‌ها را وابسته به‌خود نگه داشت. اين كار، هم شدني نيست و هم عزت‌نفس‌شان را از بين، مي‌برد. از سال۹۲ واحد اشتغال را در گروه خيرانمان راه‌اندازي كرديم. خيلي خوشحالم از اينكه تا الان ۲۵ زن سرپرست خانوار به مرحله خودكفايي رسيده‌اند و پرونده‌شان از فهرست نيازمندان خارج شده است. خوشبختانه وضعيت اقتصاديشان طوري است كه توانسته‌اند دختر‌ها و پسر‌هايشان را راهي خانه بخت كنند. شغل‌هاي متنوعي دارند مثل خياطي، پرورش قارچ، خرد‌كردن سبزي در مقياس وسيع و... .

  • چه فكرهايي در سرداريد؟ از برنامه‌هاي آينده‌تان بگوييد.

تجربه سال‌ها ارتباط با اين قشر، من و دوستانم را به اين نتيجه رسانده كه داشتن يك سرپناه، حداقل نيازي است كه رفع آن به خانواده‌هاي نيازمند آرامش و احساس امنيت مي‌دهد. با كمك بنياد مسكن، ۱۴۰۰خانواده را شناسايي كرده‌ايم كه خانه‌هايشان نيمه‌كاره است. از وام بنياد مسكن نيز استفاده كرده‌اند اما پولشان تمام‌شده و همينطور مستاصل مانده‌اند. شايد عجيب باشد اما تعدادي از آنها با مبالغي مثل5-4 ميليون تومان كارشان راه مي‌افتد. ان‌شاء‌الله بعد از ماه رمضان با كمك همسرم، اين پروژه را با سرزدن به خانواده‌اي در شهرستان درگز شروع مي‌كنيم. خانواده‌اي كه در مورد خانه‌شان صحبت مي‌كنم شامل يك پيرزن و پيرمرد است كه فرزندي معلول دارند و منزلشان به خاطر نداشتن بودجه، نيمه‌كاره‌‌ رها شده است.

يكي از كارهاي ديگري كه ان‌شاء‌الله با مساعدت خيران و برخي نهاد‌ها آغاز خواهيم كرد، كارآفريني در مقياس وسيع است. به‌طور مثال بنا داريم سوله‌اي را در مشهد تهيه كنيم و خانم‌هاي نيازمند را سركار بياوريم. مردان نيز كارهاي بيروني مثل تهيه مواداوليه و بازاريابي را برعهده خواهند گرفت و چرخه كار با همكاري افراد كم‌بضاعت كامل خواهد شد.

  • براي كمك مالي به افراد كم‌برخوردار، از حقوق شخص خودتان، چطور برنامه‌ريزي مي‌كنيد؟

زندگي هر كسي، نياز‌ها و فراز و فرودهاي خودش را دارد. با وجود اين با همسرم توافق كرده‌ايم كه هر ماه سهم مشخصي از درآمدمان را براي اين افراد كنار بگذاريم.

  • خانواده و به‌خصوص همسرتان از مشغله شما گلايه‌اي ندارند؟

واقعا نه. به هر حال گاهي پيش مي‌آيد كه نمي‌رسم كارهاي خانه را انجام بدهم يا مثلا غذا به موقع آماده نيست. خانواده‌ام اينها را پذيرفته‌اند. خدا به همسرم خير بدهد كه حتي يك‌بار هم به من غر نزده و از انگيزه‌ام كم نكرده است. سفرهاي شهرستان را با هم مي‌رويم، سبد غذايي خانوارهاي نيازمند را با هم توزيع مي‌كنيم. آشپزي‌ براي خانواده‌هاي تحت پوشش و برخي سركشي‌ها،‌ از جمله كارهاي دونفره‌اي است كه انجام مي‌دهيم.

  • برايتان پيش آمده بابت احساني كه به اين خانواده‌ها مي‌كنيد به جاي تشكر، واكنش نامناسبي دريافت كنيد؟

بله. متأسفانه از اين موارد كم نيستند. برخي از اينكه كسي به آنها كمك مي‌كند حس خوبي ندارند و دچار سوءبرداشت مي‌شوند. حرف‌هايي به زبان مي‌آورند كه واقعيت ندارد؛ مثلا مي‌گويند منت مي‌گذاريد، اگر مجبور نبوديم كمك كسي را قبول نمي‌كرديم و از اين صحبت‌ها. ابتدا واقعا ناراحت مي‌شوم اما با‌اطمينان مي‌گويم كه روي رفتارم تأثير نگذاشته است. با خودم مي‌گويم من اين كار‌ها را مي‌كنم تا باقيات‌الصالحاتي براي خودم جمع كنم. اگر بنا باشد جواب تندي را با تندي بدهم چيزي براي آخرتم نمي‌ماند. مي‌دانم كه اينها دل‌شكسته و زخم‌خورده‌اند، زندگي به آنها سخت گرفته و دستشان كوتاه است. در چنين وقت‌هايي به جاي اينكه خداي نكرده از كمك‌ها كم كنم، اتفاقا بيشتر رسيدگي و مساعدت مي‌كنم. گاهي اطرافيان كه از اين رفتار‌ها مطلع مي‌شوند با تعجب مي‌گويند چطور مي‌تواني هم اين رفتارها و ادبيات را تحمل و هم محبت كني، نمي‌گويم ساده است اما اگر آدم بخواهد مي‌شود.

  • خاطره ناخوشايندي از سال‌هايي كه در اين زمينه فعاليت كرده‌ايد، در ذهن داريد؟

اتفاقا يكي از ناخوشايندترين خاطراتي كه در ذهن دارم مربوط است به يكي از همين برخوردهاي تند. براي تحقيق و سركشي به خانه‌اي واقع در يكي از مناطق كم‌برخوردار مشهد رفته بوديم. هنوز چند دقيقه‌اي از ورودمان نگذشته بود كه دختر صاحبخانه شروع كرد به فحاشي كردن. فحش‌ها، قابل تحمل نبود. آنقدر زننده بود كه شنيدنش برايم تازگي داشت. حرف‌هايي از اين دست مي‌زد كه چرا اينجا آمده‌ايد، ما به كمك كسي احتياج نداريم. آن شب و فردايش خيلي به من سخت گذشت. حس خوبي نبود. حس مي‌كردم شخصيتم كاملا خرد شده است. به جايي رسيدم كه تصميم گرفتم اين كار را كنار بگذارم اما در ‌‌نهايت با مشورت شوهرم منصرف شدم. البته بعدا فهميدم كه آن دختر از نظر ذهني مشكلاتي داشته است.

  • و خاطره خوش؟

خيلي زياد هستند. تك‌تك جهيزيه‌هايي كه خريدم، شغل‌هايي كه ايجاد شد، بردن بچه‌هاي يتيم براي خريد لباس‌ عيد، غذاهاي نذري، خانواده‌هايي كه خودكفا شدند و خلاصه هر گرهي كه از كسي باز شد و دعاهاي خيري كه برايم كرده‌اند، هر كدامشان لذتي دارد كه تا خودت نچشي شيريني‌اش را درك نمي‌كني.

  • عنايت امام هشتم ع

وقتي از خانم گودرزي مي‌خواهيم از بركات كارهاي خيري كه انجام داده، در زندگي‌اش تعريف كند مي‌گويد كه واژه بركت، براي چيزهايي كه با تمام وجود حس كرده، كافي نيست. واژه «معجزه» را مناسب‌تر مي‌بيند و ادامه مي‌دهد: پسر كوچكم، اميرارسلان دوساله بود. حادثه‌اي برايش اتفاق افتاد كه اگر عنايت علي‌بن‌موسي‌الرضا(ع) و دعاهاي خير نيازمندان نبود، الان بايد به جاي پا، روي ويلچر راه مي‌رفت. آن شب مهمان داشتيم. شوهرم نيز ايران نبود. نمي‌دانم چه شد كه يك‌دفعه اميرارسلان از مبل، پايين افتاد و تيغه ۸ سانتي‌متري چاقويي كه روي زمين بود در كمرش درست نزديك نخاع فرو رفت. ۹۰دقيقه جراحي‌اش طول كشيد و تيغه خارج شد. اما پزشكش عكس‌هايي را نشانم داد و گفت كه ۲ تا از مهره‌ها كاملا خرد شده و كمر بايد گچ گرفته شود. همان‌جا با دل شكسته و چشم‌هاي پراشك به حضرت رضا(ع) متوسل شدم. كمر پسرم را همان شب با تروما عكسبرداري كردند. عجيب بود اما هيچ نشانه‌اي دال بر شكستگي مهره‌ها پيدا نشد. پزشك اصلا حاضر به پذيرش اين موضوع نبود؛ مي‌گفت با چشم‌هاي خودش ديده است و راست هم مي‌گفت. با دستگاه بيمارستان ديگر هم عكسبرداري تكرار شد و نتيجه‌‌ همان بود. مي‌دانم كه دعاي خير يكي از همين نيازمندان باعث شد حضرت به من عنايت كنند.

  • شما چه مي‌كنيد‌؟

خانم گودرزي با همراهي همسرش به بسياري از كودكان و خانواده‌هاي نيازمند كمك كرده است. شما چطور با او همراهي مي‌كنيد؟ ‌نظرات و پيشنهاد‌هاي خود‌ را به 30003344 پيامك كنيد‌ يا با شماره تلفن 84321000 تماس بگيريد‌.

کد خبر 338403

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha