تصوير منتشر شده، آبخوري يك يخچال است كه روي آن عناويني مانند حسين(ع)، جانم حسين(ع) نوشته شده و به جاي ليوان كاسهاي وجود دارد كه در آن آيات قرآن حك شده است. در جستوجوي صاحب اين يخچال و طراح ايدهاش سر از شهر مقدس قم درآورديم. سيدهزهرا برقعي با خانوادهاش در قم زندگي ميكند. وقتي با او همكلام شديم گفت مدت 10سالي ميشود آبخوري يخچال خانهشان را به سبك سقاخانه درآورده است و بعد از كار زشتي كه شادي صدر انجام داده تصميم گرفته از تصوير آبخوري يخچال خانهاش عكسي در اينستاگرام بگذارد تا به كساني مانند او نشان بدهد نميشود با ارزشها و باورهاي ديني مردم اينطور برخورد كرد. خانم برقعي تنها يك هفته شادي صدر را روي اين عكس تگ ميكند اما بعد از آن ديگر بودن نام او را در اين تصوير جايز نميداند چون ميگويد مخاطب حقيقي من نه شادي صدر بلكه امام زمان(عج) است.
زهرا برقعي 34سال سن دارد و با وجود آنكه گياه پزشكي خوانده، سالهاست كه مينويسد. متولد همدان است اما از هفتسالگي با خانوادهاش راهي شهر قم ميشوند و حالا 10سالي است كه ازدواج كرده و صاحب دو فرزند پسر است. او از توانايي زيادش در نوشتن، در پستهايي كه در اينستاگرام ميگذارد استفاده خوبي ميكند و تقريبا زير تمام تصاويري كه در اين شبكه اجتماعي موبايلي منتشر ميكند متنهايي مينويسد كه با تصوير همخواني دارد. در هر نوشتهاش نرمي قلمي احساس ميشود كه هر خوانندهاي را مطمئن ميكند او يك نويسنده است. زهرا درباره فعاليتاش در شبكههاي اجتماعي ميگويد: «از سال پيش و قبل از ايام محرم عضو اينستاگرام شدم. اوايل با ترس و لرز وارد آن شدم چون نميدانستم با چه فضايي قرار است روبهرو شوم. نخستين تصوير را گذاشتم. فكر ميكردم در اينستاگرام فقط بايد عكس گذاشت و متني در كار نيست اما بعد متوجه شدم ميشود متن هم نوشت. براي همين، روشم را تغيير دادم و زير تصاويري كه ميگذاشتم متن مرتبط قرار ميدادم. بهدليل كثرت مخاطب در اينستاگرام اين شبكه اجتماعي را ميداني ديدم كه ميتوانم حرف خودم را بزنم و از آن خوشم آمد».
- نوشتن شغل من است
جزو خانواده مطبوعاتي است و از حدود سال 78كار نوشتن را در نشريه دانشگاهشان شروع ميكند. بعد از دانشگاه نيز بخشي از فراغتاش را به نوشتن اختصاص ميدهد تا اينكه وارد نشريات سراسري ميشود: «بعد از دانشگاه چند باري در روزنامههاي مختلف مطالبم چاپ شد و ديگر به شكل جديتر كار را دنبال كردم تا جايي كه به دبير سرويسي رسيدم. تيم نويسنده تشكيل دادم و با تيمي كه داشتم براي جاهاي مختلف مطلب تنظيم ميكرديم و فعاليتمان گسترده شد. در حال حاضر نيز سردبير يك ماهنامه هستم و نوشتن در مطبوعات شغل من شده است. مدتي هم در حوزه هنري بودم و مسئوليت بخش داستان آن را داشتم. وقتي وارد بخش داستان شدم ديدم چقدر من را جذب كرد و مدتهاي مديدي داستان نوشتم! ديدم داستان براي انتقال مفهوم برايم چقدر جذاب است و ديگر براي متن هايم قالب داستان را انتخاب كردم».
- ميخواهم به سهم خودم تأثيرگذار باشم
سبك داستانگونه نوشتههاي زهرا برقعي در صفحه اينستاگرامش به چشم ميخورد و ميگويد: «سعي من در اين است كه بتوانم هر چند كوچك با نوشتههايي كه براي تصاويرم مينويسم روي مخاطب تأثير بگذارم. چون ميخواهم به سهم خودم تأثيرگذار باشم. كمااينكه قبلا در راديو هم مينوشتم. با اينكه پول خوبي نداشت اما ميدانستم كه راديو مخاطب دارد و حرف من را بالاخره يك نفر ميشنود و آن يك نفر اگر اهلش باشد نوشته من روي او تأثير خواهدگذاشت. اينستاگرام هم براي من همين حكم را دارد؛ جايي كه فكر ميكنم مخاطب حرف من را به خوبي متوجه ميشود. در وبلاگنويسي هم همين روش را داشتم، خودم هستم و روايتهاي خودم را مينويسم. بهدنبال تأييد و افزايش مخاطب و كامنت گذاشتن و جواب كامنت دادن هم نيستم. چون فكر ميكنم خيلي از ما منتظر تأييد هستيم؛ درصورتي كه معادله بايد كاملا برعكس شود و بايد خودمان براي خودمان كاري كنيم كه حس خوبي داشته باشيم».
- من نگاهم را به زندگي مانند يك مجسمه تراشيدهام
«روزگار دقيق من» عنواني است كه زهرا براي صفحهاش انتخاب كرده چون افكارش را در آنجا بازنشر ميكند؛ «من نگاهم را در زاويه عكسهايي كه ميگيرم منتشر و كاملا آن را آگاهانه منتقل ميكنم. هيچ عكسي نيست كه بيجهت آن را در اينستاگرامام استفاده كرده باشم. هر عكسي را كه منتشر كردهام حرفي براي آن داشتهام. من نگاهم را به زندگي ساختهام و مانند يك مجسمه آن را تراشيدهام. زندگي، والدين، دين، اعتقادات، مادري كردن، استفاده از هنر، ساده زيستي، احترام، ادب بين افراد و... ازجمله مواردي است كه من به آنها توجه دارم و اين مجسمه را شكل دادهام و حالا آن را در معرض ديد گذاشتهام.»
- 10سال از سقاخانه شدن يخچال ميگذرد
در بين تمام تصاويري كه برقعي در اينستاگرامش گذاشته هيچ كدام به اندازه تصوير يخچال خانهشان كه تبديل به سقاخانه شده مورد توجه كاربران شبكههاي اجتماعي قرار نگرفت. وقتي درباره اين موضوع سؤال ميكنيم كه چطور به اين نتيجه رسيده كه ميتواند يخچال خانهاش را به سقاخانه تبديل كند و سپس تصوير آن را در اينستاگرام بگذارد؟ پاسخ ميدهد: «يك وقتهايي خيلي چيزها در زندگيمان عادي شده است؛ مثلا همين سقاخانهاي كه در آبخوري يخچالمان درست كردهام براي من خيلي عادي است. بارها و بارها شده بود كه ميخواستم از آن عكس بگيرم اما پيش نيامد. وقتي از آن عكس گرفتم و درباره آن مطلب نوشتم ديدم كه چقدر بازخورد داشت و ديده شد. خيلي از مخاطبها نميدانستند ميشود چنين كاري كرد و از آبخوري يخچال هم بهعنوان وسيله تربيتي در خانه استفاده كرد و اسم خوب و حس خوب را در خانه جاري كرد». او داستان چگونگي تبديل شدن آبخوري يخچال خانهشان به سقاخانه را اينطور تعريف ميكند: «بعد از ازدواج با همسرم ماهعسل به مشهد رفتيم و من كاسهاي كه در آن آيات قرآن نوشته شده بود را خريدم. وقتي برگشتيم اين كاسه را داخل آبخوري يخچال گذاشتم و از آن زمان 10سال است كه ماندگار شده».
- يكسري كلمات هستند كه واقعا تأثيرخودشان را ميگذارند
زهرا نهتنها آبخوري يخچالش شبيه سقاخانه است بلكه روي شيشههاي آبشان هم نام امامحسين(ع) حك شده؛ «اين رفتار برميگردد به كاري كه مادرم ميكرد. مادرم آن زمانها وقتي ميديد يك كتاب دعا يا كتاب قرآني برگه برگه شده يا پاره شده است و ديگر صاحب ندارد چون اسما متبركه بودند و نميشد آنها را دور ريخت، آنها را ميگرفت و روي بطري آب ميچسباند. ميگفت بگذار بركت اين اسم از طريق آبي كه ميخوريد به شما منتقل شود. بعدها كه يك دانشمند بحثهايي كرده بود درباره مولكولهاي آب و اينكه كلمات و حسها روي آنها تأثير ميگذارد، واقعا خانوادگي آن را حس كرده بوديم. البته به كسي قرار نبود بگويم اين كار را ميكنيم؛ چون كار كاملا دلي بود. همين كارهاي كوچك تأثير خودش را ميگذارد. آرامش بچههايم براي من خيلي مهم است. براي همين هر كار كه به آن باور داشته باشم انجام ميدهم. من در خانه كساني رفتهام كه از مظاهر جالب، زيبا، كاربردي و مذهبي تو دل برويي استفاده ميكنند و من به آن فعالي نيستم. به هر حال يكسري كارهاي كوچك در وجود شما تبديل به باور ميشود. وقتي به باور تبديل شد اگر آن كار را انجام ندهي احساس ميكني يك چيزي را داري از دست ميدهي. ماها الان به يك كلمات ارزشمند رسيدهايم كه واقعا دارد تأثير خودش را ميگذارد. اين باورها هم از طريق تربيت پدر و مادرهاست كه منتقل ميشود و من خودم هم دوستشان دارم. البته خيليها خوشدلتر و پاكتر هستند بدون آنكه اسم اين كلمات را بياورند هم تأثيرش را ميبينند».
- مخاطب پست من شادي صدر نبود؛ امام زمانعج است
زهرا وقتي تصوير آبخوري خانهاش را منتشر ميكند زير اين تصوير شادي صدر را هم تگ ميكند اما بعد از يك هفته آن را بر ميدارد و دليل انجام اين كارش را توضيح ميدهد: «براي هر آدمي يك چيزهايي ارزش و يك چيزهايي ضدارزش است. من به اين دليل خانم شادي صدر را تگ كردم تا خود ايشان ببيند ما داريم با اين ائمه عاشقي ميكنيم و براي ما ارزش هستند. بهعنوان مثال مادر من برايم ارزش است. اگر يك نفر بيايد به مادر من بياحترامي كند من چون به ارزشم اهانت شده ناراحت ميشوم و واكنش نشان خواهم داد. به همين دليل فكر ميكنم اينطور آدمها آنقدر در بيارزشي جلو رفتهاند كه اصلا فضاي مكالمه را از بين بردهاند. اينطور آدمها انگار توجهطلب هستند و دوست دارند حتي كار بدي كه كردهاند به هر نحوي منتقل و ديده شود. به همين دليل تگ موقت كردم و يك هفته بيشتر اين كار را انجام ندادم و گفتم در همان مدت زمان شايد ببيند و بعد از آن، تگ را برداشتم. خودم هم دوست نداشتم مدت زمان زيادي اسم ايشان زير پستي كه گذاشتهام بماند. به هر حال هر چيزي براي هر كسي يك ارزش است. آن هم ارزشهاي ديني كه سالها روي آن زحمت كشيدهايم و خانوادهها وقت گذاشتهاند و نميشود از روي آن ساده گذشت. به هر حال خودش هم جواب اهانتي كه كرده را از امامحسين(ع) ميگيرد و جاي نگراني ندارد. فقط در حد خودم خواستم نقشي در اين موضوع داشته باشم. پست من هم مخاطبش ايشان نبود بلكه مخاطب من امام زمان بود».