همشهری دو - سیدمهدی سیدی: خورشید که آرام می‌گیرد و همین که ماه، بر اهل آسمان و زمین رخ می‌گشاید، همگام با گسترش سایه شب بر زمین، فرصت‌های ناب بندگی آغاز می‌شود.

نيمه‌هاي شب، ثانيه‌هايي از راه مي‌رسد كه در مدار زندگي، از عيار ويژه‌اي برخوردار است. شايد معترضانه بپرسيد: مگر ثانيه با ثانيه فرق مي‌كند؟ ثانيه‌ها همه، از يك جنس و تبارند! همه ثانيه‌هاي عالم، طعم تيك‌تاك ساعت دارند و لباسي از جنس گذر عمر. اما اگر اندكي از فضاي شهر مدرن و پرهياهو، خود را بيرون بكشيد و در دامنه يك كوه آرام، به درختي كهنسال تكيه بزنيد، تأييد خواهيد كرد كه ثانيه‌ها متفاوتند. تفاوت ثانيه‌ها به‌خاطر اتفاقاتي است كه از دل آن متولد مي‌شود و اعمالي است كه از زمين بكر آن جوانه مي‌زند. ثانيه‌هاي نيمه شب، لحظاتي است كه اصلي‌ترين ويژگي آن، آرامش و خلوت است و مهم‌ترين جلوه آن، رهايي از آرزوهاست. نيمه‌هاي شب جزصداي خش خش رفتگر كوچه و صداي آرامش‌بخش وزش نسيم، صداي ديگري به گوش نمي‌رسد و ديگر از طعم برج و سيمان و دود و پول، خبري نيست.

دقايق نيمه شب، دقايق مهمي است. شايد از مهم‌ترين دقيقه‌هاي ناب زندگي! بايد اهميت و برتري اين لحظات را باور كنيم. مي‌توان در اين لحظات قدري از پيوند با تلويزيون، موبايل يا تفنن‌هاي هميشگي كم كرد و به خلوت پرداخت. مي‌شود بخشي از تاريكي شب را خرج آرامش روح و روان خود كرد. كنجي خلوت، قدري دورتر از دستگاه‌هاي الكترونيك، بدون دغدغه شارژ موبايل و دور از رختخواب، مي‌شود سجاده‌اي پهن كرد و جانب قبله را جست. مي‌شود به درون خود نگاهي انداخت و شجاعانه و صريح، با معبود خود خلوت كرد و صميمانه حرف زد.

سجاده نيمه شب، پايان تكاپوهاي دنيايي و آرزوپردازي‌هاي كودكانه است، فرصت نيكويي است براي جمع‌بندي؛ بررسي اينكه چقدر تلاش‌هاي روزانه، ما را رشد داده و بزرگ كرده؟ دويدن‌هاي روزمره، چقدر بر توانمندي‌هاي ما در انجام كار خوب و پرهيز از كار خطا افزوده است؟ چقدر از نگاه آخرت‌محور دور شده‌ايم.
بايد قدر لحظات نيمه شب را دانست كه :
هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ
از يمن دعاي شب و ورد سحري بود