مغازههایی هم هستند که ماه محرم و مخصوصا ۱۰روز اول آن، سرشان از همیشه شلوغتر است؛ آنقدر که کارشان دیگر از یک کاسبی معمولی میگذرد و باید برای این حجم از تقاضای مردم، فکر چاره باشند. وقتي به اينطور شغلها فكر ميكنيم، شايد نخستين گروهي كه در ذهن همه مشترك باشد، فروشندههاي ظرفهاي پلاستيكي و يكبار مصرف هستند. نذريهاي شخصي و هئيتيها در دهه اول ماه محرم آنقدر زياد است كه اگر بگوييم در اين شبها كسي گرسنه نميخوابد، حرف بيراهي نزدهايم. حالا اينبار، براي اين حجم از نذري كه در سطح شهر پخش ميشود، ما از خود نذركننده و نيتش و غذاهاي پخته شده گذشتهايم و سراغ فروشنده ظرفهاي يكبار مصرف را گرفتهايم؛ كساني كه اگر كمي دير مغازه را باز كنند، جنسشان كم باشد، باكيفيت نباشد و يا چيزي شبيه به اينها، بخشي از پروسه عظيم نذريها ناقص ميشود. براي همين آقاي سليمي، حسابي و سر فرصت، از حال و هواي شغلش در چند روز اول ماه محرم برايمان گفت.
- دارد محرم ميشود
ميدان امامحسين(ع)، نخستين جايي بود كه براي پيداكردن يك مغازه ظروف يكبار مصرففروشي سراغش رفتيم؛ جايي كه دهه اول ماه محرم، شلوغتر از هميشه است. آقاي سليمي، يك مغازه تقريبا 9متري دارد كه آنجا تا چشم كار ميكند سفيدي ميبيند؛ سفيدي ظرفهاي يكبار مصرف در اندازهها و قطرها و حجمهاي مختلف كه به قول آقاي سليمي، چند روزي است اين سفيديها بيشتر شده است؛ «در بقيه ماههاي سال، اينقدر ظرفهاي داخل مغازه زياد و روي هم، روي هم نيستند. الان چند روز است كه حجم سفارشهايم را بيشتر كردهام.» ديگر پرسيدن ندارد كه چرا؟! خودمان ميدانيم؛ در نخستين روزهاي ماه محرم و شروع نذريها هستيم.
- نميگذاريم نذر كسي زمين بماند
ميگويم اوج كاسبي شما در سال، اين چند روز اول ماه محرم است ديگر، نه؟ «خب بله ولي ميدانيد چيست؟ بخشي براي كاسبي خودمان است و بخش ديگرش هم رفع نياز مردم است. اگر جنسهايمان كم يا ناقص باشد، شايد كاسبيمان را داشته باشيم ولي مردم كارشان ميماند. اينجا ديگر يك شغل سودآور يكطرفه مطرح نيست. حالا ديگر يك برنامهريزي مشخص داريم؛ اينكه چند روز قبل از ماه محرم، سفارشهايمان را به اندازه قابلتوجهي زياد ميكنيم كه در اين چند روز كه نياز مردم به اين كالا زياد ميشود، كسي كارش لنگ نماند.»
- چه غذايي؟ چه ظرفي؟
ميگويد: «طي اين مدت، براي همهنوع غذايي ظرف فروختهام؛ از ظرفهاي انواع پلو تا ظرفهايي با گوديهاي مختلف براي آش و عدسي كه خيلي مرسوم است تا حتي آبگوشت.» ميگويم آبگوشت را ديگر تا به حال نشنيده بوديم؛ «يادم هست همين چند سال پيش پسر جواني آمد و براي غذاي نذري پدرش، تعداد مشخصي كاسه گود و محكم و قطور خواست. وقتي دليل اينهمه اصرارش روي قطور بودن ظرف را پرسيدم، گفت نذر پدرم، آبگوشت روز تاسوعاست. اين نذري خيلي برايم جالب بود كه چقدر خوب است كه نذريهايمان براي عزاداران امامحسين(ع)، متفاوت باشد. همان موقع هم حسابي به او سپردم كه پاي ديگ آبگوشت خيلي دعايم كند. با اينحال، بيشترين جنسي كه هر سال در اين روزها ميفروشيم، ليوان است. مخصوصا در اين منطقه و اين محله كه ميتوانم بدون اغراق بگويم كه قدمبهقدم، چاي صلواتي ميدهند. در واقع ليوان هيچوقت در مغازه، بدون مصرف نميماند و مشتريهاي خودش را دارد.»
- ديگر تجربهدار شدهام
با آقاي سليمي درباره فرق مغازه و فروشاش در محرم و باقي ماههاي سال پرسيديم؛ « تفاوت محرم براي ما در اين است كه اين دهه را سفارشي كار ميكنيم. گاهي وقتها، ظرف در مغازه داريم ولي چون از طرف هئيت به تعداد خيلي زياد، مثلا 2هزار تا سفارش گرفتهايم و برايشان كنار گذاشتهايم، ديگر نميتوانيم صد يا دويستتا به رهگذر بفروشيم. ولي خيلي روزها بوده است كه يك نفر آمده و گفته كه آقا دستمان را بگير؛ نذري داريم و ظرف كم آوردهايم. سالهاي اولي كه اينجا مغازه گرفته بودم، خودم هم ميماندم كه الان بايد برايشان چكار كنم؟ هم آنها مستاصل ميشدند و هم من چارهاي نداشتم. اما الان چند سالي است كه خودم را براي اين اتفاقات آماده كردهام و هميشه چيزي بيشتر بر حجم سفارشها كنار ميگذارم. براي همين است كه اين چند وقت خدا را شكر، نماندهام و براي چنين وقتهايي، در انبار خانهام، ظرف اضافه بر مقدار نگه ميدارم.»
- مشتريهايم شبيه هم ميشوند
لابهلاي حرفهايمان، من يك سؤال كليشهاي از آقاي سليمي پرسيدم، ولي او يك جواب كاملا جديد و غيركليشهاي داد؛ اينكه حال و هواي مغازهتان و يا حتي خودتان، در اين چند روز چه فرقي با بقيه روزهاي سال دارد؟ «چيزي كه هميشه براي من طي اين سالها جالب بوده، اين است كه محرم كه ميشود ديگر همه يكشكل ميشوند؛ راستش من اين اتفاق را با چشم خودم ديدهام. اينكه انواع و اقسام آدمها ميآيند و خيلي راحت، پول خيلي زيادي كه حتما با سختي بهدست آمده است را خيلي راحت پرداخت ميكنند. من بهعنوان فروشنده، ديگر مشتريام را ميشناسم. ميتوانم بفهمم كه اين پول برايش زياد است يا كم، با زور و اجبار ميپردازد يا برايش خيالي نيست. در اين ماه، من واقعا احساس ميكنم كه هركسي، با هر قيافه و اعتقادي كه اينجا ميآيد، از صميم قلب بابت اين نذريها و امامحسين(ع) هزينه ميكند. راستش آنقدر اين اتفاق و اين حال و هوا، براي من دلنشين است كه هرجا رفتهام و هرجا نشستهام، هميشه آن را براي همه تعريف كردهام.»
- اين شغل دوستداشتني
در طول سال همهطور آدمي مشتريام هستند؛ براي نذريهاي جشن و شادي تا مراسم سازمانهاي مختلف كه به شكلهاي متنوع از مهمانانشان پذيرايي ميكنند اما محرم كه ميشود، اكثر مشتريهايم پسرهاي جواني ميشوند كه يا براي نذر خانوادهشان ظرف ميخواهند و يا مسئول خريد براي هئيتشان هستند. باورتان نميشود كه معاشرت و حرف زدن با اين جوانها، چقدر براي من لذتبخش است. ميآيند و تعريف ميكنند؛ از نذر فردايشان، از مداحشان، از اين شبها كه خواب ندارند و از اينكه حاضر هستند براي امامحسين(ع) همه كار بكنند، اينها كه ديگر چيزي نيست. آخرش هم براي حاجتهاي هم دعا ميكنيم. فكر ميكنم خدا با اين شغل و براي همين 10 شب هم كه شده، لطفش را در حق من تمام كرده.
- من هم شريك ميشوم
خوبي شغل ما ميدانيد چيست؟ اينكه ميتوانيم خودمان را در ثواب نذريهاي مختلف شريك كنيم. ميدانم اينكه تعداد كمي از ظرفها را حساب نكني و هزينهاش را گردن بگيري، در برابر آنهمه زحمت و آنهمه تلاش اين بچه هيئتيها چيزي نيست ولي اين را هم ميدانم كه ثواب نذري به مقدار و اندازه نيست؛ امام حسين(ع) خودش هوايمان را دارد. اكثرا به مشتريهايم ميگويم آقا ميشود ما هم قسمت كوچكي را شريك شويم؟ اگر قبول كنند، هزينه تعدادي از ظرفها را برعهده ميگيرم. هرچه كه از دستمان برميآيد ديگر؛ از دست ما هم اينطوري برميآيد. البته اين ماجرا را خود من هم از مشتريهايم ياد گرفتهام. چند باري پيش آمده كه يك نفر آمده و هزينه تعداد مشخصي از ظرفها را حساب كرده و قرار شده به نخستين كسي كه براي نذرش از اين مدل ظرفها ميخواهد، رايگان بدهم. ميگويند ما نميتوانيم نذري بدهيم، لااقل اينطوري يككاري براي امامحسين(ع) كرده باشيم.