همشهری دو - عاطفه نژادسالاری: ابتدا گمان می‌کنی قصه زندگی همه‌شان یکی است؛ عین هم. ‌آرزوها و دردهایشان شبیه هم است ولی وقتی پای درد دلشان بنشینی هر کدام داستانی روایت می‌کنند.

 ترك‌هاي دست‌هايشان فرقي نمي‌كند، كاردهايي كه قرار بوده ريشه سبزي را ببرد خراش‌هايي بر پوست انگشت‌ها انداخته و انگشتانشان سبز شده‌اند با شيارهاي سياه، با اين حال چهره‌هايشان خستگي را پشت لبخند پنهان كرده است.

واقعيت آنطور كه تصور مي‌كردم نيست. اين زنان خسته‌اند اما عين كوه استوار؛ رنجديده اما اميدوار. وقتي با آنها صحبت مي‌كني يك دنيا انرژي و اميد به تو هديه مي‌دهند.

گلايه دارند اما اميدشان بيشتر است. فقط براي كسب درآمد اينجا نيامده‌اند. اعتماد به نفسي كه اين كار به آنها داده از آنها بزرگمرداني ساخته كه همچون كوه استوار خواهند ماند بالاي سر فرزندانشان. شايد به‌خاطر همين انگيزه است كه فضاي اطراف ميدان ميوه‌و‌تره‌بار مركزي در خيابان بهاران را عطر گشنيز و ريحان تازه در آغوش گرفته است.

  • غيرت از نگاهشان مي‌تراود

هركدام از اين 22زن سرپرست خانوار كه از صبح تا عصر گوشه‌اي از عمرشان را لاي ترخون‌ها مي‌پيچند و به كالبد پايتخت مي‌سپارند، قصه‌اي مخصوص خود دارند. اينجا دردها و زخم‌ها شبيه هم است اما سرنوشت‌هايشان متفاوت است؛ گاه تلخ است و اشك‌آلود، گاهي شاد و شيرين. شايد شيرين و گس؛ اما واقعي. نگاهم لاي انگشتانشان گره مي‌خورد، وقتي تندتند ساقه سبزي‌ها را پاك مي‌كنند.

هوس مي‌كنم يك شبانه‌روز كامل بنشينم كنارشان و لحظه‌لحظه گذشته‌شان را از لاي شاخه‌هاي تربچه كه تميز مي‌شوند مرور كنم؛ همين‌جا، كنار اين زنان در سالن موقت سفيدرنگي كه برايشان آماده شده تا ساختمان اصلي محل كارشان بازسازي شود. مي‌نشينم اما فرصت كم است. نمي‌گذارند در چشمانشان خيره شوم. نه كه نتوانند بدون نگاه‌كردن كارشان را انجام دهند اما انگار حريمي، چيزي مانع است. از طرفي نمي‌خواهند سكوت كنند و اين از نگاهشان مي‌بارد.

حكايت اين زنان حكايت سرپرستاني است كه براي خانواده، پدري مي‌كنند اما مادري را هيچ‌گاه فراموش نكرده‌اند. غيرت است و عشق و رنج كه از نگاه و دستانشان مي‌تراود. اينها را دركنار هم در زندگي خود جاي داده‌اند.

برخي، از شوهر معتادشان كه زندگي را رها كرده‌ مي‌گويند و فرزنداني كه رتق و فتق امورشان پول مي‌خواهد. از 22زني كه در اين مركز زيرنظر ستاد توانمندسازي امور بانوان شهرداري تهران مشغول به فعاليت هستند 3نفر خودسرپرست، 4نفر بدسرپرست و مابقي سرپرست خانوار هستند.

  • شكر خدا راضي‌ام

زني حدودا 60ساله با صورت سبزه و چروكيده مي‌گويد كه 3 دختر و يك پسر دارد. دخترانش را به خانه بخت فرستاده و پسرش زنداني است؛ به‌دليل اعتياد و حمل مواد‌مخدر محكوم به حبس ابد است. شوهرش هم به ترياك اعتياد داشته و مدتي است سكته كرده و از كار افتاده شده است. صدايش خسته است. حرف مي‌زند اما كم‌رمق. مخارج خانواده را به‌تنهايي به دوش مي‌كشد و هر ‌ماه مبلغي از درآمد خود را براي پسر در حبسش مي‌فرستد. از اجاره‌خانه بالا و هزينه‌هاي ديگر مي‌گويد و خدا را شكر مي‌كند كه اين امكان را يافته تا اينجا درآمدي در‌ماه داشته باشد. 4سال است كه اينجا كار مي‌كند.

مي‌گويد: قبلا جاري‌ام اينجا كار مي‌كرد و من در توليدي پوشاك كار مي‌كردم. وقتي به اينجا آمدم از كارم خوش‌شان آمد و ماندگار شدم. بيمه هم شده‌ام. خدا را شكر در حال حاضر مشكل خاصي ندارم. ماهي يك‌بار به پسرم سر مي‌زنم، بعد از اينكه پسرم به سربازي رفت و نتوانست خدمت كند متوجه اعتيادش شدم، بارها در كمپ خوابيد اما ترك نكرد البته هيچ‌وقت خودش براي ترك اعلام آمادگي نكرده است.

مي‌گويد تقريبا 12سال است كه خرج زندگي برعهده خودش است و در حال حاضر از ساعت 8 صبح تا هر زمان كه لازم باشد در شركت سبزي پاك كوثر مي‌ماند. البته اغلب، ساعت 5 كارش تمام مي‌شود. بعد از آن‌همه گلايه از شرايط خانواده و گرفتاري‌ها، نفس عميقي مي‌كشد و مي‌گويد: ‌خدا را شكر كه سالم هستم و مي‌توانم كار كنم و اينجا كار براي ما فراهم شده است.

  • اينجا محيطي امن است

بانوي ديگري كه آن‌سوتر جعفري پاك مي‌كند مي‌گويد 9سال است كه در شركت توليدسبزي پاك كوثر فعاليت دارد. از طريق امور بانوان منطقه‌19با اين مركز آشنا شده و از امنيت محيط كار خود مي‌گويد. او يك دختر و يك پسر دارد و بعد از 15سال زندگي مشترك از همسرش به‌دليل اعتياد و مشكلات اخلاقي جدا شده است. مي‌گويد: در زندگي سختي زياد كشيده‌ام. زن ديگري با 42سال سن يك دختر 14ساله و يك پسر 18ساله دارد. ظاهرش جوان‌تر نشان مي‌دهد. او مي‌گويد: همسرم شيشه مي‌كشيد و به حدي مصرف موادش وحشتناك شده بود كه وقتي به خانه مي‌آمد تپش قلب شديدي سراغم مي‌آمد و فرزندانم دچار ترس شديدي مي‌شدند. به جايي رسيده بود كه چاقو زيرگلوي دخترم مي‌گذاشت و مرا نسبت به انجام دادن يا ندادن كاري تهديد مي‌كرد. مي‌گفت: بچه‌ات را مي‌كشم! شب تا صبح مواد مصرف مي‌كرد. وحشتناك بود. تا اينكه بچه‌هايم را پس از 18سال زندگي مشترك برداشتم و رفتم. هيچ وسيله‌اي برايم نمانده بود و همه را شكسته بود. لباس‌هايم همه تكه و پاره شده بودند. صحبت‌هايش را اينگونه ادامه مي‌دهد: روزي كه به اين مركز آمدم فكر نمي‌كردم چنين كار خوبي پيدا كنم و بتوانم با درآمدش روي پاي خودم بايستم.

 

  • توليد محصول باكيفيت به‌دست مادران فداكار

آقاي تاجيك، مدير اين مجموعه، مردي حدودا 45ساله است كه از ارديبهشت‌ماه امسال مسئوليت اين مركز را برعهده گرفته است. او مي‌گويد: شركت سبزي‌پاك‌كوثر سال 89 داير شده است. ابتدا زيرنظر تعاوني كاركنان سازمان ميادين اداره مي‌شد ولي چند سال است كه زيرنظر ستاد توانمند‌سازي‌ بانوان سرپرست خانوار قرار دارد.

تاجيك از كاركنانش راضي است و در اين‌باره مي‌گويد: كارگران اين كارخانه خصوصا زنان با حس وجدان‌كاري و دقت بالا، محصول با كيفيتي توليد مي‌كنند.

او برايمان فرآيند آماده كردن سبزي را از خريد سبزي تا پاك كردن، شست‌وشو و بسته‌بندي، تا نهايي‌شدن محصولات توضيح مي‌دهد و تأكيد مي‌كند: در اين مركز آزمايشگاه كنترل كيفيت وجود دارد و از سبزي‌ها نمونه‌برداري شده و آزمايش مي‌شوند. براي آزمايش‌هاي خارج از توان آزمايشگاه، كارخانه با مركز ديگري قرارداد داشته و نسبت به سلامت محصولات اطمينان داريم.دسترنج كاركنان دلسوز مركز كوثر، در فروشگاه‌هاي شهروند و ميادين ميوه‌وتره‌بار در دسترس شهروندان تهراني است.

  • شما چه مي‌كنيد‌‌؟

برخي از شركت‌ها زمينه انجام كاري آبرومند براي نيازمندان را فراهم مي‌كنند. شما در اين زمينه چه پيشنهادهايي داريد؟ نظرات و پيشنهاد‌‌هاي خود‌‌ را به 30003344 پيامك كنيد‌‌ يا با شماره تلفن 84321000 تماس بگيريد‌‌.