اگرچه اين گروه سوم به شقاوت يزيديان نبودند ولي آنان نيز لكه ننگي بر دفتر تاريخ رقم زدند. تنها دسته فاتح اين نبرد اصحاب اندك حسين(ع) بودند و مابقي را بايد مغلوب اين آزمايش دانست. اما سؤالي كه ما بايد از خود بپرسيم اين است كه چه شد كه فقط اندكي بر سكوي رستگاري قدم برداشتند؟ مگر در اينان چه بود كه در ما بقي نبود؟
جواب اين سؤال را نميشود در اين مختصر بيان كرد ولي با استفاده از تحليل تاريخ و سخنان حضرت سيدالشهدا(ع) ميشود اينگونه گفت كه يكي از مهمترين ويژگيهاي اين گروه كه در مابقي نبود «بيتفاوت نبودن» است! تنها اين عده قليل بودند كه وقتي تمام جامعه نسبت به سقوط ارزشها سكوت كرده بود، پرچم احياي ارزشها و اعتراض نسبت به اوضاع موجود را برافراشتند. اما باقي جامعه با بيتفاوتي نسبت به اين موضوع عملا دست در دست يزيد گذاشته و با او بيعت كردند؛ مردمي كه تنها دغدغه زندگي آنان منافع خود بود؛ يعني تا زماني كه ضرري را متوجه خود نميديدند كاري به پيرامون خود نداشتند. در يكي از خطبههاي حضرت هم اين نكته به وضوح منعكس ميشود، حضرت گويا خطاب به صاحبنفوذان ميفرمايد: «حق ضعفا را پايمال كرديد ولي آنچه را حق خود تشخيص داديد طلب كرديد!» وقتي اين كلام را ميبينم ناخودآگاه به ياد مديراني ميافتم كه نسبت به مشكلات كارگران ضعيف خود بيتفاوتاند ولي براي خود حقوقهاي نجومي و حق اوقات فراغت فرزند و... طلب ميكنند!
حضرت ميفرمايند: «شما كساني هستيد كه از شكستهشدن عهد خداوند بيتاب نميشويد ولي بهخاطر [به حاشيه رفتن] بعضي از آداب و رسوم اجدادتان به خود ميپيچيد!» اين سخن حضرت برايم يادآور منش افرادي است كه در مقابل فساد فراگير جامعه، از دروغ گويي و شايعه پراكني و تخريب گرفته تا كمتوجهي به حجاب و... سكوت ميكنند و بر طبل احياي سنتهاي باستاني چون چهارشنبهسوري ميكوبند و در دفاع از آن رگ گردن را متورم ميكنند!
خلاصه سخن آنكه اگر ظالمي را ببينيم كه فساد كرده و عهد خدا را شكسته و با گناه و دشمني با خلق رفتار ميكند و در مقام اصلاح برنياييم اين حق بر خداست كه ما را در جايگاه همان ظالم بنشاند. پس اگر ميخواهيم دست بيعت با يزيد ندهيم نسبت به آنچه پيرامون ماست بيتفاوت نباشيم.