ویژگی بارز این مستند جدای از فیلمهای داستانی راعی همچون صنوبر، سفر به هیدالو، تولد یک پروانه و غزال این است که سراغ موضوعی رفته که تاکنون به این شکل و با این جزئیات به آن پرداخته نشده است.
جایگاه ایران در زمینه صنعت طلا و جواهر نامناسب است و کشورهای همسایه مدتی است که از ما جلو زدهاند. حالا ترکیه که روزی طلای خود را از تبریز تامین میکرد، تبدیل به یکی از قدرتهای این صنعت شده و یا دبی که شهر طلا نامیده میشود. راعی به سراغ آدمهایی رفته که با این صنعت درگیر هستند و ماحصل کار خود را در یک مستند به نمایش گذاشته است.
- آقای راعی چرا میان این همه موضوع سراغ طلا و جواهر رفتید؟
راستش از ابتدا میخواستم یک کار هنری بسازم یک کار 45 دقیقهای.
- که مستند نباشد؟
چرا مستندی باشد که به مشکلات اجتماعی نپردازد و صرفا به زیبایی ساخت طلا و جواهر بپردازد.
- چرا طلا و جواهر؟
دختر من گرایش جواهرسازی میخواند وقتی داخل منزل کار میکردبه تدریج به این حوزه علاقمند شدم. یک روز به او قول دادم تا مستندی درباره طلا و جواهر بسازم. یک مستند قشنگ، همین.
- چارچوب مشخص و از پیش تعیین شدهای برای آن در نظر گرفتید؟
فقط ابتدا به این فکر بودم که کاری باشد با موسیقی زیبا و تصاویری قشنگ ولی وقتی وارد این حوزه شدم دیدم چیزهای عجیبی هست و احساس کردم صنعتی که 7 هزار سال پیش ما در آن سابقهای دیرینه داشتیم رو به اضمحلال میرود که اگر چنین پیش برود دیگر چیزی به نام صنعت طلا و جواهر نخواهیم داشت.7 هزار سال پیش چیزهایی ساختهایم که با وسایل امروز هم نمیتوان آن را اجرا کرد، بالطبع الان باید شرمنده باشیم.
- مراحل تحقیق را چگونه آغاز کردید؟ شما در مستند ایران دریای نور به سراغ آدمهای مختلف در مکان متفاوت میروید، باید زمان طولانی را سپری کرده باشید؟
چیزی حدود یکسال و نیم طول کشید. البته تحقیقات را کاملا خودم انجام ندادم.یک کارشناس که در مقوله صنعت طلا و جواهر ایران فعالیت دارد که به معنای واقعی کلمه ، کارشناس است هم در این کار مرا همراهی میکرد. این کارشناس «فخر موحدی» سردبیر مجله طلا و جواهر بود. من وقتی وارد این حوزه شدم حس کردم حوزه پر رمز و رازی است چون دستاندرکارانش تمایل نداشتند کسی از نوع کاری که انجام میدهند با خبر شود. حضور این کارشناس در کنار کارگردانی که هیچ سررشتهای درباره این صنعت ندارد ضروری بود.
- بعد چه کردید؟
رفتم آموزش دیدم و ساعتهای بیکاری در خانه را به این صنعت پرداختم، پایه انگشتر فیروزهای که اکنون به دست دارم، حاصل دست خودم است. از طرفی مقالهای که در مجله طلا و جواهر در این باره نوشته شده بود را خواندم و جرقه اصلی این مستند زده شد.
سردبیر مجله طلا و جواهر اطلاعات کارشناسی خوبی داشت و ما همدیگر را کامل کردیم. حس کردم با این اطلاعاتی که دارم در 8 –7 قسمت نمیتوانم حق مطلب را ادا کنم. مسأله دیگر، اعتمادی بود که به من شدو این خیلی برای من با ارزش بود چون این اعتماد این امکان را برای من بهوجود آورد که بتوانم به شکل گسترده کارم را در این زمینه آغاز کنم.
- خوب اولین اقدامی که انجام دادید چه بود؟
نمایشگاهی درارتباط با صنعت طلاوجواهردر استانبول ترکیه برگزار شد که از همه جای دنیا برای دیدن آن نمایشگاه میآمدند، من به ترکیه رفتم. جالب است این را بدانید که ترکیه آرامآرام به یکی از وزنههای سنگین این صنعت در دنیا تبدیل میشود و این در حالی است که 15 سال پیش آنقدر ترکیه در زمینه این صنعت فقیر بود که برای مراسم عروسی خودشان از ترکیه به تبریز میآمدند و از تبریز طلا میخریدند و میبردند ولی حالا تبدیل به یک صنعت مترقی و مقتدر در جهان شدهاند.
اگر قرار بود به دنبال آدمهای متخصص بگردیم چیزی حدود 3 –2 سالی طول میکشید ولی به این شکل ما کارشناسان و اعضای اتحادیه صنف طلا و جواهر و فروشندههای قدیمی این صنعت رابه راحتی پیدا کردیم.
- بعد از آنجا به دبی هم رفتید؟
بله یک نمایشگاهی هم در دبی بود که باید آن را هم میدیدیم. باید این را بگویم که ایران پیش از این در این 2حوزه فعالیت داشت،یکی ساخت طلا و دیگری توزیع طلا و جواهر. این 2 حوزه متاسفانه بعد از انقلاب از هم جداشدند. ساخت آن الان در ترکیه است و توزیع آن از دبی. الان دبی در دنیا بهشهر طلا معروف است طلا تقریبا از دبی در خاورمیانه پخش میشود.
طلا از ایران به کشورهای دیگر میرفت.اماالان ما کاملاً مصرف کننده هستیم و طبق آمار جهانی،ایران ششمین مصرفکننده طلا در جهان است که متأسفانه مقداری از این مصرف هم به شکل پنهانی صورت میگیرد، چون وقتی از دبی میآید در جایی ثبت نمیشود .ما اتفاقاً در این مستند در 4قسمت تحت عنوان تجارت تاریک به این مسأله پرداختیم.
- به شهرهای ایران هم سر زدید؟
ما برای این مستند بعد از آن که از دبی برگشتیم به شهرهای مهم ایران هم سرزدیم مثل تبریز، اصفهان، یزد، مشهد و با مسئولان آنها هم صحبت کردیم.باور کنید هر چه جلوتر میرفتیم غصه بیشتری میخوردیم که چه چیزهایی را از دست دادهایم.
- آدمهای این صنف به راحتی مقابل دوربین شما می آمدندو صحبت می کردند؟
خیلی ها با ما همکاری کردند و البته خیلی جاها هم همکاری نکردند. مثلا فروشندهای 50 سال سابقه این حرفه را داشت ولی حاضر نمیشد مقابل دوربین صحبت کند اما خوب همانطور که میبینید خیلیها هم صحبت کردند. اما به موضوعی که میخواهم اشاره کنم این است که صنایعدستی قدیمی ایران پر از ظرافت است.به نظر من ژن جواهرسازی در ایران وجود دارد اگر شرایط آن مهیا شود ما میتوانیم در طی 3سال راه 20 – 15 ساله عقب افتاده را طی کنیم.
- مشکل را در کجا می بینید؟
الان شرایط به شکلی است که صنعت طلا و جواهر در ایران در دست فروشندههاست و اینها از شرایط حاضر سود میبرند.
- چگونه؟
طلای خارجی الان ارزش بیشتری در بازار داردواین یعنی نابودی صنعت طلا و جواهر ایران .بنابراین فروشندهها از اضمحلال این صنعت ملی سود میبرند چون میخواهند طلای خارجی را بفروشند که سود بیشتری نصیب آنها شود. وقتی هم طلا به شکل قاچاق وارد میشود طبعاً مالیاتش به اندازه معمول نیست. طبیعی است که فروشندهها در این فکر نیستند که این صنعت را ه درست خودش را برود. اتفاقاً سود آنها در این است که این صنعت در ایران از بین رود تا بتوانند از همه جای دنیا طلا بیاورند و ما به این نکات در این مستند اشاره میکنیم.
- پس به این خاطر است که از سوی اتحادیه طلا و جواهر به شما اعتراض شد.
نمیدانم چرامااصلاً طاقت انتقاد نداریم و دوست داریم از ما تعریف شود.اگر گفته شود در این صنف مشکل هست، عدهای آن را به سرعت شخصی میکنند و رنگ دیگری غیر از واقعیت به آن میزنند. در صورتی که به نظر من معیار گفتوگوی ما باید منافع ملی باشد. در این چارچوب ما به خیلیها میتوانیم اعتراض کنیم.
- اصلا این اعتراضها چرا به وجود آمد؟
معتقدند فضای منفی درباره حرفه آنها بهوجود میآید در صورتی که وقتی صنعتی رو به اضمحلال است، به نظرم کمدی است که درباره فضای منفی حرف بزنیم. این فضای منفی وقتی معنی دارد که دریک صنف شکوفایی وجود داشته باشد و همه چیز آن درست باشد.
- چرا« ایران دریای نور» را به عنوان نام مستندتان در نظر گرفتید؟
دریای نور و کوه نور اسم دو الماس معروف جواهر نشان است که یکی در ایران و دیگری به انگلستان رفته است. من فکر کردم که این اسم، مسأله ملی را مطرح میکند و همینطور علاقه ما به ایران را نشان میدهد، من بیشتر از استعاره ادبی آن استفاه کردم.
- موسیقی این کارچطور انتخاب شد؟
از آنجا که میخواستیم مخاطب را با خودمان همراه کنیم و حس کنجکاوی او را برانگیزیم سعی کردیم موسیقی با وقاری انتخاب کنیم که اتفاقاً با تیتراژ برنامه نیز هماهنگ باشد. یعنی الان فکر میکنم موسیقی در خدمت ریتم برنامه هست و شما بعد از 30 دقیقه احساس میکنید در این جستجو چیزی را به دست میآورید.